سازمان یهود که در طرح های خود برای ممانعت از ولادت پیامبر اسلام(ص) و سپس ترور ایشان توفیق نیافته بود، برای انحراف اسلام، پروژه نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر را طراحی نمود. جبهه یهود برای نفوذ درون حاکمیت اسلامی به دنبال کسی بود که: ۱- قادر باشد خود را در جایگاه شخصیت دوم اسلام معرفی کند. ۲- بتواند سازمانی منسجم و حامی خود تشکیل دهد.

سؤال مهمی که به مدت یک هزار و چهارصد سال در برابر مسلمانان قرار داشته و بدان پاسخ روشنی داده نشده این است که چرا پس از رحلت پیامبر(ص)، علیرغم سفارشات مکرّر آن حضرت درباره علی(ع) و گزینش رسمی وی به عنوان امام و جانشین در روز غدیر، مخالفان او را به راحتی از صحنه سیاسی کنار زدند و ابوبکر بن ابی قحافه بدون برخورد با مانعی جدّی به خلافت رسید؟

 

 

برای پاسخگویی به این سؤال باید به سالهای نخست بعثت بازگشت. در آن سالها پیامبر(ص) زیر فشار شدید قریش قرار داشتند و از اهل مکه تنها بردگان و جوانان که در جوّ فاسد و جاهلی آن روزگار از فطرت سلیمی برخوردار بودند به اسلام گرویده بودند. ابوبکر در آن هنگام حدود چهل سال سن داشت. وی تنها سه سال از پیامبر(ص) کوچکتر بود. وی در مکه به کار تجارت اشتغال داشته و دارای یک زندگی مرفه بود و همچنین با سران قریش در ارتباط بود. علمای اهل سنّت در کتب خود آورده اند که ابوبکر بر اساس توصیه کاهنی که در شام به او خبر داده بود پیامبری ظهور خواهد کرد اسلام آورده است.[۲] هنگامی که ابوبکر اسلام آورد مسلمانان که اکثراً از جوانان کم سن و سال بودند بسیار خوشحال شدند زیرا وی نخستین فرد تاجر و صاحب نفوذی بود که به جمع ایشان می پیوست. ابوبکر با توان مالی خود به مسلمانان یاری می رسانید و از این جنبه نیز نزد ایشان جایگاه بالایی پیدا نمود. به عنوان نمونه، وی به توصیه پیامبر(ص) بلال حبشی را که یک برده نومسلمان بود به پنج برابر قیمت از صاحبش خریداری نمود و وی را از زیر شکنجه ای طاقت فرسا نجات داد. وی بسیاری از مسلمانان را این گونه وامدار خود نموده بود. در این حال همه نظرها به ابوبکر معطوف بود. این در حالی بود که علی(ع) در آن هنگام در سنین پائین نوجوانی بود. در چشم مسلمانان از آن هنگام، ابوبکر شخصیت دوم اسلام پس از پیامبر(ص) بود. از سوی دیگر ابوبکر تلاش گسترده ای برای به اسلام دعوت کردن مشرکان قریش صورت داد. او از میان قریش کسانی را دعوت می نمود که به وی اعتماد داشتند.[۳] عثمان، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبیده جرّاح، سعدبن ابی وقاص از جمله این افراد بودند. هسته اولیه سازمان ابوبکر با این افراد به همراه عمربن خطّاب تشکیل گردید.

 

 

ابوبکر جایگاه خود را در بین مسلمانان در مکه تثبیت کرده بود اما در مدینه ناشناس بود، بنابر این اصرار داشت که حتماً همراه با پیامبر(ص) به مدینه هجرت کند، زیرا در این زمان هرکس همراه پیامبر باشد در نظر مردم جایگاه ویژه ای خواهد یافت. پیامبر(ص) نیز تلاش کرد تا به تنهایی به سوی مدینه حرکت نماید، اما چون شب هنگام علی(ع) بر بستر ایشان آرمید و آن حضرت از منزل بیرون آمده و از حلقه محاصره تروریستها خارج گردید، ابوبکر را سر راه خود دید. حضرت بر سرعت خویش افزود اما با فریاد ابوبکر به ناچار ایستاد.[۴] پس پیامبر(ص) برای این که با ابوبکر به مدینه وارد نشوند برنامه خویش را تغییر داده و به سوی غار ثور حرکت کرده و سه روز آنجا توقف نمودند تا استقبال کنندگان در مدینه متفرق شوند. آن حضرت هنگامی که به قبا رسیدند نیز علی رغم اصرار ابوبکر برای ورود به مدینه اعلام فرمود: منتظر علی می ماند تا همراه با او به شهر وارد شود. امام سجاد(ع) می فرماید: «این نخستین جایی است که بغض ابوبکر نسبت به علی(ع) آشکار گردید».[۵] پیامبر(ص) در قبا آیه ای که به سبب ایثار علی(ع) در شب لیله المبیت نازل گردید را برای مردم تلاوت نمود: «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد».[۶] رسول خدا(ص) بیش از ده روز در قبا ماندند تا علی(ع) به ایشان ملحق گردد.

 

 

منبع:پرسمان


[۱] – با استفاده از منبع: مهار انحراف؛ استاد مهدی طائب(منبع شیعی).

[۲] – البدایه و النهایه؛ ج ۳ ،ص ۲۹-۳۰ – السیره النبویه، ابن کثیر؛ ج ۱ ،ص ۴۳۹.

[۳] – سیره النّبی؛ ج۱.

[۴] – تاریخ طبری؛ ج۲، ص۱۰۰.

[۵] – کافی؛ ج۸ (منبع شیعی).

[۶] – بقره؛ ۲۰۷.