چرا انسان به جایى مى رسد که دچار احساس پوچى مى شود؟
براى آن است که با هدف کار نمى کند؛ و گرنه «النَّاسُ مَعَادِنٌ کَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ؛ انسان ها مانند معادن نقره و طلایند که در درون خود گوهر مى پروراند.»[۱] البته انسان مثل موزه که از خارج در آن اشیاى گرانبها مى ریزند، نیست؛ مانند دریا است که در درون خود گوهر مى پرورد.
چو دریا به سرمایه خویش باش
هم از بود خود سود خود برتراش
تمام گوهرهاى دریا پرورش یافته خود دریا است. کسى از خارج آن ها را در دریا نمى ریزد. انسان از هر دریایى دریاتر است و از هر اقیانوسى اقیانوس تر. وقتى مى تواند گوهرى بپروراند، چرا احساس پوچى کند. اگر انسان احساس پوچى هم بکند، بدان معنا است که دنیا و متعلقات دنیوى پوچند؛ مقام پوچ است. این که هر روز یکى مى رود و دیگرى مى آید، نشانه ناپایدارى و پوچى مقام است.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:آیت اللّه عبداللّه جواد آملی/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – الاصول الکافى، ج ۸ ص ۱۷۷٫
پاسخ دهید