آیهای ناظر به تقسیم بنی اسرائیل به دوازده گروه است. بعد از توضیح مختصری از آیه، بیان دارید که چرا در این آیه «أَسْبَاطاً» به صورت جمع آمده، با آنکه قواعد ادبیات عرب اقتضا میکند که «سبطاً» به صورت مفرد باشد؟
تفسیر آیه «وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْبَاطاً…» (سوره اعراف، آیه ۱۶۰) چیست؟ آیا نباید به جای «أَسْبَاطا»، «سبطا» باشد؟ دوازده قبیله، در عربی مفرد می شود؛ چون اگر اسم متکثر بالای ده باشد به صورت مفرد در می آید. این قاعده در آیات دیگر رعایت شده است؛ مانند: «ثَلاَثِینَ لَیْلَهً»(اعراف، ۱۴۲) و «اثْنَتا عَشْرَهَ»(بقره، ۶۰).
پاسخ اجمالی
در این آیه شریفه به نعمت هایی که پروردگار در زمان حضرت موسی(ع) در اختیار بنی اسرائیل قرار داد، اشاره شده است: جوشاندن دوازده چشمه آب گوارا برای دوازده تیره از بنی اسرائیل (فرزندان حضرت یعقوب ع)، ، فرستادن ابرها به عنوان سایبانی برای آنان در بیابان سوزان، و دراختیار قرار دادن آسان دو غذای لذیذ برای آنان!
اما در مورد «أَسْبَاطاً» باید گفت که اگر آن را دارای حالت نحوی «تمییز» بدانیم، بر اساس قواعد ادبیات عرب باید مفرد باشد، اما چون این واژه در جایگاه «بدل» از «اثْنَتَیْ عَشْرَهَ» قرار گرفته، جمع آوردن آن مانعی ندارد.
پاسخ تفصیلی
در این آیه شریفه[۱] به چند نعمت خدا که در اختیار بنی اسرائیل قرار گرفته، اشاره شده است:
۱ – نخست می گوید: «ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم [تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونت آمیز در میانشان حکومت کند].
روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیم بندی هاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت پوشش مدیر لایقى قرار گیرد، اداره آنها و رعایت عدالت در میانشان آسان تر خواهد بود، و به همین دلیل تمام کشورهاى جهان می کوشند از این مدل پیروى کنند.
کلمه «أسباط» جمع «سبط»(به کسر و فتح سین) است که در اصل به معناى توسعه و گسترش آسان چیزى است،[۲] سپس به فرزندان – مخصوصاً نوه ها – و شاخه هاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است.[۳]
در این آیه، منظور از «اسباط» همان تیره هاى گوناگون بنی اسرائیل است که نسل هر کدام از آنها به یکى از فرزندان یعقوب(ع) می رسید.[۴]
۲ – نعمت دیگر آن بود که هنگام حرکت بنی اسرائیل به سوى بیت المقدس، آنان در بیابان سوزانی گرفتار شده و تشنگى خطرناکى به سراغشان آمد و از موسى(ع) تقاضاى آب کردند. او نیز در پاسخ، رو به خدا کرده و از او کمک خواست. پروردگار نیز به او فرمان داد: « عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید [و آن چنان این چشمه ها در میان آنها تقسیم شد] که هر کدام از تیره های بنی اسرائیل به خوبى چشمه خود را می شناختند».
از این جمله استفاده می شود که این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانه ها و تفاوت هایى داشته است، آن چنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را می شناختند و این خود سبب می شد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکم فرما شده و آسان تر سیراب شوند.[۵]
۳ – نعمت دیگر این که در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، «ابر را بر سر آنها سایه افکن ساختیم».
۴ – چهارمین نعمت نیز آن بود که «مَنّ و سَلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم».
درباره «مَنّ» و «سَلوى» این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند این که گفته اند: «مَنّ» یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوه هاى مجاور وجود داشته[۶] و یا شیره هاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان می روئیده ظاهر می شده است،[۷] و «سلوى» یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.[۸]
سپس به آنها گفته شد: «از غذاهاى پاکیزه اى که در اختیار شما گذارده ایم بخورید [و فرمان خدا را به کار بندید].
اما آنها خوردند و کفران و ناسپاسى کردند: «[آنها] به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند».
اما درباره قسمت دوم پرسش باید گفت:
در عبارت قرآنی «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْباطاً أُمَماً» اگر «اسباطاً» را «تمییز» بدانیم، قواعد ادبیات عرب اقتضا می کند که این واژه به صورت مفرد بیاید و نه جمع، امّا اندیشمندان ادبی بر این باورند که «اسباطاً» در این آیه، «بدل» برای عدد «اثنتى عشره» قرار گرفته و بر این اساس، جمع آوردن آن ایرادی نخواهد داشت:
۱ – صاحب کتاب، «إعراب القرآن و بیانه» می نویسد: «اثنتی عشره» حال است برای مفعول «قطعناهم»، یعنی: «فرقناهم معدودین بهذا العدد».
وی در ادامه می گوید: زمخشری و أبو البقاء گفته اند: «قطعناهم» جایز است به معنای «صیرناهم» باشد که در این صورت «اثنتی عشره» مفعول دوم برای فعل «قطعنا» می شود و «أسباطا» بدل برای «اثنتی عشره».[۹]
۲ – صاحب کتاب «الجدول فی إعراب القرآن» می گوید: «قطّعناهم» فعل ماضی مبنیّ بر سکون و «نا» ضمیر فاعلی و «هم» ضمیر مفعولٌ به، «اثنتی» حال منصوب برای ضمیر غائب در «قطّعناهم»، و علامت نصب یاء در اثنتی، «عشره» جزء عددی که محلّی از إعراب ندارد، «أسباطاً» بدل از «اثنتی عشره» و مانند مبدل منه (اثنتی) که حال و منصوب است، منصوب قرار گرفته است.[۱۰]
منبع:اسلام کوئست
پی نوشت:
[۱]. اعراف، ۱۶۰٫
[۲]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص ۳۹۴، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
[۳]. ر.ک: همان؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج ۱۲، ص ۲۳۹ – ۲۴۰، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
[۴]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۷۵۴، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۴۱۱، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
[۵]. تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۴۱۱٫
[۶]. همان؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج ۳، ص ۲۶۲، بیروت، دارالفکر، بی تا.
[۷]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۸، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا؛ تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۴۱۲٫
[۸]. التبیان فى تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۸؛ تفسیر روح البیان، ج ۳، ص ۲۶۲٫
[۹]. درویش، محیى الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ۳، ص ۴۷۵، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
[۱۰]. صافى، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج ۹، ص ۱۰۰، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسه الإیمان، چاپ چهارم، ۱۴۱۸ق.
پاسخ دهید