یکی از علامات ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه، ظهور جریان سفیانی است. در بررسی این جریان، یکی سوالاتی که مطرح می باشد این است: آیا خروج سفیانی از علامات حتمی ظهور امام زمان و یا از علائم غیر حتمی است؟ روایاتی که در ارتباط با سفیانی است سه دسته هستند. یک دسته اصل خروج سفیانی را مطرح می کنند و هیچ نظری بر حتمیّت و غیر حتمیّت آن ندارند، دسته ی دیگر اشاره به حتمیّت این قیام دارد. و دسته ی آخر از روایات، خروج سفیانی را در ذیل علائمی نقل می کنند که آن علائم حتمیت ندارند.
در این نوشتار به بررسی قسمت سوم این موضوع می پردازیم.
در اصل سفیانی بحثی نیست، روایاتی از فریقین و از طرق اهل بیت به ما رسیده است. ولی بحث در حتمیت و خصوصیات سفیانی است فعلاً بحث ما روی این محور است که آیا علامت بودن سفیانی حتمیت دارد یا نه؟
روایات در این خصوص متعارض هستند که سه دسته میشوند یک سری روایات فقط اشاره به علامیت دارند نه چیز دیگری. در روایات دیگر علامت سفیانی در ذیل علاماتی که حتمیت ندارد آمده، شاید به دلیل وحدت سیاق بتوانیم بگوییم آن هم حتمیت ندارد. اما دسته سوم روایاتی هستند که به صراحت حتمیت سفیانی را تأکید دارند که دراین دسته سوم هم روایاتی است که میگوید علاوه بر اینکه حتمیت دارد ممکن است بَداء هم در آن حاصل شود. ولی با دقت در همه این روایات میتوانیم بگوییم که اینها همه مثبت هستند و تعارضی ندارند و میتوانیم آنها را با هم جمع کنیم.
اکنون روایات هر گروه را بررسی می کنیم:
بررسی روایات دسته اول
از دسته روایاتی که اشاره به اصل سفیانی دارد نه به حتمیت و ظاهراً به غیر حتمیت است همانند روایت امام باقر علیه السّلام است که مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین به طریق خود آورده که بحث سندی آن در بخش های قبل[۱] گذشت. و تنها مشکلی که داشت همان اسماعیل بن علی قزوینی است که مهمل است.
حدثنا محمد بن محمد بن عصام رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب الکلینی قال حدثنا القاسم بن العلاء قال حدثنی إسماعیل بن علی القزوینی قال حدثنی علی بن إسماعیل عن عاصم بن حمید الحناط عن محمد بن مسلم الثقفی قال سمعت أبا جعفر محمد بن علی الباقر ع یقول «القائم منا منصور بالرعب مؤید بالنصر تطوى له الأرض و تظهر له الکنوز یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله عز و جل به دینه على الدین کله و لو کره المشرکون فلا یبقى فی الأرض خراب إلا قد عمر و ینزل روح الله عیسى ابن مریم ع فیصلی خلفه قال قلت یا ابن رسول الله متى یخرج قائمکم قال إذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اکتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء و رکب ذوات الفروج السروج و قبلت شهادات الزور و ردت شهادات العدول و استخف الناس بالدماء و ارتکاب الزناء و أکل الربا و اتقی الأشرار مخافه ألسنتهم و خروج السفیانی من الشام و الیمانی من الیمن و خسف بالبیداء و قتل غلام من آل محمد ص بین الرکن و المقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزکیه و جاءت صیحه من السماء بأن الحق فیه و فی شیعته فعند ذلک خروج قائمنا فإذا خرج أسند ظهره إلى الکعبه و اجتمع إلیه ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلا و أول ما ینطق به هذه الآیه بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ثم یقول أنا بقیه الله فی أرضه و خلیفته و حجته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلا قال السلام علیک یا بقیه الله فی أرضه فإذا اجتمع إلیه العقد و هو عشره آلاف رجل خرج فلا یبقى فی الأرض معبود دون الله عز و جل من صنم و وثن و غیره إلا وقعت فیه نار فاحترق و ذلک بعد غیبه طویله لیعلم الله من یطیعه بالغیب و یؤمن به.[۲]
شاهد ما در این است که اینها از علامات حتمیه نیستند و خروج السفیانی در کنار اینها ذکر شده است پس به وحدت سیاق، همه اینها حتمیت ندارند، مگر اینکه کسانی به عکس عمل کنند و بگویند که چند علامت یمانی، قتل نفس زکیه، صیحه آسمانی از علامات حتمی هستند به این قرینه باقی علامات هم حتمی هستند.
***
بررسی روایات دسته دوم
دیگر روایات صراحت دارد که سفیانی از علامت حتمی است.
روایت نعمانی در الغیبه
أخبرنا ابن عقده، عن علی بن الحسن، عن العباس بن عامر، عن عبد الله بن بکیر، عن زراره، عن عبد الملک بن أعین قال: کنت عند أبی جعفر علیه السّلام فجرى ذکر القائم عجل الله تعالی فرجه فقلت له: أرجو أن یکون عاجلا ولا یکون سفیانی، فقال: لا والله إنه لمن المحتوم الذی لابد منه. [۳]
روایت بعدی از فضل بن یسار از عبدالملک بن اعین است میگوید: نزد امام بودیم صحبت از حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه شد و گفتیم: دیگر خسته شدیم امیدواریم که آقا زودتر بیاید ولا یکون السفیانی، امام فرمود: اصلاًعجله نکنید سفیانی از حتمیاتی است که چاره ای از او نیست.
بررسی سند:
ابن عقده (احمدبن محمدبن سعید): فردی موثق است اگرچه زیدی ست (مرحوم نعمانی او را در مقدمه توثیق می کنند). اما عباس بن عامر درباره او گفته: «الشیخ الصدوق الثقه کثیرالحدیث» [۴]
أما علی بن الحسن: مشترک است که اگر بتوانیم او را از اشتراک در بیاوریم روایت مشکل دیگری ندارد. أما عبدالملک بن أعین: برادر زراره میباشد که زراره، از او نقل میکند.
***
بررسی روایات دسته سوم
روایاتی که فقط خروج سفیانی را به عنوان علامت ثابت میکند نه چیز دیگری. که یکی از آن روایات روایتی از امام صادق علیه السلام در کتاب شریف کافی است که متضمن مطالب مهمی در خصوص بحث امامت و آشنا شدن مردم با خط ولایت میباشد. البته شاهد ما آخر روایت می باشد که میفرمایند: «وکفاکم بالسفیانی علامه» «برای شما ظهور سفیانی که علامت باشد کافی است» که علاوه بر علامیت وحتمیت، شاید انحصار هم دارد:
روایت عیص بن قاسم از امام صادق علیه السّلام
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِکُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِیهَا الرَّاعِی فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِی هُوَ فِیهَا یُخْرِجُهُ وَ یَجِیءُ بِذَلِکَ الرَّجُلِ الَّذِی هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِی کَانَ فِیهَا وَ اللَّهِ لَوْ کَانَتْ لِأَحَدِکُمْ نَفْسَانِ یُقَاتِلُ بِوَاحِدَهٍ یُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ کَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِیَهً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَکِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَهٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَهُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَىای شَیْءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَیْدٌ فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِیَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا الْیَوْمَ إِلَىای شَیْءٍ یَدْعُوکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُکُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ یَعْصِینَا الْیَوْمَ وَ لَیْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا کَانَتِ الرَّایَاتُ وَ الْأَلْوِیَهُ أَجْدَرُ أَنْ لَا یَسْمَعَ مِنَّا إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَهَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُکُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَیْهِ إِذَا کَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَیْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِی أَهَالِیکُمْ فَلَعَلَّ ذَلِکَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى لَکُمْ وَ کَفَاکُمْ بِالسُّفْیَانِیِّ عَلَامَه.[۵]
عیص بن قاسم گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که میفرمود:
بر شما باد به تقوای خداوند یکتا که شریکی برای وی نیست، و مواظب جانهای خود باشید؛ به خدا سوگند کسی که برای گوسفندان خود چوپانی دارد هنگامی که چوپان دیگری را مییابد که بهتر از اولی گوسفندانش را نگهداری میکند، گوسفندان را از اولی گرفته و به دومی میسپارد، چه نیکو بود اگر هر یک از شما دارای دو جان میبود، با یکی جنگیده و تجربه میاندوختید و با دیگری از تجربیات حاصله استفاده میکردید، لکن انسان یک جان بیشتر ندارد و هنگامی که از دست رفت دیگر راه بازگشت وجود ندارد، پس سزاوار است از جان های خودتان در جهت خیر استفاده نمایید. هنگامی که کسی برای قیام به سراغ شما آمد توجه و دقت کنید که برای چه هدفی قیام میکنید.
نگویید زید هم خروج کرد، زید فردی عالم و بسیار راستگو بود و شما را به حاکمیت و ریاست خودش دعوت نمیکرد، او شما را به آنچه رضای آل محمد است فرا میخواند، و اگر پیروزی و ظفر مییافت به وعده هایش وفا میکرد، وی علیه یک قدرت متمرکزی [حکومت بنی امیه] خروج کرد تا آن را شکسته و متلاشی کند، اما ببینید آن کسی که امروز از خانواده ما قیام کرد [محمد بن عبدالله] شما را به چه چیز میخواند؟ آیا شما را به رضای آل محمد علیهم السلام می خواند؟ که ما شهادت میدهیم به دعوت او راضی نیستیم. او امروز که تنها و بییاور است ما را نافرمانی میکند. پس هنگامی که عَلَم و پرچمها برافراشت و افرادی اطراف او را گرفتند، چگونه از ما اطاعت خواهد کرد؟ به خدا سوگند رهبر و صاحب شما نیست مگر کسی که تمام فرزندان فاطمه(س) بر گرد او اجتماع کنند. اگر تمام فرزندان فاطمه(س) بر کسی اجتماع کردند و ماه رجب بود با نام خدا برای قیام و یاری او حرکت کنید و اگر خواستید تا ماه شعبان تأخیر بیندازید، و اگر ماه رمضان را هم در شهر و خانواده خود روزه گرفتید و پس از ماه مبارک آماده قیام شدید شاید برای تقویت نیروی شما بهتر باشد، و خروج سفیانی برای شناسایی چنین قیامی به عنوان علامت شما را است. [۶]
***
مرحوم مجلسی در مورد حدیث عیص بن قاسم[۷] نکاتی دارند که به آن اشاره میکنیم:
بررسی سند:
حسنٌ. (این روایت مشکل سندی ندارد، حسن بودن آن به خاطر علی بن ابراهیم است که امامی است، أما توثیق ندارد ولی ابراهیم علاوه براینکه توثیق دارد فوق وثاقت هم است)
بررسی دلالت
قوله علیه السّلام: و انظروا لأنفسکم”ای فی أمور أنفسکم و هدایتها و عدم هلاکها (کارهای خودتان را حسابرسی کنید و در سبب هدایت و راه مستقیم حرکت کنید و سبب هلاکت خودتان نشوید)
و ضلالتها، و من یجب علیکم، متابعته أو ارحموا أنفسکم و أعینوها، یقال: نظر له (وببینید از چه کسی باید پیروی کنید این در موقعیتی بود که حرکات ضد عباسیین زیاد بود و ادعا داشتند که امام هم باید وارد این عرصه شود ویک سری هم، بعضی را به عنوان رهبر خود قرار داده بودند، امام میفرماید: مواظب باشید از هر کسی تبعیت نکنید وارحموا انفسکم ممکن است مراد این باشد که به خودتان رحم و کمک کنید)
قوله علیه السّلام: فیها الراعی”المراد أن الإمام و الوالی بمنزله الراعی و الرعیه بمنزله الغنم، فکما أن الإنسان لا یختار لغنمه إلا من کان أصلح لها فکذلک لا ینبغی أن یختار لنفسه من یعطیها و یهلکها فی دینها و دنیاها. (شخصی که یک گله گوسفند دارد هر کسی را انتخاب نمیکند بلکه چوپانی که خبره وآگاه باشد وگوسفندان را درست ببرد وخوب بچراند وصلاحیت او مورد تأیید باشد را انتخاب میکند که راعی به منزله مقام تشبیه وتنزیل است که سزاوار نیست کسی را انتخاب کند مگر اینکه صلاحیتش بیشتر باشد. و از اینجا بحث ما شروع میشود)
قوله علیه السّلام: إن أتاکم آت منا” (اگر کسی از طرف ما آمد و به شما خبر داد که ما راضی هستیم یا نه در آن شخص دقت کنید و هر کسی را نپذیرید)
ای خرج أحد من الهاشمیین أو العلویین. (اگر کسی از علویین قیام کرد این به حساب ماست)
قوله علیه السّلام: إلى الرضا من آل محمد علیهم السلام (وشعارشان این باشد)
ای إلى أن یعمل بما یرضى به جمیع آل محمد، أو إلى المرتضى و المختار منهم. (یعنی قول میدهیم که کاری کنیم که اهل بیت وائمه از ما راضی باشد)
قوله علیه السّلام: إلى سلطان مجتمع”ای فلذلک لم یظفر. (شخص زید را به رخ ما نکشید زید قیام کرد برای اینکه یک حکومت قوی را سرنگون کند، موفق نشد و به نتیجه نهایی نرسید. )
قوله علیه السّلام: إلا من اجتمعت”ای لا تطیعوا إلا من کان کذلک، أو لا ترضى إلا بمن کان کذلک.
قوله علیه السّلام: إذا کان رجب.
ظاهره أن خروج القائم عجل الله تعالی فرجه یکون فی رجب و یحتمل أن یکون المراد أنه مبدأ ظهور علامات خروجه، فأقبلوا إلى مکه فی ذلک الشهر، لتکونوا شاهدین هناک عند خروجه، و یؤید ذلک توسعته علیه السّلام، و تجویز التأخیر إلى شعبان و إلى رمضان، و على الأول یدل على عدم وجوب مبادره أهل الأمصار، و هو بعید. و یحتمل على بعد أن یکون المراد حثهم على الإتیان إلیه صلى الله علیه فی کل سنه لتعلم المسائل، و للفوز بالحج و العمره مکان الجهاد الذی کانوا یتهالکون فیه، فإن الحج جهاد الضعفاء، و لقاء الإمام أفضل من الجهاد».[۸]
احتمال اول:
ماه رجب که شد بیایید یعنی چه؟ کجا بیاییم؟ یعنی ماه رجب (نه ماه های دیگر) ابتدای ظهور علامات است و خودتان را به مکه برسانید، تا نزدیک باشید و شاهد خروج حضرت باشید، و مؤید حرف ما تخفیف حضرت علیه السّلام است که اگر رجب نشد شعبان و رمضان بیایید و مبادرت الزامی نیست. ولی ایشان میفرمایند که احتمال دیگری هم است .[۹]
احتمال دوم:
هرسال ماه رجب که شد به ملاقات ما بیایید تا علاوه بر یادگیری احکام و مسائل دینی، درک عمره رجبیه (به جای جهاد) داشته باشید.
(به خاطر اینکه آوا و تبلیغات برای جهاد، قوی و بالا بود و حکومت های ظالم به علویین زور میگفتند، لذا علویین که به ستوه آمده بودند، زیاد قیام میکردند و هر کسی قیام میکرد قلع و قمع میشد امام برای حفظ شیعه و علویان، از تلبیه و آری گفتن آنها جلوگیری میکرد و میفرمود: جهاد شما این است که به طرف ما بیایید وآن جا حج هم به جا بیاورید. این قضایا و اینکه فضلیت ادای عمره، همان فضیلت و به جای جهاد است در آن مقطع زمانی بوده است که حکومت کمرهمت بسته بود، که اثری از اهل بیت باقی نگذارد، امام باید شیعه و علویین را حفظ کند. قبلاً در نوشتارهایی جداگانه به صورت مفصل بحث شد که اگرهمه قیامهای قبل از ظهور را تخطئه کنیم پس قیام زید، مختار و قیام علما در تاریخ چه میشود. پس منظور امام کدام جهاد است؟).
این احتمال دوم ربطی به علائم ظهور ندارد. در واقع بیانی است که مردم را تشویق میکند به طرف امام معصوم بیایید ولی مرحوم مجلسی آن را نمیپذیرد و می فرماید اگر چه مطلب درستی است ولی دلالت روایت بر این مطلب بعید است.
منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.
[۱] – کتاب روایات الیمانی الروایه الثانیه ص۲۹وکتاب نشانه های ظهورنفس زکیه روایت ۱۱ص۵۵
[۲] – کمالالدین، ج ۱، ص ۳۳۱؛ معجم احادیث المهدی،ج۷،ص۲۶۱
[۳] – الغیبه لنعمانی، ص۳۰۱؛ بحار، ج۵۲، ص۲۴۹
[۴] – قاموس الرجال چ۶ص۱۴
[۵] – الکافی، ج ۸، ص۲۶۴
[۶] – الکافی،جلد ۸، ص۲۶۴، ح۳۸۱
[۷] – عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (روضه کافی، جلد۸، ص۲۶۴).
[۸] – مرآه العقول-جزء۲۶-ص۲۵۷
[۹] – مرآه العقول، جزء۲۶، ص۲۵۷
پاسخ دهید