آیه تطهیر از برترین آیاتی است که زمینه معرفت برتر درباره اهل بیت (ع) را فراهم می سازد. آیه با آمدن ادات حصر و تأکید فراوان، حامل پیام مهم و اختصاصی است. در این آیه و آیات و روایات فراوان دیگر بر ضرورت مودت و پذیرش ولایت و مرجعیت علمی اهل بیت اشاره شده است. مناقشات فراوان، عمیق و گسترده جریانهای مذهبی در این آیات و روایات شگفت انگیز است. در این مقاله به تفصیل به دیدگاه های ابن تیمیه و به طور اجمال به دیدگاه های برخی از سلفیه و دیگر عالمان مذاهب دیگر در آیه تطهیر پرداخته خواهد شد.
مقدمه
فضلیت و جایگاه ویژه اهلبیت (ع) از سدههای نخستین اسلام تاکنون، مورد توجه عالمان و دانشمندان اسلامی بوده است و در آثار خویش بدان اذعان کردهاند. بی شک در آیات و روایات فراوانی بر ضرورت مودت و پذیرش ولایت و مرجعیت علمی اهل بیت اشاره رفته است. مناقشات فراوان، عمیق و گسترده جریانهای مذهبی در این آیات و روایات شگفتانگیز است. امامیه با استناد به این ادله، در پی اثبات عصمت برای اهلبیت (ع) و اثبات صلاحیت حقیقی آنان به عنوان جانشینان رسول خداست و در مقابل، اهل سنت آیات و روایات را فقط در مقام تحریک و تشویق مردم برای کسب محبت اهلبیت (ع) و نیکویی به آنان میدانند. این بخش از حقوق اهلبیت (ع) فریضهای است که مورد اجماع همه مسلمانان است.[۱] در این مقاله به تفصیل به دیدگاههای ابن تیمیه و به طور اجمال به دیدگاههای برخی از سلفیه و دیگر عالمان مذاهب دیگر در آیه تطهیر پرداخته ایم.
مفهوم اهلبیت
واژه «اهل» از نوعی پیوند و رابطه عمیق میان دو انسان و یا چیز دیگر حکایت می کند. این رابطه به سبب معاشرت و یا پیوند نسبی در همانند همسر و فرزند پدید آمده است. اهل بیت نیز در لغت به ساکنان یک خانه اطلاق شده است.[۲] بنابراین همسر و فرزندان یک شخص اهلبیت اویند. البته با توسعه یافتن معنای اهلبیت، این تعبیر بر قبیله و خویشاوندان یک مرد نیز اطلاق شده است.[۳]در عرف دینی اگر واژه «اهلبیت» به تنهایی استعمال شود، منظور اهل بیت پیامبر (ص) است.[۴]
ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم[۵]، با اشاره به اختلاف دانشمندان اسلامی در تعیین اهل بیت پیامبر (ص) و با مترداف دانستن این دو اصطلاح[۶]، دیدگاه های مختلف درباره مصادیق اهلبیت (ع) را بیان کردهاند:
دیدگاه اول
اهلبیت پیامبر (ع) افرادی هستند که زکات بر آنان حرام شده است. این دیدگاه را بسیاری از عالمان اهل سنت برگزیدهاند.[۷] قائلین به این نظریه در محدوده این افراد نیز اختلاف دارند:
۱ – شافعی و احمد بن حنبل ـ در نقل قولی منسوب به او ـ و ثعلبی، بنیهاشم و بنی مطلب را بر میشمرند.
۲ – ابوحنیفه، احمد بن حنبل ـ در نقل قولی دیگر ـ و ابن قاسم مالکی، فقط بنیهاشم را مصداق اهلبیت (ع) برشمرده اند.[۸]
۳ – برخی از عالمان مالکی نیز بنیمطلب، بنیامیه، بنینوفل، بنیهاشم و ما فوق آنها تا غالب (از اجداد پیامبر) را ذکر کرده اند.[۹]
دیدگاه دوم
اهلبیت پیامبر (ع) فقط شامل همسران و ذریه او میگردد. در این نظریه عمده استدلال ها بر آیه تطهیر شکل گرفته و در مواردی همچون صلوات در تشهد نیز ازواج و ذریه از مصادیق «آل محمد» شمرده شده است.[۱۰]
دیدگاه سوم
اهلبیت پیامبر (ع) فقط شامل همسران او میگردد. در این دیدگاه منظور از بیت، محل سکونت پیامبر و همسران او است. در نقلی، بخاری، ابن ابی حاتم و ابن عساکر از قائلین این دیدگاه شمرده شده اند.[۱۱]
دیدگاه چهارم
اهلبیت پیامبر (ع) ، امت او و پیروان او در تمام دورانها هستند. این قول از جابر بن عبدالله و سفیان ثوری نقل شده و نووی و ازهری هم به آن متمایل شدهاند.[۱۲]
دیدگاه پنجم
اهلبیت پیامبر (ع) تنها شامل پرهیزکاران امت او میگردد. این دیدگاه را قاضی حسین نقل کرده و راغب اصفهانی به آن متمایل است.[۱۳]
دیدگاه ششم
اهلبیت پیامبر (ع) فقط شامل اصحاب کساء هست و آنان عبارتاند از علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) این دیدگاه امامیه و برخی از اهل سنت است.
ابنتیمیه در بخش مفصلی، آیه تطهیر را بررسی کرده و ایراداتی را بر دیدگاه شیعه گرفته است.[۱۴] او مصادیق اهلبیت (ع) را در آیه ۳۳ احزاب (آیه تطهیر) کسانی میداند که زکات بر آنها حرام شده است[۱۵] و شامل پیامبر،[۱۶] همسران او، اصحاب کساء و ذریه پیامبر (ص) است[۱۷] و حتی در قول شاذی مصرف زکات را برای ازواج پیامبر (ص) حرام دانسته است؛ زیرا آنان را از آل محمد (ع) شمرده است؛ در حالی که اتفاق فقهای اهل سنت بر این است که همسران پیامبر در ضمن کسانی که زکات بر آنها حرام شده، قرار نمیگیرند.[۱۸] ابن تیمیه در این حکم شرعی، علاوه بر استناد به سیاق آیه تطهیر، روایتی را بر میشمرد که سفرهای از اموال زکات از طرف خالد بن سعید بن عاص برای عایشه گسترده شد و او از آن اعراض کرد و گفت: «انا آل محمد لا تحل لنا الصدقه».[۱۹]
ابن تیمیه هر زمانی که به سراغ حقوق اهلبیت (ع) رفته است، قبل از هر چیزی، بر رعایت حقوق صحابه و پیشی ندادن دیگران بر آنها تاکید کرده است. او در قصیدهای که به بیان اعتقادات خویش پرداخته، گفته:[۲۰]
حُبُّ الصحابه کلِّهم لی مَذْهَبٌ ومَـوَّده القربـی بها أَتَوَسَّل
وَلِکـُلِّهِم قَـدرٌ وفـَضلٌ سـاطع لکنِّما الصِّدِّیقُ مِنْهم أَفْضَل[۲۱]
در سخن دیگری میگوید:
«اهلالسنه فی الإسلام کأهل الإسلام فی الأدیان یتولون أصحاب رسول الله (ص) و اهلبیته، ویعرفون حقوق الصحابه، وحقوق القرابه کما أمرالله بذلک و رسوله»[۲۲]
ابن تیمیه در تبیین مواضع خویش در آیه تطهیر، بیان میکند که این آیه، نهایت چیزی را که در فضیلت اهلبیت پیامبر (ص) ثابت میکند، این است که خدای متعال از آنها خواسته که تقوا داشته باشند و پیامبر (ص) نیز درباره اهلبیت خویش دعا کرده تا خداوند آنها را از متقین قرار دهد و معلوم نیست که دعای پیامبر (ص) مستجاب شده باشد.[۲۳]
بررسی آیه تطهیر
اصطلاح اهلبیت در معنای خاندان پیامبر فقط یک بار در قرآن به کار رفته است:
«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا.[۲۴] همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
این آیه که به آیه تطهیر شهرت یافته است، از برترین آیاتی است که زمینه معرفت برتر درباره اهلبیت (ع) را فراهم می سازد. آیه با آمدن ادات حصر و تأکید فراوان، حامل پیام مهم و اختصاصی است. ادات و حالات تأکیدی مانند«انما، تقدیم جارو مجرور بر مفعولبه («عنکم» بر «الرجس»)، اعراب نصب اهلبیت (بنابر ندا، مدح، اختصاص)، آمدن مفعول مطلق(تطهیرا)»[۲۵]. این ادات تاکید، اراده الهی را در از بین بردن پلیدی به اهلبیت (ع) منحصر می کند.
مصداق اهلبیت (ع) در آیه تطهیر
در روایات فراوانی از رسول خدا (ص) ، که از طریق بسیاری از صحابه و تابعین از جمله ام سلمه، عایشه، انس بن مالک، ابوسعید خدری، عمر بن ابی سلمه، عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس، سعدبن ابی وقاص، واثله بن اصقع، ابوالاسود دوئلی نقل شده، اهلبیت در آیه پیامبر و علی و حسن و حسین و فاطمه (ع) است.[۲۶] منابع حدیثی، هر کدام بخشی از این روایات را ذکر کردهاند تا جایی که حسکانی بیش از ۱۳۰ روایت ارائه کرده است.[۲۷] علامه طباطبایی طرق این روایات را از اهل سنت به چهل طریق و از شیعه به سی طریق می داند.[۲۸] برخی همچون ابوالفتوح رازی و علامه مجلسی نیز به تواتر این روایات اشاره کردهاند.[۲۹] شوکانی نظریه انحصار آیه در این پنج تن را متعلق به ابوسعید خدری، مجاهد، قتاده و در روایتی کلبی میداند.[۳۰] اندیشمندان بزرگی از اهل سنت همچون طحاوی،[۳۱] حاکم نیشابوری،[۳۲] ابن العربی،[۳۳] گنجی شافعی،[۳۴] محبالدین طبری،[۳۵] شبلنجی شافعی،[۳۶] قندوزی،[۳۷] حضرمی،[۳۸] و حسن بن فرحان[۳۹] مصادیق آیه تطهیر را به اصحاب کساء اختصاص دادهاند و با برشمردن روایات فراوانی بیان میدارند که غیر از آنان هیچ کس نمیتواند مصداق آیه باشد. برخی بر این باورند که جمهور مفسرین[۴۰] و یا اکثر مفسرین[۴۱] این دیدگاه را اتخاذ کردهاند.
در بسیاری از این احادیث اینگونه آمده که آیه در خانه امّ سَلَمه (متوفای ۶۲) همسر پیامبر، در حالی نازل شد که پیامبر اکرم (ص) پارچهای خیبری (کساء) را که بر آن نشسته بود، بر روی خود و علی و فاطمه و حسنین کشیده بود و دستها را به سوی آسمان بالا برد و فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من هستند، پلیدی را از ایشان دور فرما و پاکشان گردان». امّ سلمه از پیامبر (ص) پرسید: که آیا او در شمار اهلبیت مذکور در این آیه قرار دارد، پیامبر (ص) بلافاصله جواب رد داد و البته فرمود که تو از همسرانِ رسول خدایی و تو بر راه خیر هستی.[۴۲] کشیدن عبا بر سر آنها به هنگام نزول آیه و فرمودن «اللهم هولاء اهلبیتی» و با دادن جواب رد به ام سلمه و در برخی روایات به عایشه و زینب[۴۳] همه قرینهای برای نشان دادن انحصار اهلبیت در علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) است. تکرار واقعه کساء باعث شده که برخی قائل به تکرار نزول این آیه شوند؛ در حالیکه احتمالاً این آیه در یک مرحله نازل شده و آنچه تکرار گردیده، عمل پیامبر درخانه امسلمه، فاطمه، زینب و مسجدالنبی است، تا بدین طریق مصادیق اهلبیت (ع) کاملاً برای مردم آشکار گردد.[۴۴] همچنین پیامبر (ص) در پی دستور خداوند بر فرمان دادن اهل پیامبر (ص) جهت اقامه نماز[۴۵]، چندین ماه به هنگام فجر، پشت درب خانه علی و فاطمه (ع) میآمد و آیه تطهیر را قرائت میکرد و به نماز فرمان میداد.[۴۶] امام باقر این حرکت پیامبر (ص) را برای آشکار شدن دقیق مصادیق اهلبیت (ع) برای مردم دانسته است؛ چرا که او این عمل را برای هیچ کس انجام نداد.[۴۷]
گفتنی است که گروه بسیاری از اهل سنت مانند ترمذی، حاکم نیشابوری، ابن تیمیه، البانی بر صحیح بودن حدیث کساء اذعان کردهاند[۴۸] و به همین دلایل برخی همچون سید شرف الدین مخالفت با اختصاص آیه به اصحاب کساء را اجتهاد در مقابل نص میدانند.[۴۹]
در احادیث دیگری نیز پیامبر (ص) به صراحت از دوازده جانشین خود به عنوان اهلبیت خویش و انسانهای معصوم یاد و با اشاره به آیه تطهیر، رو به امام علی کرده و او و دو فرزندش و ائمه بعد از آنها را مورد نزول آیه دانسته است.[۵۰] امام علی در چندین مرحله به آیه تطهیر استناد جسته و قسم یاد کرده که آیا در بین شما کسی هست که آیه تطهیر در شان او نازل شده باشد.[۵۱] امام علی در پی این آیه صلاحیت اهلبیت (ع) برای رهبری جامعه را اعلان میکند.[۵۲] امام سجاد(ع) نیز به مرد شامی که برای تحقیر آن حضرت آمده بود، اعلام کرد که آیا آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس» را در سوره احزاب خواندهای که مقصود آیه ما هستیم.[۵۳]
براساس دیدگاه امامیه انحصار آیه در اصحاب کساء براساس شأن نزول است و در تاویل، بر اساس آیه «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَی بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللّهِ»[۵۴] شامل نه نفر از ائمه اطهار (ع) میگردد.[۵۵]
دیدگاه دوم بر آن است که مراد از اهلبیت در آیه، همسران پیامبر است. عکرمه، مقاتل، عروه بن زبیر، سعیدبن جبیر و در قولی منسوب به ابنعباس این نظر منعکس شده است.[۵۶] برخی انتساب این قول را به ابنعباس رد کرده[۵۷]، سند آن را تضعیف میکنند،[۵۸] به ویژه این که ابنعباس در روایتی از پیامبر (ص) حدیث کساء را نقل کرده است.[۵۹] این دیدگاه از قرن دوم به بعد در بین عموم دانشمندان اهل سنت مطرود گردید و بیشتر دانشمندان فقط به نقل قولی از این دیدگاه بسنده کردند[۶۰]و یا علاوه بر آن به نقد آن هم پرداختند.[۶۱]
پایه استدلال مدافعان این دیدگاه بر سیاق آیات استوار است.[۶۲] مخاطب خداوند در آیات ۲۸ـ۳۴ سوره احزاب، همسران پیامبر است و وحدت سیاق اقتضا میکند که مخاطب این بخش از آیه تطهیر نیز ایشان باشند و در استناد به وحدت سیاق آنچنان پیش رفتهاند که برخی از آنان بر این باورند اگر روایات کساء انحصار آیه را در پنج تن برساند، باید به دلیل مخالفت با نص قرآن این روایات را کنار بگذاریم.[۶۳]
مخالفان این دیدگاه در پاسخ بیان میدارند که شکی نیست وحدت سیاق یکی از امارات مهم در گشودن مراد آیه است، اما این مهم نباید مورد غفلت واقع شود که وحدت سیاق در آیات باید محرز شود و ادله و نصوص دیگری نیز در تعارض با این سیاق قرار نگیرد که موجب شود سیاق از حجیت ساقط گردد. استناد به وحدت سیاق در این آیات با چهار اشکال روبه رو است.
۱ – تعارض سیاق با محتوای روایاتی که در شان نزول آیه است. دلالت سیاق ظنی و دلالت روایات قطعی است. علامه طباطبایی بر این باور است که در میان هفتاد روایتی که در شأن نزول آیه آمده است، حتی یک روایت وجود ندارد که نزول این بخش از آیه را دنباله نزول بخش قبل که مربوط به همسران رسول خداست، دانسته باشد.[۶۴]
۲ – تغییر ضمایر جمع مؤنث به جمع مذکر است که این تغییر، حکایت از آن دارد که مخاطبان این بخش با بخش پیشین تفاوتی یافته اند.[۶۵]
۳ – دلالت آیه بر عصمت اهلبیت (ع) است، اما کسی عصمت را درباره همسران پیامبر (ص) ادعا نکرده است و خودشان نیز مدعی نزول آیه در حق ایشان و یا عصمت نبوده اند.[۶۶]
۴ – تغییر لحن آیه، اشکال دیگر است. آیات قبل سرشار از توصیه به همسران پیامبر (ص) ، به همراه تهدید آنان است، اما در این بخش، سخن از موهبت الهی و تعظیم اهلبیت (ع) است.[۶۷] نظریه انفصال این آیه از آیات قبل، از ابتدا در بین عالمان شیعی مشهور بوده است[۶۸] و بزرگانی از اهل سنت که مصداق آیه را تنها اصحاب کساء میدانستند، به این نظریه تمایل داشتهاند.[۶۹] استقلال این بخش از آیه، لطمهای بر بلاغت قرآن نمیزند؛ زیرا در قرآن نظایری دارد[۷۰]و در گفتار و اشعار عرب بلیغ هم شواهدی بر آن هست.[۷۱] البته گروهی از اساس، محتمل دانسته اند که صحابه باید جای این بخش از آیه را مشخص کرده باشند.[۷۲] تسمیه این بخش از آیه ۳۳ احزاب به نام آیه تطهیر، احتمالاً از سوی اهلبیت (ع) صورت پذیرفته است و این نیز شاهدی بر انفصال این بخش از دیگر بخشهاست. عنوان آیه تطهیر بر این بخش از آیه ۳۳ احزاب در سخنان آنان به کار رفته است[۷۳] و ایراد برخی برای تسمیه بخشی از آیه به آیه تطهیر وارد نیست.[۷۴]
دیدگاه اختصاص آیه تطهیر به همسران پیامبر (ص) ، در دوره تابعین به صورت جدی از طرف برخی گروهها همچون بنیامیه و خوارج حمایت میشد.[۷۵] منابع رجالی بسیاری در عداوت عکرمه، مقاتل و عروه بن زبیر با امام علی (ع) گزارشهایی را ارائه کرده اند.[۷۶] بنابر خبری، عکرمه اصرار بر نزول آیه در خصوص زنان پیامبر (ص) داشته است، تا جایی که در بازار به تبلیغ آن میپرداخت و با فریاد بیان میکرد نظریهای که مردم به آن معتقدند، درست نیست و حاضرم در این باره مباهله کنم.[۷۷] ظاهراً دیدگاه مشهور در زمان این تابعی، مخالف نظریه او بوده است که اینگونه او را وادار بر مباهله کرده است. او حتی بر نظریه اش هیچ شاهدی از روایات نمیآورد.[۷۸] در قرنهای بعد این دیدگاه تنها از سوی عده قلیلی از عالمان اهل سنت اختیار شد.[۷۹]
دیدگاه سوم را بسیاری از اهل سنت برگزیدهاند که اهلبیت (ع) در آیه تطهیر، همسران پیامبر و اصحاب کساء است. قرطبی، ثعالبی، ابنکثیر، شوکانی، ابوحیان، آلوسی و ابنمنظور از این جمله اند.[۸۰] این دیدگاه متعلق به ضحاک بوده است.[۸۱] آنان علت این شمول را سیاق آیات برای همسران پیامبر (ص) و قرابت نسبی و احادیث کساء برای علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) میدانند.[۸۲] در واقع بسیاری از مدافعان این نظریه با استناد به معنای لغوی اهل بیت ـ که عام است و شامل همسر و ذریه و پیروان میشود[۸۳] ـ مصداق آیه را بدون در نظر گرفتن شواهد قطعی شامل همسران و ذریه گرفتهاند.[۸۴] آنان در پاسخ برخی لغت شناسان همچون زبیدی[۸۵] که اطلاق اهل بر همسران را مجاز میدانند، بیان کردهاند که رابطه همسری در حکم رابطه نسبی با پیامبر (ص) است، زیرا ازدواج آنان بعد از مرگ پیامبر منقطع نمی گردد و به نص قرآن آنان امیر المومنین هستند و مانند زنان دیگر نیستند.[۸۶] نکته قابل تأمل این است که آنان معتقدند که این روایات کساء، اختصاص آیه را به اصحاب کساء نمیرساند و درصدد تخصیص آیه بدون همسران پیامبر (ص) نیست، بلکه پیامبر (ص) با داخل کردن چهار تن در زیر کساء در پی دفع توهم داخل نبودن آنان در مصداق آیه بود؛ زیرا زنان با سیاق آیه داخل بودند؛[۸۷] در حالی که بسیاری از روایات نبوی تصریح دارند که آیه در شان پنج تن نازل شده است.[۸۸]
طحاوی، از بزرگان اهل سنت، با برشمردن هشت روایتی که پیامبر (ص) اجازه ورود ام سلمه را به زیر عبا نمیدهد، در تایید اختصاص آیه به اصحاب کساء کوشیده و در پاسخ به کسانی که به عبارت پیامبر (ص) به امسلمه «انت من اهلی» استناد میکنند اینگونه می گوید که امسلمه نیز از عموم اهلبیت پیامبر (ص) بود، نه اینکه مصداق آیه باشد.[۸۹] با این حال، برخی از آنان با استناد به روایتی که پیامبر (ص) ، امسلمه را در زمره اهلبیت خود می داند و با صحیح شمردن سند آن و بدون اشاره به چندین روایت متعارض، بیان میکنند که زنان پیامبر (ص) نیز از مصادیق اهلبیت در آیه هستند.[۹۰]
از موارد دیگر مورد استناد، حدیثی است که بعد از نزول آیه و پایان یافتن دعا درباره اهلبیت، پیامبر (ص) اشاره میکند که ام سلمه هم تحت کساء قرار گیرد.[۹۱] روایت دیگر نیز از ابوهریره نقل شده که با عبارت «اللهم صل علی محمد النبی و أزواجه أمهات المؤمنین و ذریته و أهل بیته» بر پیامبر درود بفرستید. در این عبارت همسران و ذریه در کنار هم قبل از اهل بیت آمده است که مشخص شود اهلبیت شامل هر دو میباشد.[۹۲]
دیدگاه چهارم بر آن است که مراد از اهلبیت در آیه تطهیر بنی هاشم است.[۹۳] این دیدگاه مستند به روایتی از زیدبن ارقم است که زید، اهلبیت پیامبر (ص) را کسانی میداند که خداوند زکات را برآنان حرام کرده است. در این روایت اشارهای به آیه تطهیر نشده است و آل عباس، آل علی، آل جعفر و آل عقیل از این گروه شمرده شدهاند.[۹۴] برخی همچون ابوالفتوح رازی این قول را شاذ و نادر دانستهاند.[۹۵] همچنین برخی در تأیید این قول، به روایت کشیدن عبا بر سرعباس و فرزندانش از سوی پیامبر (ص) و روایت انشعاب قبیله پیامبر (ص) از بین قبایل که بهترین قبیله شمرده شده و تبیین آن به عنوان تفسیر آیه استناد کردهاند.[۹۶]
از دیگر دیدگاههای منحصر به فرد، دیدگاه ابیحیان اندلسی است که همسران پیامبر (ص) به همراه پدرانشان، از مصادیق اهلبیت در آیه میداند.[۹۷]
از دیگر مذاهب، زیدیه و برخی از اندیشمندان اهل سنت مانند حسن بن علی سقاف، این آیه را در شأن اصحاب کساء و ذریه آنان تا قیامت می دانند و عصمت در اعتقاد و گفتار و رفتار را برای اصحاب کساء قائلاند.[۹۸]
مفهوم آیه
در اینکه اراده الهی مبنی بر پاکی اهلبیت (ع) از پلیدیها به وقوع پیوسته است (اراده تکوینی) و یا فقط در حد درخواست خدا از اهلبیت (ع) مبنی بر اجتناب از پلیدیهاست (اراده تشریعی)، اختلاف هست. برخی عالمان اهل سنت همچون ابن تیمیه بر این باورند که اراده در آیه، اراده تشریعی است.[۹۹] نتیجه این رویکرد آن است همانطورکه عموم مکلفان در قبال انجام تکالیف، پاداش الهی دریافت میکنند، در این آیه هم تعلق اراده الهی به «اذهاب رجس» از اهلبیت (ع) و تطهیر آنها، پاداش الهی در قبال انجام تکالیف مورد نظر در آیات قبل قرار داده شده است و در نهایت آیه ناظر به محبت الهی است که اهل بیت (ع) باید بیش از دیگران مراقب اعمال خود باشند و خود را از هرگونه پلیدی دور نگاه دارند.[۱۰۰] گرچه ابن تیمیه تطهیر الهی را در جای دیگر به معنای تطهیر از صدقه که اوساخ (پلیدی) اموال است، بیان کرده و اهلبیت (ع) را از کسانی میداند که صدقه بر آنان حرام شده است.[۱۰۱]
مهمترین ادله تشریعی بودن اراده در آیه عبارت است از: ارتباط سیاقی این آیه با آیات قبل و بعد، ملازم بودن اراده تکوینی الهی با سلب اختیار از مخاطب، تشابه اسلوب آیه تطهیر با برخی آیات دیگر قرآن که در آنجا منظور اراده تشریعی است[۱۰۲] و همچنین دعای پیامبر بعد از نزول آیه مبنی بر پاک کردن اهلبیت از پلیدیها را (اللهم هولاء اهلبیتی فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا) متعارض با اراده تکوینی میدانند؛ زیرا اگر قطعاً از پلیدیها پاک بودند پس درخواست پیامبر خدا (ص) تحصیل حاصل بوده است و در واقع پیامبر (ص) باید تنها به شکرگزاری اکتفا میکرد.[۱۰۳]در پاسخ از این اشکال بیان شده که ضرورت تکوینی در ممکنات بالذات نیست، بلکه وابسته به مشیّت الهی است و در این صورت انسان موحد باید پیوسته دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد در خواست نماید.[۱۰۴] اشکال دیگری که مطرح کردهاند، این است که در صورت تکوینی بودن اراده، لازم بود که اهلبیت (ع) عاری از گناهان باشند؛ در حالی که برخی از آنان مثل امام علی (ع) به عدم عصمت خود تصریح کردهاند.[۱۰۵] در پاسخ از این اشکال، به جملات مشابه از پیامبر اکرم (ص) استناد شده است و علت صدور این سخنان را، ارشاد دیگران و یا انقطاع الی الله و تقصیر در عبودیت دانستهاند.[۱۰۶] و در مقابل روایتی از امام علی نقل شده است که با استناد به آیه تطهیر، خویش را دارای عصمت معرفی میکند.[۱۰۷] آنان علت دعای پیامبر (ص) بعد از نزول آیه را تأکید مضمون آیه و محدود کردن مصداق آیه در اصحاب کساء میدانند و دلیل خویش را مستند به روایتی از امام صادق(ع) میسازند که فرمود اگر رسول خدا (ص) سکوت میکرد و اهلبیت را مشخص نمیکرد، دیگران مدعی نزول آیه در شان خودشان میشدند. با تشریعی بودن اراده در آیه، چه نیازی به دعای پیامبر (ص) و گفتن «اللهم هولاء اهلی» است؛ در حالی که تکالیف شامل همه انسانها است.[۱۰۸]
در دیدگاه دوم به صراحت از تکوینی بودن اراده الهی درآیه شریفه سخن به میان می آید و بیآنکه آیه را در مقام تعلیل آیات مربوط به زنان پیامبر بداند، تخلف ناپذیر بودن اراده الهی را در حق اهلبیت (ع) و عصمت آنان را نتیجه میگیرد. این نظریه عموم عالمان شیعه همچون شیخ مفید، شیخ طوسی و شیخ طبرسی است.[۱۰۹]عصمت مستفاد از این آیه در کلام نبوی تصریح شده است.[۱۱۰] در بین اهل سنت، طبری و قتاده نیز با تبیین آیه به صورت اراده الهی در رفع سوء و فحشا و فرا گرفتن رحمت او در حق اهلبیت (ع) ، به این رویکرد گرایش دارند.[۱۱۱] آلوسی نیز دیدگاه تکوینی بودن اراده را برگزیده است.[۱۱۲] در ۱۳۸ مورد اراده الهی در قرآن، ۱۳۵ مورد اراده تکوینی منظور بوده و فقط در سه مورد مقصود از آن اراده تشریعی بوده است و این غلبه استعمال، خود قرینهای در موارد مشکوک است.[۱۱۳]
براین اساس، آیه تطهیر صرفاً وعده الهی و قرارداد مشروط الهی بر از بین بردن رجس و تطهیر اهلبیت (ع) و مربوط به آینده نیست، بلکه نوعی خبر قطعی از سنت و قانون الهی درباره آنان است. ادله تکوینی بودن اراده الهی در آیه تطهیر عبارت است از: تغییر سیاق این بخش از آیه با آیات قبل و بعد؛ زیرا درآن هفت آیه (۲۸-۳۴ احزاب) ضمایر جمع مؤنث است و فقط در این بخش از آیه ششم، ضمیر جمع مذکر آمده است و این حکایت از آن دارد که این بخش از آیه با بخش پیشین تفاوت یافته است.
در مقابل، برخی به این اشکال چنین پاسخ دادهاند که مذکر آوردن به اعتبار لفظ اهل است و برای آن شواهدی آوردهاند.[۱۱۴] مشکل اساسی در صورت تشریعی بودن اراده الهی این است که مضمون آیه، دیگر اختصاصی به اهلبیت (ع) ندارد، بلکه اراده تشریعی او در رفع پلیدیها و تطهیر آنان شامل همه مسلمانان میشود و دلیلی برای آوردن ادات حصر و تأکید نمیماند[۱۱۵] و همچنین اهتمام رسول خدا در تطبیق آیه در مورد اهلبیت (ع) خصوصیتی پیدا نمیکرد. البته این اراده تکوینی به معنای سلب اختیار نیست، بلکه بدین معناست که فرد معصوم تحت تربیت خاص ربوبی، سراغ گناه نمیرود و هیچگاه با خداوند خود مخالفت نمیکند.
معنای رجس
در این آیه، خداوند، متعلق اراده خود را «لیذهب عنکم الرجس» آورده و برای تأکید بیشتر «ویطهرکم» را ذکر کرده و در پایان نیز لفظ «تطهیرا» را به صورت نکره آورده که برای نشان دادن عظمت این تطهیر و پاکی است.[۱۱۶] رجس در لغت به معنای پلیدی است[۱۱۷] و هر چیزی که لایق انسان نباشد و عقل سالم و عرف عادل آن را قبیح بشمارد، «رجس» است و به مناسبت در معانی فراوانی به کار میرود. مانند شک، کفر، گناه، عمل زشت، وسوسه، لعنت، عذاب.[۱۱۸] فخر رازی نکته لطیف در این آیه را آن میداند که گاهی ذات پلیدی از بین میرود اما محل آن پاک نمیشود، اما در این آیه بعد از اذهاب رجس، اهلبیت (ع) به تطهیر الهی آراسته شدند.[۱۱۹] اغلب مفسّرین رجس در آیه را به معنای گناه و طهر را به معنای تقوی تفسیر کردهاند و این مقام را از باب استعاره دانستهاند[۱۲۰] که شامل پلیدیهای معنوی همچون کفر و شرک و پلیدیهایی که از همانجا در عمل انسان از گناه ظاهر می شود که رفع آن همان عصمت الهی است که انسان را از عقاید باطل و اعمال زشت باز میدارد. بدین معنا که بعد از رفع پلیدی آنچه مقابل آن است از اعتقاد حق و عمل حق، ایجاد شد.[۱۲۱] در روایاتی از اهلبیت (ع) و از تابعین مجاهد، رجس در آیه تطهیر را به معنای شک بیان کردهاند.[۱۲۲] در واقع شک باعث آلودگی انسان به معصیت میگردد و انسانهایی که به توفیق الهی در دریای یقین سیر میکنند با اختیار خود به گناه نزدیک نمی شوند.[۱۲۳]
برخی از اهل سنت همچون نبهانی، گرچه عصمت را از آیه نتیجه نمیگیرند، اما دعای پیامبر را در تطهیر آنان مستجاب میدانند.[۱۲۴] سمهودی نزول آیه و اخبار از تطهیر اهل بیت (ع) را مجوز صلوات فرستادن بر آنها و حضور اصحاب کساء در رویداد مباهله میداند.[۱۲۵]
منابع:
۱ – آیه التطهیر رویه مبتکره، محمد فاضل و شهاب الدین اشراقی، مرکز فقه الائمه الاطهار، قم، سوم، ۱۴۲۴ق.
۲ – آیه التطهیر فی من نزلت، حسن عبدالله علی، المطبعه العلمیه، بی جا، ۱۴۲۶ق.
۳ – آیه التطهیر و علاقتها بعصمه الائمه، عبدالهادی حسینی، بی جا، ۱۴۱۹ق.
۴ – آیه التطهیر، محمدمهدی آصفی، دارالقرآن الکریم، قم، ۱۴۱۱ق.
۵ – الاحتجاج، احمدبن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ق.
۶ – احکام القرآن، ابوبکر محمدبن عبدالله ابن العربی، دارالکتاب العربی، بیروت، بی تا.. احکام القرآن، احمد بن علی جصاص، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۷ – اسباب النزول، علی بن احمد واحدی نیشابوری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۸ق.
۸ – اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، محمد امین شنقیطی، دارالفکر للطباعه، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۹ – الاعتقاد و الهدایه الی سبیل الرشاد علی مذهب السلف و اصحاب الحدیث، احمد بن حسین بیهقی، دار الآفاق الجدیده، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۱۰ – اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۱۱ – امالی، محمد بن حسن طوسی، دار الثقافه، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۲ – امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال والحفده و المتاع، احمد بن علی مقریزی، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
۱۳ – انوار التنزیل واسرار التاویل، عبدالله بن عمر بیضاوی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۸ق.
۱۴ – اهل البیت فی الکتاب والسنه، محمد ری شهری، دارالحدیث، قم، ۱۳۷۹ش.
۱۵ – بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.
۱۶ – البحر المحیط فی التفسیر، محمد بن یوسف ابی حیان اندلسی، تحقیق صدقی محمدجمیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۳۱ق.
۱۷ – بحرالعلوم، محمد بن احمد سمرقندی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶ق.
۱۸ – البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، بعثت، تهران، ۱۴۱۶ق.
۱۹ – تاج العروس من جواهر القاموس، محب الدین زبیدی، دارالفکر للطباعه والنشر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۲۰ – تاویل الآیات الظاهره، سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۰۹ق.
۲۱ – تاویلات اهل السنه، ابومنصور محمدبن محمد ماتریدی، تحقیق مجدی باسلوم، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، ۱۴۲۶ق.
۲۲ – صراط النجاه، میرزا جواد تبریزی، بی جا، بی تا.
۲۳ – التبیان فی تفسیر القرآن، محمدبن حسن طوسی، تحقیق احمد قصیر عاملی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۲۴ – التحریر والتنویر، محمدطاهر ابن عاشور، موسسه التاریخ، بیروت، اول، ۱۴۲۰ق.
۲۵ – التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ش.
۲۶ – تفسیر الثعلبی، ابواسحاق ثعلبی، تحقیق ابی محمد بن عاشور، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۲۲ق.
۲۷ – تفسیر القرآن العظیم، اسماعیل بن محمد دمشقی ابن کثیر، دارالهلال، بیروت، اول، ۲۰۰۷م.
۲۸ – تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، تحقیق سیدطیب موسوی جزایری، مکتبه الهدی، نجف، ۱۳۸۷ق.
۲۹ – تفسیر مقاتل، ابوالحسن مقاتل بن سلیمان، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۲۳ق.
۳۰ – جامع البیان فی تاویل القرآن، محمدبن جریر طبری، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، ۱۴۱۲ق.
۳۱ – الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، دارالکتاب العربی، دوم، ۱۳۷۲ق، ۱۹۵۲م.
۳۲ – جلاء الافهام فی فضل الصلاه علی محمد خیر الأنام، محمد بن ابی¬بکر ابن قیم، تحقیق شعیب الأرناؤوط – عبد القادر الأرناؤوط، دار العروبه، کویت، ۱۴۰۷ق.
۳۳ – الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۱۸ق.
۳۴ – جواهر العقدین فی فضل الشریفین شرف العلم الجلی والنسب العلی (القسم الثانی)، علی بن عبد الله الحسنی سمهودی، وزاره الاوقاف والشوون الدینیه، عراق، ۱۴۰۷ق.
۳۵ – خصائص امیرالمومنین، احمد بن شعیب نسائی، تحقیق محمدهادی امینی، مکتبه نینوی الحدیثه، تهران، بی تا.
۳۶ – الخصال، محمد بن علی صدوق، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۰۳ق.
۳۷ – دانشنامه کلام اسلامی، گروهی از محققین، مدخل آیه تطهیر، علی ربانی گلپایگانی، موسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۷ش.
۳۸ – الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، جلال¬الدین سیوطی، تصحیح نجدت نجیب، داراحیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۲۱ق.
۳۹ – الدر المنضود فی الصلاه والسلام علی صاحب المقام المحمود، احمد بن محمد ابن حجر هیثمی، دارالمدینه المنوره، مدینه، ۱۴۱۶ق.
۴۰ – الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، عبدالرحمن بن محمد العاصمی النجدی، ج۱۳، بی جا، چاپ دوم، ۱۴۲۵ق.
۴۱ – دقائق التفسیر الجامع لتفسیر ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، موسسه علوم القرآن، دمشق، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۴۲ – ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین طبری، مکتبه القدسی، قاهره، ۱۳۵۶ق.
۴۳ – ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، محمدعاملی شهیداول، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۱۹ق.
۴۴ – رشفه الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، ابوبکر حضرمی، قاهره، بی تا.
۴۵ – روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، محمود آلوسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، ۱۴۱۵ق.
۴۶ – روض الجنان وروح الجنان، حسین بن علی ابوالفتوح رازی، تصحیح محمدجعفر یاحقی ومحمد مهدی ناصح، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، دوم، ۱۳۸۷٫
۴۷ – الریاض النضره، محب الدین طبری، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۱۸ق.
۴۸ – زاد المسیر فی علم التفسیر، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۲۲ق.
۴۹ – سنن ترمذی، محمدبن عیسی ترمذی، تصحیح عبدالرحمن محمد عثمان، دارالفکر، بیروت، دوم، ۱۴۰۳ق.
۵۰ – السنه فی الشریعه الاسلامیه، محمدتقی حکیم، بی جا، بی تا.
۵۱ – سوال فی یزید بن معاویه، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، تحقیق صلاح الدین المنجد، دار الکتاب الجدید، بیروت، بی تا.
۵۲ – سوال وجواب، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، مرکز نشر العلوم الاسلامی، تهران، ۱۴۱۵ق.
۵۳ – السیده خدیجه ام المومنین و سباقه الخلق الی الاسلام، عبدالحمید محمود طهماز، دارالقلم، دمشق، ۱۴۱۰ق.
۵۴ – شرح الکافی، محمدصالح مازندرانی، المکتبه الاسلامیه، تهران، اول، ۱۳۸۲ق.
۵۵ – شرح نهج البلاغه، عزالدین ابوحامد ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، انتشارات کتابخانه مرعشی، قم، بی تا.
۵۶ – شرف الموبد لال محمد، یوسف بن اسماعیل نبهانی، دار البشائر الاسلامیه، قاهره، ۲۰۰۳م.
۵۷ – الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عیاض بن موسی قاضی عیاض، تحقیق علی محمد البجاوی، دار الکتب العربی، بیروت، بی تا.
۵۸ – شواهد التنزیل، ابوالقاسم عبیدالله عبدالله حسکانی، وزارت فرهنگ وارشاد، تهران، اول، ۱۴۱۱ق.
۵۹ – الصحاح، اسماعیل بن حماد جوهری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۳۰ق.
۶۰ – صحیح شرح العقیده الطحاویه، حسن بن علی سقاف، بی جا، بی تا.
۶۱ – صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، دارالفکر، بیروت، بی تا.
۶۲ – صحیح و ضعیف سنن الترمذی، البانی، ناصرالدین، مکتبه المعارف للنشر و التوزیع، ریاض، ۱۴۲۰ق.
۶۳ – الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلال والزندقه، ابوالعباس احمدبن محمد هیثمی ابن حجر، موسسه الرساله، بیروت، ۱۹۹۷م.
۶۴ – العقیده الواسطیه، احمدبن عبدالحلیم ابن تیمیه، شرح محمدبن صالح العثیمین، دار ابن جوزی، عربستان، ۱۴۲۹ق.
۶۵ – علل الشرایع، محمدبن علی صدوق، مکتبه الداوری، قم، بی تا.
۶۶ – عیون اخبار الرضا، محمد بن علی صدوق، انتشارات جهان، تهران، ۱۳۷۸ق.
۶۷ – الغیبه، محمدبن ابراهیم نعمانی، مکتبه الصدوق، تهران، ۱۳۹۷ق.
۶۸ – الفتاوی الکبری، احمدبن عبدالحلیم ابن تیمیه، تحقیق عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۸ق.
۶۹ – فتح الباری شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی ابن حجر، دارالمعرفه،بیروت، بی تا.
۷۰ – فتح القدیر، محمدبن علی شوکانی، دارالمعرفه، بیروت، دوم، ۱۴۱۶ق.
۷۱ – الفرقان بین اولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، احمدبن عبدالحلیم ابن تیمیه، تحقیق علیبن نایف الشحود، بی جا، بی تا.
۷۲ – الفصول المختاره، محمدبن نعمان مفید، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.
۷۳ – الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، پنجم، ۱۳۶۱ش.
۷۴ – کتب و رسائل و فتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، تحقیق عبدالرحمن العاصمی النجدی، مکتبه ابن تیمیه، بی تا.
۷۵ – الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود زمخشری، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۷ق.
۷۶ – کفایه الاثر، علی بن محمد ابن خزاز، تصحیح سیدعبداللطیف حسینی، بیدار، قم، ۱۴۰۱ق.
۷۷ – کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابی¬طالب، محمدبن یوسف گنجی شافعی، تحقیق محمدهادی امینی، داراحیاء التراث اهل البیت، تهران، سوم، ۱۴۰۴ق.
۷۸ – الکلمه الغراء فی تفضیل الزهراء، سیدشرف¬الدین عاملی، انتشارات مسجد جامع تهران، تهران، بی تا.
۷۹ – کمال الدین و تمام النعمه، محمدبن علی صدوق، دارالکتب الاسلامیه، قم، دوم، ۱۳۹۵ق.
۸۰ – گفتگوی آرام با دکتر قزوینی، احمد بن سعد غامدی، ترجمه محمد حسینی، دارالدراسات العلمیه، جده، ۱۴۲۹ق.
۸۱ – اللالیء البهیه فی شرح لامیه شیخ الاسلام ابن تیمیه، احمد المرداوی، دار ابن حزم، بیروت، ۱۴۲۷ق.
۸۲ – لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۸۳ – لماذا اخترت مذهب اهل البیت، محمدمرعی انطاکی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، اول، ۱۴۱۷ق.
۸۴ – مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، سوم، ۱۳۷۲ش.
۸۵ – مجموع الفتاوی، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۱ق.
۸۶ – محاسن التاویل، محمد جمال الدین قاسمی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۸ق.
۸۷ – مراه العقول، محمدباقر مجلسی، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۴ق.
۸۸ – المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، دار المعرفه، بیروت، دوم، ۱۴۲۷ق.
۸۹ – مسند الامام احمد بن حنبل، دارصادر، بیروت، بی تا.
۹۰ – مشکل الاثار، احمد بن محمد طحاوی، تحقیق محمد عبدالسلام شاهین، دارالکتب العلمیه، بیروت، اول، ۱۴۱۵ق.
۹۱ – المصابیح، مجدالدین المویدی، مقدمه کتاب، تحقیق عبدالله الحوثی، موسسه الامام زیدبن علی، صنعاء، ۱۴۲۳ق.
۹۲ – مع الشیخ عبدالله السعد فی الصحبه والصحابه، حسن بن فرحان المالکی، مرکز الدراسات التاریخیه، اردن، اول، ۱۴۲۲ق.
۹۳ – معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، حسین بن مسعود بغوی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، ۱۴۲۰ق.
۹۴ – معالم المدرستین، مرتضی عسگری، موسسه البعثه، تهران، چهارم، ۱۴۱۲ق.
۹۵ – معانی الاخبار، محمدبن علی صدوق، تصحیح علی¬اکبر غفاری، دفترانتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۱ق.
۹۶ – معجم مقاییس اللغه، احمد بن فارس، دار الجیل، بیروت، ۱۴۲۰ق.
۹۷ – مفاتیح الغیب، محمدبن عمر فخررازی، دارالفکر، بیروت، اول، ۱۴۲۵ق.
۹۸ – المفردات فی غریب القرآن، حسین بن محمد راغب اصفهانی، دارالعلم دار الشامیه، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ق.
۹۹ -منشور جاوید، جعفر سبحانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی تا.
۱۰۰ – المنقذ من التقلید، سدیدالدین حمصی، موسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۲ق.
۱۰۱ – منهاج السنه النبویه، احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، تحقیق محمد رشاد سالم، جامعه الامام محمد بن سعود، ۱۴۰۶٫
۱۰۲ – الموسوعه الفقهیه، وزاره الاوقاف و الشئون الاسلامیه الکویتیه، طباعه دات السلاسل، کویت، ۱۴۰۴ق.
۱۰۳ – موسوعه مکه المکرمه والمدینه المنوره، عمر عثمان عریق، مدخل آل البیت، اشراف احمد زکی یمانی، موسسه الفرقان للتراث الاسلامی، لندن، اول، ۲۰۰۷م.
۱۰۴ – مهر تابان، سیدمحمدحسین حسینی تهرانی، انتشارات علامه، مشهد، ۱۴۱۷ق.
۱۰۵ – المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۷ق.
۱۰۶ – النکت والعیون تفسیر الماوردی، ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
۱۰۷ – نگاهی به آیه تطهیر، اسمر جعفری، نور علی نور، قم، ۱۳۷۹ش.
۱۰۸ – نور الابصار، مومن شبلنجی، منشورات شریف رضی، قم، بی تا.
۱۰۹ – نهج الحق و کشف الصدق، ابن مطهر حلی، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، اول، ۱۹۸۲م.
۱۱۰ – ینابیع الموده لذوی القربی، سلیمان بن ابراهیم قندوزی، دارالاسوه، قم، اول، ۱۴۱۶ق.
پی نوشت ها
[۱]. الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۶۰۶٫
[۲]. معجم المقاییس فی اللغه، ج۱، ص۱۵۰؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۸۶٫
[۳]. المفردات، ص۲۹٫
[۴]. لسان العرب،ج۱، ص ۱۸۶؛ المفردات، ص ۲۹٫
[۵]. الفتاوی الکبری، ج۲، ص۱۹۴؛ منهاج السنه، ج۷، ص۷۵؛ جلاء الافهام، ج۱، ص۲۱۰٫
[۶]. الفتاوی الکبری، ج۲، ص۱۹۶؛ منهاج السنه، ج۴، ص۲۴٫
[۷]. جلاء الافهام، ج۱، ص۲۱۰٫
[۸]. الدر المنضود، ص۹۰٫
[۹]. امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۳٫
[۱۰]. الدر المنضود، ص۹۰؛ السیده خدیجه أم المومنین و سباقه الخلق الی الاسلام، ص۵۲٫
[۱۱]. موسوعه المکه المکرمه و المدینه المنوره، ج۱، ص۱۲۲٫
[۱۲]. همان، ص۱۲۳، الفتاوی الکبری، ج۲، ص۱۹۵؛ جلاء الافهام، ج۱، ص۲۱۱٫
[۱۳]. الفتاوی الکبری، ج۲، ص۱۹۵؛ جلاء الافهام، ج۱، ص۲۱۱٫
[۱۴]. منهاج السنه، ج۷، ص۵۴٫
[۱۵]. مجموع الفتاوی، ج۳، ص۲۲۱٫
[۱۶]. دقائق التفسیر، ج۲، ص۲۵۶٫
[۱۷].منهاج السنه، ج۷، ص۷۳؛ الدرر السنیه فی الاجوبه النجدیه، ج۱۳، ص۳۶۳٫
[۱۸].الموسوعه الفقهیه(الکویتیه)، ج۱، ص۱۰۰٫
[۱۹]. الفتاوی الکبری، ج۲، ص۱۹۴؛ کتب و رسائل و فتاوی ابنتیمیه، ج۲۲، ص۴۶۱؛ برای تبیین اختلاف بنگرید: فتح الباری، ج۳، ص۲۸۱٫
[۲۰].مجموع الفتاوی، ج۳، ص۹۱٫
[۲۱].لامیه ابنتیمیه (در ضمن اللالیء البهیه شرح لامیه ابنتیمیه)، ص ۳۱٫
[۲۲].سوال فی یزید بن معاویه، ص ۱۹٫
[۲۳]. منهاج السنه، ج۵، ص۱۵؛ همچنین بنگرید به شیوه استدلال و نتیجه گیری از آیه تطهیر و چگونگی تاثیر دیدگاههای ابنتیمیه در عالمان وهابی: الدرر السنیه، ج۱۳، ص۳۶۴٫
[۲۴]. سوره احزاب، الآیه ۳۳٫
[۲۵]. منهاج السنه، ج۷، ص۷۰٫
[۲۶]. تفسیر طبری، ج۲۲، ص۸؛ مشکل الآثار، ج۱، ص۲۲۵؛ شواهد التنزیل، ج۳، ص۱۴۶٫
[۲۷]. شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۸٫
[۲۸]. المیزان، ج۱۶، ص۳۱۱٫
[۲۹]. روض الجنان، ج۱۵، ص۴۱۶؛ بحار الانوار، ج۳، ص۲۴۲٫
[۳۰]. فتح القدیر،ج۴، ص۳۴۹٫
[۳۱]. مشکل الاثار، ج۱، ص ۲۲۵٫
[۳۲]. مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۸٫
[۳۳]. احکام القرآن، ج۳، ص۴۳۱٫
[۳۴]. کفایه الطالب، ص۵۴٫
[۳۵]. الریاض النضره، ج۴، ص۱۳۰٫
[۳۶]. نور الابصار، ص۲۲۳٫
[۳۷]. ینابیع الموده، ج۲، ص۴۳۳٫
[۳۸]. رشفه الصادی، ص۲۳٫
[۳۹]. مع الشیخ عبدالله السعد فی الصحبه والصحابه، ص۲۸۸٫
[۴۰]. الجواهر الحسان، ج۴، ص۳۴۶؛ نهج الحق، ص۱۷۳٫
[۴۱]. تفسیر الثعلبی، ج۸، ص۸۳؛ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۴۲۱٫
[۴۲]. مسنداحمد،ج۶، ص۲۹۲؛سنن ترمذی،ج۵، ص۳۲۸٫
[۴۳]. شواهد التنزیل، ج۲، ص ۱۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۳۴٫
[۴۴]. ذخائر العقبی، ص۲۲؛ صواعق المحرقه، ج۲، ص۴۲۴؛ الکلمه الغراء، ص۱۵؛ سوال وجواب، ص۴۴۴٫
[۴۵]. سوره طه، آیه ۱۳۲٫
[۴۶]. مجمع البیان، ج۷، ص۵۹؛ عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۴۰؛ مسنداحمد، ج۳، ص۲۵۹؛سننترمذی، ج۵، ص۳۱٫
[۴۷]. کافی، ج۱، ص۲۸۷؛ مجمع البیان، ج۷، ص۶۰٫
[۴۸]. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۰؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۶۱؛ منهاج السنه،ج۵، ص۶، الصحیح الترمذی، ج۳، ص۵۷۰؛ نکته قابل تامل اینکه برخی از عالمان وهابی بدون بررسی مجموعه روایات گفتهاند که از احادیث کساء تنها یک حدیث به روایت از عایشه صحیح است. (ر.ک: گفتگوی آرام، غامدی، ص۴۷۶).
[۴۹]. الکلمه الغراء، ص۲۰؛ السنه فی الشریعه الاسلامیه، ص۴۳؛ آیه التطهیر فی من نزلت، ص۷٫
[۵۰]. کفایه الاثر، ص۱۷۰، کمال الدین، ج۲، ص۶۶۹؛ معانی الاخبار، ص۹۰؛ اهل البیت فی الکتاب والسنه، ص۵۷٫
[۵۱]. کمال الدین، ج۱، ص۲۷۹؛ غیبت نعمانی، ص۶۹٫
[۵۲]. آیه التطهیر رویه مبتکره، ص۳۷٫
[۵۳]. تفسیر طبری، ج۲۲، ص۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۱۳۶
[۵۴]. سوره انفال، آیه ۷۵٫
[۵۵]. بنگرید به روایات: کافی، ج۱، ص۲۸۷؛ علل الشرایع، ج۱، ص۲۰۵؛ و نقد ابنتیمیه و آلوسی: منهاج السنه، همان؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۸٫
[۵۶]. تفسیرمقاتل، ج۳، ص۴۸۸؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۵۳۱؛ فتح القدیر، ج۴، ص۳۴۸٫
[۵۷]. البحر المحیط فی التفسیر، ج۸، ص۴۷۹٫
[۵۸]. آیه التطهیر(آصفی)، ص۵۸٫
[۵۹]. مسنداحمد، ج۱، ص۳۳۰؛ سنن نسائی، ص۶۱٫
[۶۰]. تفسیر طبری، ج۲۲، ص۸؛ النکت و العیون تفسیر الماوردی، ج۴، ص۴۰۱؛ زاد المسیر، ج۳، ص۴۶۲٫
[۶۱]. مشکل الآثار، همان؛ تفسیرابن کثیر، ج۵، ص۱۳۱؛ البحر المحیط فی التفسیر، ج۸، ص۴۷۹٫
[۶۲]. احکام القرآن (جصاص)، ج۵، ص۲۳۰؛ فتح القدیر، ج۴، ص۳۴۹٫
[۶۳]. محاسن التاویل، ج۸، ص۶۹ به نقل از ابوالسعود.
[۶۴]. اعیان الشیعه، ج۱، ص۳۰۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۱؛ آیه التطهیر فی من نزلت، ص۲۷٫
[۶۵]. مشکل الاثار، همان؛ البحر المحیط فی التفسیر، ج۸، ص۴۷۹؛ الفصول المختاره، ص۵۵؛ ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، ج۱، ص۵۶ .
[۶۶]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۴۱؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۴۳٫
[۶۷]. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۸؛ مجمع البیان،ج۸، ص۵۶۰؛ لماذا اخترت مذهب اهل البیت، ص۹۷٫
[۶۸]. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۷۸؛ تاویلات اهل السنه، ج۸، ص۳۲۸٫
[۶۹]. برای نمونه ر.ک:به طحاوی و ابن العربی، مشکل الآثار، ج۱، ص۲۲۵؛ احکام القرآن، ج۳، ص۴۳۱٫
[۷۰]. سوره یوسف، آیات ۲۸٫۲۹٫
[۷۱]. مجمع البیان، ج۸، ص۱۵۸؛ ذکری الشیعه،ج۱، ص۵۶٫
[۷۲]. بحارالانوار،ج۳، ص۲۴۴؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲؛ مهر تابان، ص۴۱۲٫
[۷۳]. خصال، ج۲، ص۵۶۱؛ امالی طوسی، ص۵۴۹ و ۵۶۱؛ الاحتجاج،ج۱، ص۱۱۹٫
[۷۴]. ر.ک: آیه التطهیر و علاقتها بعصمه الائمه، ص۳٫
[۷۵]. الکلمه الغراء، ص۱۶٫
[۷۶]. نگاهی به آیه تطهیر، ص۱۱۱٫
[۷۷]. تفسیر الطبری، ج۲۲، ص۸؛ اسباب النزول الایات، ص۱۹۸٫
[۷۸]. الکلمه الغراء، ص۵۱؛ آیه التطهیر رویه مبتکره، ص۴۶٫
[۷۹]. برای نمونه: معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۶۳۷؛ سمرقندی، بحرالعلوم، ج۳، ص۶۰؛ از پیروان کرابیسی بنگرید: الفصول المختاره، ص۵۳٫
[۸۰]. الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۴۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۳؛ فتح القدیر، ج۴، ص۳۵۱؛ بحر المحیط، ج۷، ص۲۳۲، روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۶؛ لسان العرب، ج۱۱، ص۲۹٫
[۸۱]. النکت و العیون تفسیر الماوردی، ج۴، ص۴۰۱٫
[۸۲]. فتح القدیر، ج۴، ص۳۵۱؛ اضواء البیان،ج۶، ص۲۳۷٫
[۸۳]. العین، ج۴، ص۸۹؛ المفردات، ص۹۶٫
[۸۴]. تاویلات اهل السنه،ج۸، ص۳۸۳؛ مفاتیح الغیب، ج۹، ص۱۵۸؛ منهاج السنه، ج۷، ص۷۳؛ فتح القدیر، ج۴، ص۳۵۱٫
[۸۵]. تاج العروس، ج۱۴،۳۶٫
[۸۶]. الاعتقاد(بیهقی)، ج۱، ص۳۳۵؛ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۴۲۴٫
[۸۷]. منهاج السنه، ج۴، ص۲۳؛ انوار التنزیل، ج۴، ص۲۳۱؛ التحریر والتنویر، ج۲۱، ص۲۴۸؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۶٫
[۸۸]. اسباب النزول، ص۱۹۸؛ الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۳؛ کفایه الاثر، ص۵۶؛ کافی، ج۱، ص۲۸۶٫
[۸۹]. مشکل الاثار، ج۱، ص۲۵۱٫
[۹۰]. الاعتقاد(بیهقی)، ج۱، ص۳۳۵؛ تاویلات اهل السنه، ج۸، ص۳۸۳٫
[۹۱]. مسنداحمد، ج۶، ص۲۹۸٫
[۹۲]. منهاج السنه، ج۷، ص۷۶؛ الاعتقاد(بیهقی)،ج۱، ص۳۳۵٫
[۹۳]. تفسیر الثعلبی، ج۸، ص۴۴؛ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۴۲۴٫
[۹۴]. صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲٫
[۹۵]. روض الجنان، ج۱۵، ص۴۲۱٫
[۹۶]. جواهر العقدین، ج۱، ص۱۹؛ الصواعق المحرقه، ج۲،ص۴۲۴٫
[۹۷].بحر المحیط، ج۷،ص۴۷۹؛ برای دیدگاههای دیگر ر.ک: الصواعق المحرقه،ج۲،ص۴۲۴٫
[۹۸].المصابیح، ص۲۹؛ صحیح شرح العقیده الطحاویه، ص۶۵۵٫
[۹۹]. مجموع الفتاوی، ج۱۱، ص۱۲۷؛ منهاج السنه، ج۳، ص۱۷٫
[۱۰۰]. منهاج السنه، ج۷، ص۷۱؛ الفرقان، ج۱، ص۲۶۷٫
[۱۰۱]. منهاج السنه، ج۴، ص۲۵٫
[۱۰۲]. منهاج السنه،ج۷، ص۷۱؛ مجموع الفتاوی، ج۱۰، ص۲۹۰٫
[۱۰۳]. منهاج السنه، ج۷، ص۷۲ و ج۴، ص۲۲؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۹٫
[۱۰۴]. پرسمان عصمت، ص۸۸؛ دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۹۷٫
[۱۰۵]. منهاج السنه، ج۷، ص۶۱؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۸٫
[۱۰۶]. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۰۸؛ بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۹۷٫
[۱۰۷]. تاویل الآیات الظاهره، ص۴۵۰؛ البرهان، ج۴، ص۴۴۹٫
[۱۰۸]. آیه التطهیر رویه مبتکره، ص۵۹؛ آیه التطهیر فی من نزلت،۳۷؛ برای روایت ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۸۶٫
[۱۰۹]. الفصول المختاره، ص۵۴؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۰؛ معالم المدرستین، ج۱، ص۲۶۹٫
[۱۱۰]. الدر المنثور، ج۶، ص۵۳۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۳۰٫
[۱۱۱]. تفسیر الطبری، ج۱۰، ص۲۹۶٫
[۱۱۲]. روح المعانی، ج۱۱، ص۱۹۹٫
[۱۱۳]. آیه التطهیر رویه المبتکره، ص۹۹٫
[۱۱۴]. فتح القدیر، ج۴، ص۳۴۹٫
[۱۱۵]. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۳۲۷؛ مجمع البیان، ج۸،ص۲۳۰؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۴۳؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۱۳٫
[۱۱۶]. منشور جاوید، ج۵، ص۲۸۵؛ آیه التطهیر رویه مبتکره، ص۱۱۳٫
[۱۱۷]. الصحاح، ج۲، ص۵۷۵؛ المفردات، ص۳۴۲؛ منهاج السنه، ج۷، ص ۸۱٫
[۱۱۸]. معالم التنزیل، ج۳، ص۶۳۶؛ لسان العرب، ج۶، ص۹۵؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۴، ص۵۶٫
[۱۱۹]. مفاتیح الغیب، ج۹، ص۱۸۵٫
[۱۲۰]. الکشاف، ج۳، ص۵۳۸؛ فتح القدیر، ج۴، ص۳۴۸؛ منشور جاوید،ج۵، ص۳۲۴٫
[۱۲۱].. المیزان، ج۱۶، ص۳۱۲٫
[۱۲۲]. معانی الاخبار، ص۱۳۸؛ معالم التنزیل، ج۳، ص۶۳۷٫
[۱۲۳]. آیه التطهیر رویه المبتکره، ص۱۱۴٫
[۱۲۴]. شرف المؤبد، ص۲۳؛ ر.ک: به نقد آن: منهاج السنه، ج۷، ص۷۹٫
[۱۲۵]. جواهر العقدین، ج۱، ص۲۷٫
پاسخ دهید