سؤال: پسر شانزده ماهه ای دارم که وقتی خواسته ی غیر منطقی او را برآورده نمی کنم، پرخاش می کند؛ همچنین او خیلی به من وابسته است و همیشه باید پیش من باشد. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
جواب:وقتی نیاز های حقیقی بچّه را بر آورده می کنیم، درباره ی نیاز هایی که کاذب است و برای آن ها ضرر و زیان دارد، باید از روش حواس پرتی و از روش های جایگزین استفاده کنیم؛ مثلاً اگر فرزند من آمد و گفت: این لیوان آب را می خواهم و ما می دانیم که یک لیوان آب را خورده است، در اینجا ما نباید به او بگوییم که بابا اگر این را بخوری، مریض می شوی! خصوصاً در سنّ شانزده، هفده ماهگی؛ چراکه او خود مدار است و می خواهد به خواسته ی خود برسد.
حالا او چه طور باید به خواسته اش برسد؟ چون بچّه ها تحلیلی ندارند تا بتوانند ارتباط کلامی بر قرار کنند، لذا رو می آورند به یک سری از پرخاشگری ها؛ مثلاً چیزی را پرت می کنند، فریاد می زنند، جیغ می کشند، گاهی اوقات خودشان را می زنند، گاهی اوقات پدر و مادر را می زنند. چرا؟ برای این که به خواسته اش برسد؛ ولی اگر ما سریع یک جایگزین مناسب ایجاد کنیم،این مشکل پیش نمی آید. مثلاً سریع به او بگویم: محمّد جان! مادر جان! بیا کارت دارم. سریع همان لحظه او را به آشپز خانه ببریم و یک لیوان آب به دستش بدهیم. با این جایگزین دیگر این کارها را انجام نمی دهد.
استفاده از روش حواس پرتی
یک موقع است که فرزند چیزی را می خواهد و ما نمی توانیم جایگزین دیگری برای آن پیدا کنیم و در اختیارش بگذاریم؛ در اینجا باید از روش های حواس پرتی استفاده کنیم؛ مثلاً ما می دانیم که بچّه شعری را دوست دارد و تا ما شروع می کنیم به خواندن آن شعر، قشنگ نگاه به لب ها و چهره ی ما می کند؛ پس آن لحظه شروع کنیم به شعر خواندن برای او یا اگر قصّه ای را دوست دارد، شروع می کنیم برای او قصّه گفتن؛ یعنی سریع با یک جایگزین غیر خوراکی و یک جایگزین دیگر حواس او را پرت کنیم.
دلایل وابستگی زیاد کودک
نکته ی دوّم این بود که ایشان فرمودند: فرزندشان خیلی وابستگی به مادر دارند؛ یعنی فرزند دائم می خواهد مادر او را بغل کند و به سمت مادر می رود و اگر مادر نباشد، گریه می کند.
الف. عدم برقراری ارتباط کلامی
یکی از دلایل وابستگی کودک به مادر، می تواند ارتباط کلامی کم باشد. گاهی اوقات ارتباط کلامی بعضی از مادرها با فرزندشان کم است؛ یعنی تنها وقتی بچّه مادر را می بیند، ارتباط کلامی بر قرار می شود. ما می گوییم: این کار درست نیست. مادر باید برای حلّ این مشکل در همه ی مواقع با فرزند خود، ارتباط کلامی برقرار کند؛ مثلاً وقتی بچّه در محیط حال نشسته و مادر می خواهد به آشپزخانه برود، در همین مسیر مادر شروع کند با او صحبت کردن؛ یعنی سکوت نکند. آن بچّه مشغول کار خودش باشد و مادر هم ارتباط کلامی خود را برقرار کند.
نتیجه ی ارتباط کم مادر با کودک
بر اساس مواردی که ما در مشاوره های خود بررسی کرده ایم، مادرانی که ارتباط کلامی آن ها با فرزند شان کم است، باعث می شوند که یک مرتبه بچّه در یک سکوت قرار بگیرد. مثلاً بچّه در این سنّ شانزده و هفده ماهگی نمی تواند بگوید: مامان کجایی؟ یا چرا جواب نمی دهی؟ یعنی نمی تواند شروع کند به این طور ارتباط بر قرار کردن؛ بلکه وحشت زده گریه می کند و گاهی اوقات از این اتاق به آن اتاق و به آشپزخانه به دنبال مادر می گردد.
یک موقع مثلاً رادیو یا تلویزیون روشن است و صدای آنها در خانه پخش است و حواس فرزند هم به همین هاست و دارد بازی خود را می کند؛ ولی یک موقع می بینید این طور نیست و واقعا فرزند نیاز به این دارد که ارتباط کلامی برقرار شود. ما با ارتباط کلامی می توانیم وابستگی فرزندان خود را کم تر کنیم.
ب. بی کار ماندن بچّه ها
یک نکته ی دیگر هم وجود دارد و آن این است که گاهی اوقات ما باید یک ابزار سرگرمی برای بچّه ها فراهم کنیم. یعنی بچّه های بیکار، وابستگی شان به پدر و مادر بیشتر است؛ حتی در مورد بچّه های بزرگ تر نیز همین طور است و این موضوع صرفاً برای بچّه های شانزده و هفده ماهه نیست.
بچّه ای که مثلاً هفت یا هشت ساله است، وقتی بیکار که می شود، می رود و در اطراف پدر و مادر می چرخد و درخواست دارد که آیا این چیز را برای من می خری؟ ولی وقتی که مشغول است، این اتّفاق نمی افتد و سرگرم است؛ لذا برای بچّه ها در این سن باید سرگرمی هایی ایجاد کرد.
باید سرگرمی ایجاد کنیم!
سرگرمی های بچّه ها می تواند مدل های مختلفی داشته باشد. یک نمونه اش را من برای شما مثال می زنم؛ مثلاً ما می توانیم محوطه ای را در خانه آماده کنیم؛ امروزه این استخرهای بادی با شعاع ها و قطرهای مختلف وجود دارد و کم و زیادش نیز هست. این بچّه می تواند در این استخر بنشیند و سرگرم شود؛ یا اگر هم نخواستیم این وسیله را بخریم، با سه، چهار تا پشتی، محوّطه ای مستطیل شکل و حجم دار ایجاد کنیم و دو تا توپ یا سه تا توپ کوچک و بزرگ را در آن محوطه بیندازیم یا گاهی اوقات مثلاً عروسکش را در آن جا بیندازیم، تا در همین محوّطه ی محدود شروع کند به بازی کردن و سرش گرم بشود. در این سنّین باید برای فرزندان سرگرمی های متناسب با سنّ آن ها ایجاد بکنیم.
استفاده از روش حواس پرتی، هنر والدین است!
در رابطه با حواس پرتی، این را هم عرض کنم که گاهی اوقات حواس پرت کردن در بچّه های کوچک مشکل تر است. یکی از دلایل آن این است که درک محیطی بچّه های کوچک خیلی بالا نیست؛ مثلاً ممکن است به خاطر بالا بودن درک محیطی یک بچّه ی چهار ساله بتوانیم با ده روش، حواس او را پرت کنیم؛ ولی این بچّه ی کوچک تر را نه؛ مثلاً می توانیم برای حواس پرت کردن او فقط محدود در دو روش باشیم؛ ولی شدنی است. یعنی من این را به مادران بزرگوار و پدران شنونده ی عرض کنم که ما باید روش حواس پرتی را تا سنین بالا برای بچّه های خود داشته باشیم.
حتی من به شما بگویم که ما باید حواس جوان بیست و چند ساله ی خود را از یک سری موضوعات پرت بکنیم و این هنر والدین است. اتّفاقاً پدر و مادری که از سنین پایین این روش را در برنامه ی تربیتی خود می آورند، ناخداگاه با رشد بچّه شان، این ویژگی در خودشان هم رشد پیدا می کند.
البته این را هم عرض کنم که حواس پرت کردن به معنای گول زدن بچّه ها نیست؛ بلکه به معنای این است که ما رو در روی آن ها قرار نگیریم.
پاسخ دهید