آیا امام علی(ع) توصیه فرموده که دیگران را مجبور نکنیم که به پرسشهایمان پاسخ دهند؟!
آنچه در پرسش آمده؛ شاید ناظر به روایت زیر باشد:
«وَ قَالَ ع لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَهٍ [مَسْأَلَهٍ] سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ [الْمُتَعَنِّتَ] شَبِیهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّت».[۱]
امام علی(ع) به کسى که پرسش دشواری را از حضرتشان پرسیده بود، توصیه فرمود: «همواره براى کسب آگاهى پرسش کن، نه براى ایجاد زحمت و اذیت؛ زیرا نادانی که در مسیر فراگیرى دانش گام برمیدارد شبیه به یک دانشمند است، اما آنکه موضوعی را میداند ولی برای به تنگناقرار دادن دیگران پرسشهایی را مطرح میسازد، با فرد نادانی که چنین رفتاری را دارد تفاوتی نمیکند».
امام(ع) در این گفتار حکیمانه، روش صحیح پرسشگری را بیان کرده و فرق میان جستوجوگران حقطلب را با پرسشکنندگان بهانهجو بیان میدارد.[۲]
آنگاه حضرت در ادامه؛ دلیلى براى این سخن بیان میکند که خود درس بزرگى است، و اشاره میکند که براى رسیدن به مطلوب و حل مشکلات، نخست انسان باید روح حقیقتجویى و حقطلبى را در خود زنده کند. در غیر این صورت راه به جایى نخواهد برد. افرادى که درباره بعضى از مسائل موضعگیرى خاصی داشته و سپس به سراغ دانشمندی رفته و از او سؤال میکنند، مشخص است هر آنچه را برخلاف میل آنها باشد نخواهند پذیرفت و در آن تردید خواهند کرد. به عکس، آنکه تنها براى حل مشکلات و نادانستههای خود به سراغ دانشمندی میرود تا پردههاى جهل و نادانى را کنار زده و به حقیقت امر آگاه شود، رویکرد چنین فردی، مانند رویکرد دانشمندان است، برخلاف آن فرد آگاه اما بهانهجو که چون افراد نادان، هرگز حرف حقی را که برخلاف تمایلات او است نمیپذیرد.
نکته دیگری که این روایت بیانگر آن است؛ وظیفه شاگرد در برابر استاد است؛ یکی از این وظایف آن است که شاگرد برای اذیت و آزار معلم و یا به زحمت انداختن او سؤال نپرسد.[۳]
منبع: اسلام کوئست
[۱]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۵۳۱، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق. بخش اول روایت در منابع حدیثی دیگر هم وجود دارد: «یَا وَیْلَکَ سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً یَا وَیْلَکَ سَلْ عَمَّا یَعْنِیکَ»؛ ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات، ج ۱، ص ۱۷۹، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، ۱۳۹۵ق. با کمی تفاوت در: صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ۱، ص ۲۰۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
[۲]. مکارم شیرازى، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج ۱۴، ص ۵۹۵، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
[۳]. برای آگاهی از شرح مفصل این حدیث ر. ک: جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۲۲ – ۲۲۵، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
پاسخ دهید