سلام. خداوند در آیه ۱۲ سوره هود می فرماید: «فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک ان یقولو…».خداوند می فرماید شاید تو برخی از آنچه به تو وحی شده است، ترک می کنی…اگر پیامبر چنین کرده است، یعنی ترک کرده اند آنچه باید ابلاغ می کرده اند که عصمت پیامبر در ابلاغ وحی زیر سوال می رود. از طرف دیگر چگونه است که خداوند که دانای کل است، به صورت احتمالی در مورد یک فعل پیامبر سخن می گوید و از لفظ «لعلک» استفاده می کند؟

پاسخ اجمالی

بیان مطلبی غیر واقعی به صورت یک احتمال، روشی تبلیغی است که در صورت تأثیر نداشتن روش  های مستقیم از آن استفاده می شود. در این روش، افراد با آنکه می دانند که از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند، اما یک پرسش احتمالی را مطرح می سازند که نکند در کار ما و یا تیم همراهمان نقصی وجود دارد که نتوانسته ایم به هدف مورد نظر دست یافته و یا آنکه مطلبی را برای دیگران روشن و واضح کنیم؟!
قرآن کریم نیز از این روش استفاده  کرده  است؛ یعنی هنگامی که دلایل محکم و معجزات آشکار تأثیر نداشت، خداوند از این روش استفاده کرده است؛ یعنی برای بیان عجیب بودن انکار کفار و مقاومت آنان در برابر سخن حق، می فرماید: ای پیامبر من! نکند تو برخی از پیام  های مرا نمی  رسانی؟!
به بیان دیگر، خداوند متعال با این که آگاه به همه امور است، در این آیه، پرسشی فرضی و احتمالی را مطرح کرده، تا به مقتضاى مقام سخن گفته باشد؛ چون مقام، مقام استبعاد  است و مقتضاى چنین مقامی آن است که سخن با لحنی دیگر بیان شود.
«شاید در رساندن بعض آیاتى که به تو وحى می شود، کوتاهی کنى و سینه ‏ات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که می گویند: چرا گنجى بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشته ‏اى همراه او نیامده است؟! تو فقط بیم دهنده ‏اى و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است».
[۱]
واضح است که این آیه شریفه به صورت قطعی نمی گوید که پیامبر(ص) بخشی از وحی را به مخاطبانش نرسانده است! بلکه تنها به دنبال این است که عجیب بودن عدم پذیرش مخاطبان را اعلام کند.
خداوند با آنکه به همه چیز آگاه است، این مطلب را به صورت احتمال بیان می کند. این یک روش تبلیغی است و مبلغ باید از راه  های مختلف، هدف و مقصود خود را تبلیغ کند. ابتدایی ترین روش، بیان پیام ها در قالب دلایل واضح و روشن است؛ اما اگر در عناد مخاطبان، این روش تأثیر نداشت؛ باید از روش  های دیگر استفاده شود. خداوند نیز از روش های متفاوتی استفاده   کرده  است.
برخی مفسران این مطلب را در ضمن مثالی چنین بیان کرده است: اگر گزارشی به حاکمی برسد  که جمعى از ضعیف‏ ترین طبقات جامعه از فرمانش تمرد کرده ‏اند. آن پادشاه فرستاده ای را با نامه ای بدین مضمون نزد آنان فرستاده و به فرمانبرداری دعوتشان کند: شما که از ضعیف‏ ترین طبقات این کشورید، چگونه به خود جرأت دادید علیه حاکمی که هم نیرومند بوده و هم حقوق شما را پرداخت می کند، قیام کنید؟! فرستاده نیز طبق دستور عمل کند، ولى بر خلاف انتظارش با رد و انکار مخاطبان مواجه شود. ممکن است حاکم نامه ‏ دومی را در اختیار فرستاده اش گذاشته و در آن چنین عبارتی را بنویسد: شاید تو نامه اول ما را برایشان نخوانده  و ترسیدى مبادا پیشنهادى کنند که از قدرتت خارج باشد؟! یا پیامم را رساندی ولى آنان پنداشتند که تو آن را به دروغ به من نسبت داده ‏اى؟! اگر بهانه آنان احتمال اول بوده دوباره تأکید می کنم که تو فرستاده مایى، و جز رساندن پیام ما وظیفه دیگری ندارى! و اگر احتمال دوم بوده باید بدانند که آن نامه به خط خودم بوده و با دستم آن را نوشته ‏ و مهر و موم کرده ام. خط و مهر من نیز قابل تقلید نیست!
با دقت در این مثال،  معلوم می شود که نامه ی دوم در مقامى است که شاه در صدد فهماندن استبعاد خویش است، و منظورش از بیان آن دو احتمال، این نبوده که فرستاده اش را به طور جدى سرزنش کند، بلکه خواسته تا مقدمه ای بیان کرده و احتمالی را در آن مطرح سازد تا توجه مخاطبان را بیشتر به خود جلب کند. در این آیه نیز خداوند نمی خواهد پیامبرش  را توبیخ کند که چرا پیامم را نرساندی؟! و نیز نمی خواهد بگوید که حتی اگر چنین کرده ‏اى عیبى ندارد و غصه مخور! بلکه همان طور که گفتیم این عبارات به ظاهر توبیخ آمیز، می خواهد زمینه را براى یادآورى این  نکته مهم فراهم سازد که:”تو فقط بیم دهنده ‏اى و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چیز است”.
[۲]

 

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. هود، ۱۲٫

[۲]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن،ج‏۱۰، ص ۱۵۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، ۱۴۱۷ق؛ ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن،ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج‏۱۰، ص ۲۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.