مسئله جانشینی پیامبران از جمله مواردی است که اگر جانشین به عنوان هدایت‌گر و امامت در جامعه دینی مطرح باشد، باید توسط خداوند متعال منصوب شود و جز خداوند فرد دیگری حقّ چنین انتصابی را ندارد. چنانچه وقتی ابراهیم از خداوند متعال پرسید آیا در نسل من کسی به مقام امامت نائل می‌شود؟ جواب آمد: «قال لا ینال عهدی الظالمین»[۱].

با تحلیل این آیه به این مطلب خواهیم رسید که انتصاب امام و رهبری جامعه دینی همواره از مواردی است که کسی جز خداوند حقّ گزینش آن را ندارد.

وقتی به روایات نظر می‌افکنیم، درمیابیم که خود پیامبر نیز وصایت و امامت علی علیه‌السلام را منصوب از طرف خداوند می‌خواند[۲]. بنابرین امامت و وصایت امیرالمؤمنین، امری از سوی خداوند متعال بود.

ولی اگر امر جانشینی را به معنای یک نماینده و مأموریت او را تحت عنوان فرماندهی لشکر و یا گروهی بدانیم، در اکثر اوقات به تعیین این منصب از طرف خداوند متعال نیازی نمی‌باشد. همان گونه که ایشان اسامه جوان را برای فرماندهی لشکرش در زمینه جلوگیری از تحرّکات امپراطوی روم، تعیین نمودند.

همچنین اگر جانشین را به عنوان عنوان نماینده در برخی از شهرها برای رسیدگی به امور دینی و حکومتی بدانیم، باز هم نصب آن از سوی خداند نیاز نیست.

بنابراین اگر مقصود از جانشینی به صورت مقطعی و برای رسیدگی به برخی از امور با نظارت خود ایشان باشد دیگر نیازی به تعیین چنین افرادی از طرف خداوند نیست ولی اگر امر جانشینی و امامت بعد از خود باشد در این صورت باید طبق آیه فوق فرد لایق از طرف خداوند مشخص و انتصاب گردد و توسط پیامبر معرفی گردد.
با مراجعه به قرآن به آیاتی بر خواهیم خورد که خداوند متعال در آنها جانشین پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را به صورت دلالت تضمنی و با بیان صفات و شئونی که فرد لایق دارد، مشخص فرموده و پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را مأمور به ابلاغ آن فرموده است. مانند:

آیه تبلیغ[۳] که همه مفسران شیعه با تکیه بر روایات اهل بیت علیهم‌السلام و همچنین برخی از مفسران اهل سنت گفته‌اند که این آیه درباره علی بن ابی طالب علیه‌السلام و مسأله غدیر خم است.[۴] همچنین به آیاتی مثل: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم[۵] و آیه اکمال دین[۶] و آیه اطعام[۷] و مودّت[۸] و تطهیر[۹] اشاره کرد.

بنابراین اگر امر جانشینی به عنوان امامت بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد، باید توسط خداوند متعال منصوب شود و هیچ پیامبری چنین اذنی را ندارد که بدون انتصاب و تعیین خداوند کسی را به امامت و رهبری جامعه دینی معرفی کند؛ ولی اگر به عنوان نماینده خاص و موقت باشد، این امر مستلزم اذن ویا دستور مستقیم خداوند در اکثر اوقات نمی باشد.

 

 


پی نوشت:

[۱] . و إذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتّمهنّ قال إنّی جاعلک للنّاس اماما قال و من ذریّتی قال لا ینال عهدی الظالمین[۱]
هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد (از دودمان من نیز امامانی خواهد بود؟) خداوند فرمود پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند).

. [۲] « ای علی، تو وصی من هستی که به فرمان پروردگارم به تو وصیت کردم و جانشین منی که تو را به فرمان پروردگارم جانشین خود کردم» کتاب من لا یحضره الفقیه، حدیث شماره ۵۴۵، ص۱۷۹

[۳] . «یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس» (ای رسول آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده را ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، رسالت الهی را نرسانده‌ای؛   نترس، خداوند تو را از شر مردم ـ و کسانی که تحمل شنیدن این پیام مهم را ندارند ـ حفظ می کند). مائده : ۶۷

[۴] رجوع شود به کتب شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج۱، ص۲۴۹، انتشارات احیاء الثقافه الاسلامیه. الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج۲، ص۲۹۸، انتشارات دارالمعرفه. اسباب النزول الآیات، الواحدی نیشابوری، ص۱۳۵، ا نتشارات الحلبی و شرکاه و عدّه دیگری از بزرگان و مفسران برجسته اهل تسنن

[۵] نساء : ۵۹

[۶] مائده : ۳

[۷] انسان : ۸

[۸] شوری : ۲۳

[۹] احزاب : ۳۳