متن + درس اخلاق با موضوع – ادب – حضرت استاد صدیقی (حفظه الله) در حسینیه امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی (ره) برگزار گردید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ادب سوم که باید استاد به آن ملتزم باشد [این است که]، “أن یسلم على من حضر إذا وصل إلى المجلس” منیه المرید ص۲۰۵ ۳ – أن یسلم على من حضر إذا وصل إلى المجلس ….. ص : ۲۰۵٫ از این عبارت استفاده می شود که خوب است متعلمین، قبل از ورود استاد در جلسه [درس] اجتماع داشته باشند و وقتی استاد وارد می شود، بر حاضرین سلام کند.
اهمیت سلام در اسلام
مسئله سلام در اسلام از امور مؤکد است؛ تا جایی که اگر کسی وارد [مجلسی] شد و سلام نکرد [و شروع کرد به] حرف زدن، تجویز شده است که [به چنین شخصی] جواب داده نشود و آن را تحویل نگیرد؛ “السَّلَامُ قَبْلَ الْکَلَام“ بحار الأنوار ج۷۵ ص ۱۱۷ باب ۲۰ مواعظ الحسین بن أمیر المؤمنین صلوات الله علیهما ….. ص : ۱۱۶ سلام قبل از کلام است.
وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در اولین سخنرانی، صحبت و نصیحت و موعظه که در دهکده ی قبا انجام دادند، اولین جمله ی ایشان این بود: “اخش السلام“. اصلاً ورود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ظهور اسلام، ظهور سلام است. ظهور سلامتی است. اسلام برای سالم سازی آمده است. “یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون” “إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلیم” الشعراء؛۸۸و۸۹_ ” روزى که مال و فرزندان سود ندهد “”مگر آنکه با قلب پاک سوء خدا آمده باشد”.
خداوند متعال اسم سلام خود را در قرآن نشان داده [است؛ چراکه] خدا خودش سلام است و خدا سلام را دوست می دارد. لذا ابتدا به سلام فضیلت است. باید مسابقه گذاشت! هر کسی جلوتر سلام کرد او برنده است. بر حسب نقل [هایی که شده است،] کسی نتوانست بر پیامبر صلی الله علیه و آله در سلام سبقت بگیرد. [ایشان] به بچه ها، جوان ها و بزرگترها سلام می کردند و همواره در سلام دادن سابق بودند. چون استاد هم تأسی می کند به پیامبر صلی الله علیه و آله و جانشین پیامبر است، [لذا باید] موقع ورود بر کسانی که در محفل درس حضور دارند سلام کند. البته سلام هم شعار اسلام و هم تحیت و هم شعور است؛ یعنی [سلام کردن] هدفی را دارد نشان می دهد [و آن هدف این است که] باید تمام جلسات سالم باشد.
کسی که سلام می کند آرم [و نشان] سلامت این دیدار و ارتباط است. اگر کسی که سلام می کند خدای نخواسته در نیتش شری باشد، یا بعد از سلام در سخن و نگاهش شری پیدا شود، این خلاف شعاری است که القا کرده است. معنی سلام این است که از ناحیه من جز سلامتی برای این محفل و جمع و عاید نخواهد بود. (۵)
سلام کردن، نشانه ی انسانیت
نکته دیگری که در سلام وجود دارد این است که، موجودات جنگلی وحشی اند و از هم دیگر واهمه دارند؛ لذا همواره از هم فرار می کنند؛ [چراکه] دنیا [ی آنها] دنیای آکل و مأکول است و برای اینکه شری به آنها نرسد، فرار می کنند. [حال] کسی که سلام می کند، اعلان این معناست که من از مرتبه بهیمیت و سبوعیت نجات پیدا کرده ام و آدم شده ام.
آدم و انسان از “انس“ است. گریز حیوانات غریزی است. پیام الهی در وجودشان است و اگر در نروند، خورده می شوند. آنها همدیگر را طعمه خودشان قرار می دهند؛ ولی انسان در یک رتبه ای است که نه حیوان و نه درنده است؛ لذا انسانها باید به یکدیگر نفع برسانند.“الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِه“ الکافی ج۲ص ۲۳۴ -باب المؤمن و علاماته و صفاته ….. ص : ۲۲۶ مسلمان کیست؟ مسلمان کسی است که مردم از زبان او و از دست او در امان باشند. اگر مسلمان ادعای اسلام کند، ولی زبانش آبرو بریزد، دل بشکند و تحقیر کند، مسلمان نیست و حقیقت اسلام در وجودش [وارد نشده است].
الشر منه مأمون!
در خطبه ی متقین امیرالمؤمنین علیه السلام که در آن صفات پارسایان را برای همام بازگو کرده اند، از جمله صفات اهل تقوا را این [گونه بیان کرده] است که: “الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون“ بحار الأنوار ج۱ص ۱۰۸ باب ۴ علامات العقل و جنوده ….. ص : ۱۰۶؛ نسبت به خیر آدم با تقوا همه امید دارند و کسی نا امید از آن نیست. [مثلا انسان] می گوید اگر این مشکلم را با فلانی مطرح کنم، حتماً کاری برای من می کند و در دیدارش امید دارد که خیر و امیدی عایدش شود. “الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ“؛ اما “الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون”؛ [یعنی] نسبت به شرش همه در امان هستند و هیچ کسی تصور شر در او ندارد.
[روزی] عروه آمد و هر چه از دهانش بیرون می آمد، به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت و یقه ی ایشان را گرفت و فشار داد؛ به طوری که رگهای پیامبر صلی الله علیه و آله مشخص شد. یاران پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت شدند و خواستند که معترض بشوند؛ اما پیغمبر صلی الله علیه و آله اجازه نداد و فرمود او را نزنید. ایشان با ملایمت و مهربانی [به عروه] فرمود: تو نترسیدی از اینکه این افرادی که کنارم هستند یا خود من تقاص و انتقامی [از تو بگیرند]؟ گفت: نه. گفتند: چرا؟ گفت: آنچه ما از شما سراغ داریم، [این است که] شیوه ی شما عفو است. ما هیچ گاه فکر نمی کنیم که شما به کسی آسیبی برسانید! این، معنای جمله ی“الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون” است.
خدا سلام است
سلام آرم چنین حقیقتی است. کسی که سلام می کند، عملاً یادآور حضرت حق سبحانه و تعالی است؛ چون او [خود] سلام است. “ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّه” النساء؛۷۹_ آنچه از خوبىها به تو برسد از طرف خداوند است. اما سیئه و بدی از جانب خدا نیست؛ “وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک” النساء؛۷۹_ و آنچه از بدىها برسد از خود تو است.
بدی ها را ما [انسان ها] درست کرده ایم؛ [و الّا] از خدا هیچ بدی به موجودی نمی رسد. آقای بهاءالدینی رضوان الله تعالی علیه می فرمودند که خدا این عالم را بهشت آفریده است. جهنم را ما درست کرده ایم.(۱۰) بنابراین ذات احدیت رحمت محض است و غضب [خدا] از عوارضی است که اعمال بندگان اقتضای آن را دارد.
کسی که سلام می کند، معنایش این است که من ذاتاً سالم هستم و جز سلامتی از من [شری] به کسی نخواهد رسید. این تداعی تخلق به اخلاق الله است؛ یعنی هدف آفرینش [این است که ما] آمده ایم تا خداگونه و خدا نما شویم و مرآه حق باشیم. خدا این صفت را دارد و سلام است؛ ما هم باید صفت سلام را اکتساب کنیم. بعد [از این] هم همت است که ما را از مرحله ی بهیمیت و حیوانیت بالاتر آورده است و بعد هم جلوه عملی است. کسی که اینطور [سلام] می گوید، سعی می کند که برای مردم ایجاد سلامتی کند. سلامتی فکر، عمل، اخلاق و ارتباطات.
سلام و مؤمن در کنار هم
عجیب این است که آیات سوره حشر، هم سلام را دارد و هم مؤمن را. “هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِن” الحشر؛۲۳_ هیچ معبودى جز او نیست ملک و منزه است، سلام و ایمنى دهنده است مسلط و مقتدر است. خداوند سلام و مؤمن است. مؤمن است یعنی چه؟ یعنی هم امنیت می دهد و هم امان می دهد. کسی که سلام است، منشأ فتنه نمی تواند باشد و منشأ جنگ و دعوا، شرارت و درگیری نمی تواند باشد.
کسی که سلام است، مؤمن است و ایجاد امن در دلها می کند و اشخاص با دیدن او احساس آرامش می کنند. وقتی [کسی] اضطراب دارد و درونش متلاطم است [همین که] مؤمن را می بیند، گویا به یک کوهی رسیده است که در برابر این طوفان ها امانش می دهد.“الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِن“ بحار الأنوار ج۶۴ ص ۷۳ باب ۲ أن المؤمن ینظر بنور الله و أن الله خلقه من نوره ….. ص : ۷۳ “یده“ این [مومن] دست او است، برادر او است و لسان او است.
سلام، دانشگاه اخلاق است
سلام یک دانشگاه اخلاق است و اسلام ابتکار کرده در مورد این که تحیت مسلمان ها را سلام قرار داده است. قبل از اسلام و در ادیان دیگر، انبیا و ملائکه سلام داشتند، ولی پیروان ادیان وقتی به هم می رسیدند، شعارشان سلام نبوده است؛ [مثلاً] در میان عرب “حیاکم الله“ می گفتند و امثال این ها. ولی سلام از ابتکارات اسلام است؛ لذا باید با توجه سلام گفت و به عنوان یک سنت پیغمبر و به عنوان یک تخلق به اخلاق الله و به عنوان رونق بازار سلامتی و امنیت و جلب اعتماد دیگران، [سلام را بگوییم].
“و یصلی رکعتین“ منیه المرید، ص۲۰۵ ۳ – أن یسلم على من حضر إذا وصل إلى المجلس ….. ص : ۲۰۵؛ چون امروز می خواستیم این [مطلب] را بگوییم، تشویق شدیم که خودمان هم دو رکعت نماز بخوانیم؛ [زیرا اگر] می گفتیم و [عمل] نمی کردیم، بد بود.
“و یصلی رکعتین”؛ مرحوم آیت الله گلپایگانی رحمه الله علیه این شیوه را داشتند. بعد از آن که وارد می شدند و قبل از اینکه بر کرسی فقاهت بنشینند تا درسها را بگویند، دو رکعت نماز می خواندند و بعد از نماز می رفتند و بر کرسی می نشستند و درس را شروع می کردند. این [درس] اساساً با بندگی آغاز می شود. “اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه“ البقره؛۴۵_ از صبر و نماز کمک بجوئید.
با عمر مردم بازی کردن، خیلی سنگین است!
این که انسان عمر [و وقت] صد یا دویست نفر را یک ساعت می گیرد، [پس] دویست ساعت عمر بندگان خدا در اختیار انسان است و اگر مطلب درست و اساسی نگوید، روز قیامت پاسخ این عمرها را می خواهد چه بگوید؟ لذا قضیه مهم است.
تدریس کار آسانی نیست! کما اینکه منبر هم یک تدریس است و منبری ها، مدرسین و معلمین مسئولیتشان خیلی زیاد است. (۱۵) [این افراد] مال مردم را در اختیار ندارند؛ [بلکه] عمر مردم را در اختیار دارند و با وقت و عمر مردم بازی کردن، خیلی سنگین و سخت است؛ لذا دو رکعت نماز می خوانیم [و می گوییم:] “استعینوا بالصبر و الصلوه“؛ خدایا کمکمان کن! این کسانی که آمده اند و اینجا نشسته اند، [به این امید آمده اند] تا چیزی گیرشان بیاید؛ نکند من عمر مستمعین خودم را ضایع و تلف کرده باشم و چیزی گیرشان نیاید! لذا “یصلی رکعتهم“، می خواهد بگوید هم از آن بالا الهام بگیرد و هم کار من بندگی است و هم کمک بگیرد که در حفظ فرصتها، اغتنام فرصت کند و فرصت خود و مستعمینش هدر نرود.
“ان کان مسجداً“ اگر مسجد بود، دو رکعت نماز بخواند. هنگام ورود به مسجد، چه [برای] درس باشد، چه غیر درس، یکی از آداب ورود به مسجد، نماز تحیت مسجد است. اما اگر مسجد نبود، باز هم دو رکعت نماز بخواند. اما “نوابهما شکراً“. اینکه خدای متعال فضایی داده است، خدا مشتری دین را توفیق داده است که در جایی جمع شوند، با کسانی که عطش معنویت دارند، اینها همه نعمت است و جای شکر دارد.
قدر امکانات را بدانید!
در زمان بنی عباس، امام موسی (ع) درسشان قدغن شد و در مدینه نگذاشتند حضرت درس بگوید. [ایشان] به روستاها می رفتند، آن را هم به هم زدند؛ تا جایی که اگر کسی می خواست از امام صادق علیه السلام مسئله ای بپرسد، باید در لباس کاسب [یا مثلاً] خیار فروشی راه می افتاد در کوچه ها، تا به در خانه ایشان می رسید و بعد [سؤالش را] می پرسید.
حال این امنیت، این فرصت، این امکانات، این اشتیاق که همه با شوق می آییم و همدیگر را می بینیم و هیچ مشکلی هم به فضل خدا نداریم، اینها همه [جای] شکر دارد؛ و الا نوابهما الشکر لله تعالی علی توفیقه و تألیله لذلک. از اینکه خدا به ما توفیق داده است که در جمع طالبان دین و تشنگان علم و معرفت حضور پیدا کنیم و خدای متعال فی الجمله اهلیتی هم داده تا بالاخره مطالبی از کتاب و سنت بتوانیم بگوییم، این جای شکر است. أو الحاجه الی تصدیده و تأییده و عصمته من الخطا؛ اینها [نیز] همه جای شکر دارد.
از خدا تثبیت بخواهید!
همه شما بحمدالله معلم و استاد هستید. برای دیگران نماز حاجت نیت کنید. حاجت به چه چیزی؟ [یا نیت کنید] به اینکه من نیاز دارم که خدا [مرا] تثبیت کند. وقتی پیامبر خدا صل الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را برای تبلیغ در یمن اعزام می فرمودند، دستشان را گذاشتند بر سینه امیرالمؤمنین و دعا کردند: “الهم ثبت جنانه و سدد لسانه“؛ خدایا دلش را تثبیت کن تا تزلزلی در باطن نداشته باشد و زبانش هم نغلزد.
حال که باطن درست است، [می بایست] زبان هم بتواند حق مطلب را ادا کند. خداوند متعال کمک کند و الا هر قدر هم که آدم بلیغ، حرفه ای و ماهر باشد، حرفی به زبانش می آید که ایجاد شک می کند، انحراف ایجاد می کند، یا آبروی خود گوینده با یک جمله ناروا می رود. باید خدا زبان انسان را نگه دارد. اگر انسان زبانش یک لحظه از عنایت الهی محروم باشد، بلا بر سر خود و شنونده ها می آورد.(۲۰)
زبان، هم سر آدم را بر باد می دهد و هم دین را بر باد می دهد. انسان باید مواظب زبانش باشد و نمی تواند [این کار را بکند،] مگر اینکه از آن بالا عنایتی شود. تأییدیه خدا باید انسان را تأیید کند. تا امداد غیبی شامل حالش نشود، می آید و دنیا را در قالب دین جلوه می دهد و دل شنونده های خود را پراکنده می کند. وعصمه من الخطا؛ خدا نگه دارد هر گوینده ای را از خطا.
اگر عصمت الهی همراه انسان نباشد، انواع جهالت و نادانی ها را دارد. آن وقت در گفتارش مرتکب خطایی می شود که یک مجموعه را ممکن است خراب کند؛ [مانند] بعضی اساتید منحرف که شاگردانشان را برای همیشه منحرف می سازند.
نماز، بهترین موضوع خدا
“أو مطلقه“؛ [حالت دیگر برای این نماز این است که می تواند] نیتی هم نکند که این نماز برای چیست. “الصلاه قربان کل تقیاٍ یا الصلاه خیر موضوعٍ و من شاء استکفر و من شاء استغر“؛ نماز بهترین چیزی است که خدا وضع کرده است. هر کس می تواند زیاد نماز بخواند، نمی تواند کم بخواند. چه نمازی؟ لزومی ندارد که همیشه نماز شب باشد، نماز مستحب باشد یا فرائض باشد؛ نه، انسان [می تواند] هیچ عنوانی به نمازش ندهد [و فقط] بخواهد با خدا حرف بزند.
امام صادق (ع) فرمودند: “اگر خواستی خدا با شما حرف بزند، قرآن بخوان. اگر خواستی تو با خدا حرف بزنی، نماز بخوان. انسان [می تواند] مطلق نماز بخواند و عنوانی به آن ندهد. “فان الصلوه خیر موضوع“؛ در اموری که خدا مقرر کرده، بهترین چیزی که وضع شده است، نماز است که در اذان و اقامه هم این عنوان را برجسته می کنیم: “حی علی خیر العمل“. در میان [اعمال] عبادی، بهترین عمل نماز است. از نماز قشنگ تر خدا قرار نداده است و بهترین چیزی که خدا وضع و قانونی کرده، نماز است.
“…استحبابهم لذلک، بخصوصه و لم یذکر..“؛ اما [اینکه] برای شروع درس، نماز مستحب باشد، وارد نشده است. بنابراین اگر کسی به عنوان آغاز درس نیت نماز کند، این مشکل است و چه بسا بدعت است؛ چون وارد نشده است؛ اما اگر حاجتاً یا شکراً نماز بخواند، این مطلوب است. “و ان استحبه بعض العلما“؛ گرچه بعضی علما، این نماز را جزء نمازهای مستحبی به شمار آورده اند.
در حق خدا جفا نکنید!
“ثم یدعوا بعدهما بالتوفیق و الاهانه و العصمه“؛ [بعد از اینکه] نماز هم خواند، نماز بی دعا جفا است. حدیث قدسی است که “بنده من وقتی محدث می شود و حدث بر او عارض می شود، اگر وضو نگیرد، به من جفا کرده است.“ اگر بنده، بی وضو در محضر خدا نفس بکشد، این جفای به خالق خودش است. “و معکم اینما کنتم“؛ هرجا که هستید، خدا با شماست. حال که خدا با ماست، باید این را مورد توجه قرار دهیم. به خودمان ببالیم و افتخار کنیم که در محضر خداییم و با خداییم. اگر در حضور خداییم باید وضو داشته باشیم.
[در ادامه ی حدیث فرموده است که] اگر وضو گرفت و نماز نخواند،(۲۵) باز هم به من جفا کرده است. اگر وضو گرفتیم، نماز بخوانیم. بعضی از دوستان ما همین که وضو می گرفتند، تا بیایند و در مجلس بنشینند، در همان حال حرکت و در راه، الله اکبر را می گفتند و یک نماز مختصر و یک دقیقه ای می خواندند که به این حدیث عمل کرده باشند و به خدا جفا نکرده باشند.
من جفا نمی کنم!
[سپس می فرماید:] “اگر نماز خواند و دعا نکرد، باز هم به من جفا کرده است.“ نماز تشرف به محضر خداست و اگر محتاج، افتاده و در مانده ای دستش به دامن کریم و بزرگی برسد و در مورد مشکل خودش با او صحبت نکند، جفا به کریم [کرده] است. کریم دوست دارد که بازار کرمش رونق داشته باشد؛ لذا وقتی انسان به کریم می رسد، باید مشکلاتش را با او مطرح کند. حال اگر کسی مطرح نکرد، جفا کرده است.
بعد فرمود: “اگر کسی وضو گرفت، نماز خواند، دعا کرد و من مستجاب نکردم، من به بنده ام جفا کرده ام. “و لست بربٍ جاف“؛ نه! من خدایی نیستم که به بنده جفا کنم! من به بنده ام جفا نمی کنم. لذا در اینجا دارد که: “ثم یدعوا بعدهما“؛ اگر نماز خواند و بعد از نماز دعا کرد، این سه چیز را از خدا بخواهد: یکی توفیق، دوم کمک الهی و سوم عصمت.
چه خوب است انسان همیشه از خدا عصمت بخواهد. “اللهم اغفر لی ذنوب التی تهتک العصم“؛ گناه، پرده عصمت انسان را پاره می کند. آدمی که پرده ندارد، آبرو و پوشش ندارد. خدا باید به انسان پرده عصمت بدهد، تا گناه و بی آبرویی نکند و از او گناه و خلاف شرع و خلاف کرامتی سر نزد.
امیدوارم خداوند همه ما را به وظایف بندگی و به راهی که رضای خودش در آن است، هدایت بفرماید.
آمین.
پاسخ دهید