در برخی از منابع اهل سنّت آمده است:

ابوسفیان در جنگ حنین از ناحیه چشم مورد اصابت قرار گرفت. او در حالی که چشمش را در کف دست گفته بود، نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: ای رسول خدا؛ این چشم من است که در راه خدا مورد اصابت قرار گرفته است.

پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: اگر بخواهی، دعا می‌کنم تا به تو برگردد و اگر بخواهی، در مقابل آن چشمی در بهشت به تو دهند.

گفت: در بهشت بهتر است… پس چشم را دور انداخت.[۱]

تاملی در متن فوق

 ما به نادرستی این پندار موهوم یقین داریم. کسی که به چنین جراحتی مبتلا شود، در وضعیتی نخواهد بود که عضو قطع شده را در بر کف دست گیرد. افزون بر این، چنان که صاحب الاستیعاب می‌گوید: ابوسفیان از وقتی مسلمان شد، همواره پناهگاه منافقان بود.[۲]

چنان که امیر المؤمنین علیه السّلام منقول است، همواره بدخواه اسلام بود. هم او بود که وقتی با پایش به قبر حمزه زد، چنین گفت:

 همان که دیروز بر سر آن با هم شمشیر می‌زدیم، امروز در دست جوانان ماست و با آن بازی می‌کنند.[۳]

این سخن هم از او است که به عثمان گفت:

ای بنی امیه؛ خلافت را در میان خود چنان دست به دست کنید که کودکان توپ را به هم پاس می‌دهند. به خدا سوگند؛ نه بهشتی است و نه جهنّمی![۴]

اخبار و روایات در باب خلاف‌های ابوسفیان بسی فراوان است و به نادرستی ایمان وی اشاره و بلکه دلالت دارد. این متون به صراحت نشان می‌دهد که ابوسفیان اظهار مسلمانی می‌کرد امّا در باطن خود، کفر را پنهان داشت.

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج ۸ ، علامه سید جعفر مرتضی عاملی


[۱]. سیره دحلان، ۲/۱۱۲؛ تاریخ الخمیس، ۲/۱۱۲؛ سیره حلبی، ۳/۱۱۵؛ الاصابه، ۲/۱۷۹٫

[۲]. قاموس الرجال، ۵/۴۸۶٫

[۳]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۲/۴۴-۴۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۱۰/۵۴-۵۸؛ بحار الانوار، ۳۱/۸۹؛ ۴۴/۷۸؛ مکاتیب الرسول صلّی الله علیه و آله ، ۳/۶۰۲٫

[۴].شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱۶/۱۳۶٫