«تابعین» چه کسانیاند؟ ارزش و ویژگیهای تفسیر عصر تابعین چیست؟
تابعین به چه کسانی گفته می شود؟ ارزش و ویژگی های تفسیر عصر تابعین چیست؟
پاسخ اجمالی
تابعى به کسى گفته می شود که یک یا چند نفر از صحابه را ملاقات کرده و با آنان معاشرت و همراهی داشته باشد.
تابعان نخستین مفسرانی اند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى می شود.
درباره ارزش و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى تفسیر هیچ یک از آنها را ارزش مند ندانسته و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را پذیرفته و کلام تفسیرى آنها را معتبر می دانند. اما به نظر می رسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین می بایست قائل به تفصیل شد و تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزش یابى نمود.
برخی از ویژگی های تفسیر تابعین عبارت است از: گستردگی مطالب، اجتهاد، ثبت و تدوین تفسیر، و رواج اسرائیلیات.
پاسخ تفصیلی
تابعى به کسى گفته می شود که یک یا چند نفر از صحابه را ملاقات کرده و با آنان معاشرت و مصاحبت و همراهی داشته باشد. برخی نیز شرایط دیگری مانند داشتن ایمان در زمان ملاقات با صحابه را به این تعریف اضافه کرده اند.[۱]
تفسیر تابعین
تابعین نخستین مفسرانى به شمار می روند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، اما قرآن کریم را براى مردم زمانشان تفسیر می کردند. تابعین شاگردان صحابه اند و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى می شود.[۲]
در دوره تابعین با گسترش دولت اسلامى و حوزه هاى حکومت و هجرت برخى از اندیشمندان به نواحى گوناگون سرزمین اسلام، حوزه هاى علوم اسلامى شکل گرفت و پیدایش طبقات مفسران و جریان هاى تفسیرى به این عصر می پیوندد که مشهورترین آنها مدارس تفسیرى مکه، مدینه و عراق می باشد و تفسیر، که از اولین علوم متداول در حوزه هاى علوم اسلامى است، در این مراکز گسترش یافت.[۳]
چهره هاى بارز تابعان
شمار بسیارى از تابعان، چون در کسب فیض از انوار عهد رسالت به طور مستقیم محروم شده بودند، به چهره هاى علمى صحابه پیامبر خدا(ص) روى آوردند و دانش را از آنان فرا گرفتند و میان مردم منتشر ساختند. معروف ترین و سرشناس ترین تابعان این افرادند:
۱٫ سعید بن جبیر ۲٫ سعید بن مسیب ۳٫ مجاهد بن جبر ۴٫ طاووس بن کیسان ۵٫ عکرمه غلام ابن عباس ۶٫ عطاء بن ابى رباح ۷٫ عطاء بن سائب ۸٫ ابان بن تغلب ۹٫ حسن بصرى ۱۰٫ علقمه بن قیس ۱۱٫ محمد بن کعب قرظى ۱۲٫ ابو عبد الرحمان سلمى ۱۳٫ مسروق بن اجدع ۱۴٫ اسود بن یزید نخعى ۱۵٫ مرّه همدانى ۱۶٫ عامر شعبى ۱۷٫ عمرو بن شرحبیل ۱۸٫ زید بن وهب ۱۹٫ ابو شعثاء کوفى ۲۰٫ ابو شعثاء ازدى ۲۱٫ اصبغ بن نباته ۲۲٫ زرّ بن حبیش ۲۳٫ ابن ابى لیلى ۲۴٫ عبیده بن قیس ۲۵٫ ربیع بن انس ۲۶٫ حارث بن قیس ۲۷٫ قتاده بن دعامه ۲۸٫ زید بن اسلم ۲۹٫ ابو العالیه ۳۰٫ جابر جعفى.[۴]
ارزش تفسیر تابعین
درباره ارزش، جایگاه و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى درباره پذیرفتن تفسیر تمامى تابعین، نظر مخالف داشته و تفسیر هیچ یک از آنها را ارزشمند ندانسته اند و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را قابل قبول دانسته و کلام تفسیرى آنها را معتبر می دانند.[۵]
اما به نظر می رسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین می بایست قائل به تفصیل شد و مناسب آن است که تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزش یابى نمود. بدیهى است اظهارنظر یکسان، درباره همه تابعین، چه به صورت موافق و چه به صورت مخالف، کارى محققانه نیست. مثلاً اگر در تمام موارد، کلام تابعین تأیید شود، تمام آنچه را نقل کرده اند، می باید پذیرفته شود، درحالی که قطعاً در مواردى، گفتارهاى تفسیرى آنان، مخالف قرآن و عقل سلیم است؛ براى مثال نمی توان اسرائیلیات را پذیرفت.[۶]
از طرفى، با توجه به ویژگی هاى تفسیرى دوره تابعین، مانند ورود اسرائیلیات در کلام آنها، تفسیر به رأى و پیدایش مذاهب مختلف، چگونه می توان به قضاوت یکسانى پرداخت و کلام همه را به طور یکسان در تفسیر آیات، تأیید و یا رد کرد، خصوصاً با وجود مکتب هاى تفسیرى در مدینه، مکه و عراق و مبناى خاص هریک از آنها و با شیوه هاى متفاوت در تفسیر چنین امرى ممکن نیست.
منابع تفسیر در عصر تابعان
منابعى را که تکیه گاه تابعان براى فهم قرآن بوده است و آنان در تبیین مقاصد و اهداف قرآن بدان تمسک می جسته اند، عبارت اند از: قرآن، احادیث پیامبر و اقوال صحابه، در نظر گرفتن اسباب النزول، لغت عربى فصیح، انواع دانش ها، تکیه بر اجتهاد، و استناد به پاره اى از نصوص کتب عهدین.[۷]
ویژگی هاى تفسیر در عصر تابعین
برخی از ویژگی های تفسیر در عهد تابعان به شرح زیر است:
۱٫ گستردگى مطالب
تابعان به ابعاد گوناگون تفسیر پرداخته و در معانى قرآن از جهات متعدد و نواحى مختلف بحث کرده اند. آنان تنها به واژه شناسى، شأن نزول آیات و برخى مفاهیم شرعى نمی پرداختند، بلکه گام هاى فراترى در تفسیر برداشته و از جهات بیشترى به بحث پرداخته اند؛ از این رو است که تفسیر در این عهد شامل جنبه هاى ادبى و واژه شناسى در ابعاد وسیع آن شده و نیز به بررسى تاریخ امت هاى پیشین و معاصر نزول قرآن و نیز تاریخ سرزمین هاى آنان که مجاور جزیره العرب بودند -در حد اطلاعاتى که در این زمینه به دست تابعان رسیده- همت گمارده اند؛ و نیز پاره اى از زبان ها و فرهنگ هایى را که به نحوى به قرآن مربوط می شدند مورد کاوش قرار داده اند؛ همچنین بحث هاى کلامی ای که در آن روزگار به راه افتاده بود و به نحوى با آیات زیادى از قرآن ارتباط داشت؛ همچون آیات مربوط به صفات جمال و جلال خداوند، آغاز و انجام انسان و امثال آن، که این بحثها نیز در دایره تفسیر واقع گردید.
دامنه تفسیر در این دوره، روز به روز در ابعاد جدیدتر -به تناسب گسترش علوم و معارف- گسترش می یافت و آشنایى با آداب و رسوم و فرهنگ هاى امت هایى که یکى پس از دیگرى به حوزه اسلام وارد می شدند رو به فزونى می نهاد؛ چه این که اینان دانش ها و اندوخته هاى علمى خویش را نیز با خود به ارمغان می آوردند و همه را در خدمت اسلام و مسلمانان قرار می دادند؛ این روند با گسترش قلمرو اسلام فزونى می یافت و به موازات آن حجم تفسیر نیز رو به فزونى می نهاد؛ زیرا فزونى علوم و معارف، بهترین کمک بود براى حل آیات کیهانى که به اسرار طبیعت و راز هستى اشارت داشتند؛ که علم و فلسفه در این زمینه سهم بیشترى به خود اختصاص داده اند.[۸]
۲٫ شکل یافتن، ثبت و تدوین تفسیر
تفسیر به صورت منظم و مرتب و ثبت شده در ابواب خاص و به صورت مدوّن، در عهد تابعان یا تابعان تابعان آغاز شد؛ بدین صورت که یکى از تابعان، قرآن را -از آغاز تا پایان- نزد استاد خود می خواند و در هر آیه درنگ می کرد و از او درباره آیه و معانى آن می پرسید و مقاصد و اهداف آیه را از او جویا می شد و تا آن را در دفتر یا لوحى که با خود داشت ثبت نمی کرد، از آن آیه نمی گذشت. بدین سان، تفسیر در آن عهد به وادى شکل یافتن و تدوین گام نهاد.[۹] برای نمونه؛ به ذکر چند شاهد اشاره می شود:
مجاهد می گوید: «قرآن را سه بار بر ابن عباس عرضه داشتم؛ در هر آیه درنگ می کردم و می پرسیدم در چه مورد و چگونه نازل گشته است؟».[۱۰]
ابن ابى ملیکه می گوید: «مجاهد را دیدم که از ابن عباس درباره تفسیر قرآن پرس وجو می کرد و با خود لوحه هایى داشت؛ سپس ابن عباس به او می گفت: بنویس و این کار او ادامه یافت تا این که تفسیر تمام قرآن را از وى پرسید».[۱۱]
قتاده در تفسیر کتابى داشته که شاید بزرگ و پُر حجم بوده است و خطیب بغدادى و همچنین طبرى در بیش از سه هزار مورد در تفسیرهاى خود از آن استفاده کردهاند؛ جابر بن یزید جعفى، حسن بصرى، ابان بن تغلب، زید بن اسلم، و دیگران نیز کتاب هاى معروفى در زمینه تفسیر و علوم قرآنى دارند.[۱۲]
۳٫ گسترش اجتهاد
نیاز به اجتهاد در دوره تابعین بیشتر از دوره صحابه بود؛ زیرا در آن عهد تعداد زیادى از علماى بزرگ در صحنه دانش اسلامى ظاهر گشتند و در بسیارى از مسائل دین و از جمله مسائل قرآنى اعمال نظر کرده به اجتهاد پرداختند؛ مسائل قرآنى، بیشتر درباره معانى آیات، صفات خداوند، اسرار آفرینش، تاریخ انبیا و سرگذشت امت هاى گذشته و امثال آن بود. این مسائل را بر عقل عرضه می داشتند تا به داورى آن بنشینند و گاه آنها را به گونه اى تأویل کنند که با فطرت سلیم هماهنگ باشد.[۱۳]
تابعین در برخورد با آیاتى که سخنى از صحابه درباره آن نرسیده بود، توقف نکردند و با اجتهاد خویش به تفسیر آن پرداختند.[۱۴]
۴٫ رواج اسرائیلیات
در این دوره با اسلام آوردن گروهى از یهودیان، مسیحیان و صاحبان دیگر اندیشه ها، زمینه هاى گوناگون اسرائیلیات بیشتر فراهم شد.[۱۵]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. ر.ک: خطیب بغدادی، أحمد بن علی، الکفایه فی علم الروایه، ص ۲۲، مدینه، المکتبه العلمیه، بی تا؛ ابن کثیر دمشقی، إسماعیل بن عمر، اختصار علوم الحدیث، ص ۱۹۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ دوم، بی تا؛ سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، محقق، فاریابی، أبو قتیبه نظر محمد، ج ۲، ص ۶۹۹، بی جا، دار طیبه، بی تا؛ تهانوى، ظفر، قواعد فى علوم الحدیث، ص ۴۸، ریاض، شرکه العبیکان، ۱۴۰۴ق.
[۲]. شاهرودى، عبد الوهاب، ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۹۹، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۳ش؛ شاکر، محمد کاظم، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص ۲۷۴، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، ۱۳۸۲ش؛ مروتى، سهراب، پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۷۶، تهران، نشر رمز، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
[۳]. ر.ک: ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۰۰ – ۱۲۷، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بی تا.
[۴]. معرفت، محمد هادى، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۳۲۱، مشهد، الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق؛ صابونی، محمد على، التبیان فی علوم القرآن، ص ۷۷، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
[۵]. ر.ک: التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۴۲۳ – ۴۳۲؛ التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص ۱۲۸٫
[۶]. مؤدب، سید رضا، روشهاى تفسیر قرآن، ص ۱۳۹ – ۱۴۶، قم، اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
[۷]. ر.ک: التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۴۴۷ – ۴۵۱٫
[۸]. همان، ج ۱، ص ۴۳۲ – ۴۳۳٫
[۹]. همان، ج ۱، ص ۴۳۳٫
[۱۰]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج ۵، ص ۶۵، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۲۳ق؛ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص ۴۷۳، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
[۱۱]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۳۱، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
[۱۲]. التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۴۳۴٫
[۱۳]. همان، ج ۱، ص ۴۳۵٫
[۱۴]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۷۸ – ۱۷۹؛ التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۴۳۵٫
[۱۵]. التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج ۱، ص ۴۴۶؛ ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص ۱۰۰؛ پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۶۱٫
پاسخ دهید