من نمى خواستم آفریده شوم تا خدا در مقابل نافرمانى هایم مجازاتم کند، آیا این ظلم نیست؟
همه ما قبلاً یک مشت خاک بودیم در خیابان ها و بیابان ها و مراتع و…
اگر کسى به پشت بام دستگاه خلقت برود و از بالا نگاه کند، در مى یابد این پنج ـ شش میلیارد انسانى که اکنون روى زمین زندگى مى کنند، تقریبا دو قرن پیش در همین بیابان ها و مراتع به صورت خاک بودند و دو قرن بعد هم به همان شکل در خواهند آمد.
در این میان، فقط یک خلیفه اللهى به انسان اضافه شده است که هرگز مرگ در آن راه ندارد. این خاک است که گاه مرده است و گاه زنده؛ وگرنه روح همیشه زنده است.
ذات اقدس اله به یک مشت خاکى که زیر پاها بود، بهترین شرف و کرامت را عرضه کرد و او را جانشین خود ساخت. به او عقل و فطرت از درون و وحى و نبوت از بیرون عطا کرد تا هدایت شود و رشد کند. چه نعمتى از این بهتر که یک مشت خاک خلیفه الله شود. حال ما با داشتن این همه سرمایه چرا بیراهه رویم؟! اگر کسى خداى ناخواسته بیراهه رفته است، با سوء اختیار خود بد کرده است.
گذشته از این، آن که مى گوید من راضى نبودم خلق شوم، مى تواند داراى شخصیتى گردد که جامعه اى از او بهره برد. حال اگر بهترین نعمت را خداوند به ما داد، ولى ما نتوانستیم استفاده کنیم؛ این به انگیزه درونى ما مربوط است.
مطلب دیگر این است که مجازات هاى الهی از سنخ مجازات هاى ستمگران که براى تسلاى خاطر ستم دیدگان انجام مى شود، نیست. از سنخ مجازات محاکم قضایى که قاضى از بزهکار انتقام مى گیرد تا جامعه را به امنیت برسد هم نیست، بلکه شبیه مجازات بیمار متخلف به وسیله طبیب است. اگر پزشک حاذق به بیمار بگوید فلان غذا را نخور یا فلان دارو را استفاده کن، چنانچه بیمار به این نسخه عمل نکرد و رنجور شد و طبیب دارویى تلخ برایش نوشت، آیا طبیب از او انتقام گرفته یا این رنجورى در پى آن داروى تلخ، رهاورد عدم رعایت سفارش پزشک است؟!
کارهاى خلاف ما ناپرهیزى است و تقوا پرهیز است. تهمت و دروغ و آبروریزى و… براى روح مانند غذاى سمى است. غذاى مانده یا سمى براى دستگاه گوارش خوب نیست و با خوردن آن بدن آسیب مى بیند. سخنان، نوشته ها، شنیده ها و کردار نیز اگر سمى باشند، روح را مسموم مى کند. این انتقام الهی است.
راه دیگر براى شرح مجازات هاى الهی، توجه به رفتار مادران است. وقتى مادرى فرزندش را از نزدیکى به آتش باز مى دارد، این از سنخ خوردن غذاى مسموم نیست که ۲۴ ساعت بعد اثر کند. دست زدن همان و سوختن همان. حقیقت گناه این است. ارتکاب همان و سوختن همان.
قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً؛ آن ها که اموال یتیمان را مى خورند، اکنون آتش مى خورند.»[۱] لقمه حرام شعله آتشى است که جان را مى سوزاند.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:آیت اللّه عبداللّه جواد آملی/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱] – سوره نساء۴: آیه ۱۰٫
پاسخ دهید