برخی از معاندینی که توانایی کتمان ماجرای لیله المبیت را ندارند، سعی می کنند آن را امری کاملاً اتفاقی عادی جلوه دهد. سپس می کوشند تا به بهانه علم به مصونیتشان از گزند کفار، هرگونه فضیلتی از حضرت امیر علیهالسلام در این جریان را نفی کند. در این نگاره سعی شده است تا به ابعاد مختلف این حدیث روشن شود.
بیان شبهه:
برخی با استناد به اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله، به علی علیهالسلام فرمودند: «بُرد سبز رنگ من را به روی خود بیانداز، ان شاء الله این رو انداز تو را از خطرات محفوظ می دارد». می گویند: «پس علی علیهالسلام به زنده ماندن خود اطمینان داشت، در نتیجه کار او در شب هجرت فضیلتی را برای وی ثابت نمی کند». برخی دیگر نیز مدعی هستند که: «پیامبر پیش از لیله المبیت، به حضرت امیر علیهالسلام خبر داده بودند، شهادت ایشان در محراب مسجد اتفاق می افتد. در نتیجه حضرت علی علیهالسلام از کشته نشدن خود در شب هجرت علم داشتند».
پاسخ:
در پاسخ، مواردی را به طور خلاصه متذکر میشویم:
الف) پاسخ عقلی
اولاً بدیهی است که علم داشتن، همواره عمل آفرین نیست. یعنی ممکن است در چنین شرایط حساس و خطیری، عمل به دانستهها به سادگی اتفاق نیافتد. در واقع علم به زنده ماندن، نمی تواند دلیل استقامت در شرایطی چون لیله المبیت باشد.
ثانیاً اگر علم به زنده ماندن را سلب کننده ی مجاهدت ها و جانبازی های اولیای الهی بدانیم، پس برای پیامبران نیز در جهادهایشان فضلیتی ثابت نمی شود. پس بگوییم پیامبر اسلام نیز مجاهدتهایشان، جانبازیهایشان، و به خطر افکندنهایشان، هیچ یک فضیلت نیست. زیرا قرآن به طور دفعی بر پیامبر نازل شده بود، و نزول تدریجی آن در هنگام غزوات هنوز به اتمام نرسیده بود، پس پیامبر می دانستند که در جنگ ها شهید نمی شوند، پس مجاهدت ایشان در بَدر و اُحد و مقاومتشان در حُنَین، هیچ فضیلتی ندارد! در حالی که قرآن می فرماید در جریان حنین بر قلب پیامبر سکینه و آرامش نازل کرده است! اگر پیامبر علم به زنده ماندن دارند و این علم داشتن صبر و مجاهدت و سایر موارد را به سادگی فراهم می آورد، نزول سکینه بر قلب او چه مفهومی دارد؟
ب) بررسی احتمالات متن واقعه
اما در خصوص لیله المبیت، شبهه کنندگان دو احتمال را برای علم زنده ماندن علی علیهالسلام بیان کرده اند: یکی قول پیامبر مبنی بر این که برد حضرمی تو را محافظت میکند، و دیگری گفتار او مبنی بر چگونگی شهادت حضرت در آینده.
۱٫ احتمال اول: اجابت امیرمؤمنان، پیش از پیشگویی رسول خدا
درباره احتمال اول، توجه شود که پیامبر، نخست به امیرمؤمنان، خطر ماجرا را بیان نمودند، سپس امر کردند که علی در بستر ایشان بخوابند. علی علیهالسلام پذیرفتند. و نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله پس از پذیرشِ علی علیهالسلام مبنی بر آرمیدن در بسترخود، در خصوصِ بُرد و این که ان شاء الله اتفاقی نمیافتد، سخنانی فرمودند.
پس علی علیهالسلام پیش از آن که بداند کشته نمی شود، خوابیدنِ در بستر نبی مکرم را (با علم به خطر حتمی آن)، پذیرفت.
چنانچه شیخ طوسی رحمه الله علیه در مجلس شانزدهم امالی خود روایتی را نقل می کند که در آن رسول خدا پس از نزول امر هجرت و خدعه قریش، امیرمؤمنان علیهالسلام را از وحی نازل شده و برنامه پیشرو باخبر می کند و نیز می فرماید: «قریش بر کشتن من گرد آمده اند؛ پروردگارم به من دستور داده که به غار ثور بروم و تو را بر خوابیدن بستر من امر نموده است؛ حال تو چه می گویی و چه می کنی»؟ امیرمؤمنان علیهالسلام نیز پس از اجابت این دستور، خواستار سلامتی حضرت شده و پس از سؤال نمودند: «آیا با این کار سلامتی شما حفظ می گردد»؟ رسول خدا نیز فرمودند: «آری»! سپس علی علیهالسلام تبسم نموده و به شکرانه سلامتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سجده نمودند. وقتی ایشان سر از سجده بلند نمودند، به رسول خدا عرض کردند: « ای به فدای تو شنوایی و بینایی و ژرفای قلبم، بدانچه امر شدی اقدام فرما و مرا همان گونه قرار بده که تو را مسرور می کند و به مرادت می رساند. و توفیق من نیست مگر به دست خدا». اینجا بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: پس در جایگاه من بخواب و روانداز حَضرَمی مرا بر خود بیانداز. و نیز گوشزد می کند که سخت ترین آزمایشات الهی از آن اولیای خداست.
در نتیجه روشن است که حضرت پیش از آن که پیامبر بفرمایند روانداز حضرمی را بر خود بیانداز، مبیت در بستر پیامبر را پذیرفتند.
۲٫ احتمال دوم: اجابت امیرمؤمنان، پس از پیشگویی رسول خدا
اما درباره احتمال دوم، که می گویند حضرت علی پیش از واقعه لیله المبیت می دانست که در مسجد و در هنگام نماز کشته می شود در پاسخ می گوییم:
الف- اگر بگوییم حضرت خود به زنده ماندنشان علم داشتند، پس ثابت کرده ایم که حضرت حتی در زمانی که ولایت ظاهری، و وصایت ایشان محقق نشده بود، عالِمِ به غیب بودند. زیرا قرآن می فرماید: «و ماتدری نفس بای ارض تموت» و اصل این است که هیچ کس از زمان و نحوهی مرگش مطلع نیست. پس در این صورت، با توجه به برخورداریِ حضرت از علم به غیب آن هم پیش از تحقق وصایت ایشان، مقام ها و فضایلی برای آن جناب ثابت می شود که لیله المبیت، حداقلِ آن است.
ب- اگر بگوییم او از فرمایش پیامبر، اطمینان یافته بود که زنده می ماند و پیامبر قبلاً به او خبر داده بود که در مسجد و در حال نماز کشته خواهی شد، پس ثابت کرده ایم که او بی نهایت به صدق گفتار پیامبر یقین و ایمان داشته است. (برای مثال اگر به کسی بگوییم تو سال ها بعد خواهی مُرد، و این سمّ سیانور در کمتر از یک دقیقه جان هر انسانی را می گیرد، پس حالا تو که می دانی نمی میری بیا این سم را بخور، آیا او چنین اقدامی می کند؟ قطعاً هیچ دیوانه ای هم با علم به خطر سمّ سیانور دست به چنین اقدامی نمی زند!!! چه رسد به عُقلا…) پس وقتی امیرمؤمنان علیهالسلام حاضر می شود تا جان خود را در معرض خطر قرار دهد، نشان دهنده ی ایمانِ بی نهایت آن حضرت به صدق گفتار پیامبر است. در نتیجه این فرض نیز نه تنها فضیلتی را از آن حضرت سلب نمی کند، بلکه بر آن می افزاید. درنتیجه علم حضرت به کشته نشدنشان در شب هجرت، پیش از پذیرش مبیت در بستر پیامبر، از هر طریقی که حاصل شده باشد، فضیلتی مهم را برای آن حضرت ثابت می نماید. و مدعای خصم را باطل میگرداند.
ج) اثبات خلافت حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از ماجرای لیله المبیت
باید توجه داشت که مخالفان نیز با ذکر نکاتِ قابل توجه دیگری افضلیت حضرت امیر را از جریان لیله المبیت فهمیده اند.
چنانچه «عبد الکریم خطیب» نیز در کتاب «على بن ابى طالب بقیه النبوه و خاتم الخلافه» صفحات ۱۰۳ تا ۱۰۵ را به همین موضوع اختصاص داده و از این ماجرا نه تنها فضیلت را بلکه از آن خلافت را نیز استنباط کرده است. او با اشاره به جانفشانی علی علیهالسلام در شب لیله المبیت، بیان می دارد که این بذل جان، به دلایل روشن و واضح، بینگر آن است که این اتفاق، صرفا یک حادثه گذرا نبوده؛ بلکه از حکمت عمیقی برخوردار بوده است. این ماجرا نشان می دهد که هر گاه رسول خدا ص غیبت کنند، این امیرالمؤمنین علیهالسلام است که صلاحیت جانشینی حضرت را داشته؛ فضیلتی که هیچ کس جز او در چهارچوب آن نمی گنجد.
توجه: همانطور که ملاحظه شد، عبدالکریم خطیب، حدیث لیله المبیت را نه تنها به عنوان یک فضیلت بزرگ برای حضرت امیرالمؤمنین قلمداد می نماید، بلکه آن را به نوعی دال بر افضیلت حضرت امیر و نشانی بر شایستگی ایشان در امر خلافت حضرت رسول بر شمرده است. شیخ مفید که سلام و رحمت خدا بر او باد، نیز به نوعی به همین معنا اشاره کرده است . اگر بخواهیم این نحوه استدلال را که شیخ مفید و عبدالکریم خطیب بدان اشاره داشتند، با مقدمات کاملتر بیان کنیم، می گوییم:
- حضرت رسول به دستور الهی باید از مکه خارج می شدند، و به ناچار باید شخصی را در بستر خود حداقل به دو دلیل باقی می گذاردند: یکی آنکه به واسطه ی مبیت آن شخص در بستر حضرت رسول، اثرِ هجرت مخفی بماند، و دیگری آنکه، آن شخص امانات پیامبر را رد نماید.
- شخصی که قرار است در بستر پیامبر بیارامد باید دارای فضائلی باشد که اولاً در اثر تهدید و شکنجه مشرکان پیامبر فروشی نکند و ثانیاً از آن جهت که قرار است کارِ پیامبر را انجام دهد، مرتبه افعال او هم رتبه با پیامبر باشد. زیرا وظیفه پیامبر را کسی جز پیامبر نمی تواند انجام دهد مگر آن که رتبه ایمان و عمل او هم سنگ پیامبر باشد.
- پیامبر تنها امیرالمومنین را برای این کار بزرگ برمی گزیند، و بنا بر استحاله ی ترجیح بلا مرجح، علی علیه السلام از تمام صحابه از حیث ایمان و شجاعت و عمل افضل است.
۴٫در نتیجه با وجود افضل، کسی شایستگی خلافت حضرت را رسول را نخواهد داشت. و بنابراین در نبود پیامبر، علی جانشین وی خواهد بود.
در نتیجه جریان لیله المبیت مثبتِ افضیلت حضرت امیر و حقانیت وی برای وصایت از پیامبر است. یک سؤال:
این سؤال متوجه کسانی است که سعی می کنند، فضیلت حضرت امیر را در جریان لیله المبیت نفی کنند. حال که پیامبر میدانستند شخصی که در بستر ایشان میخوابد، زنده میماند، و خداوند از او محافظت می کند و آن بُرد حضرمی وی را از خطرات مصون می دارد، پس چرا دیگر اصحاب را در جای خود نخواباندند؟ این همه صحابه ! که بیشترشان از علی به لحاظ سن بزرگتر، و از لحاظ نفوذ سیاسی در مکه، پرسابقهتر بودند؟ به عبارتی دیگر اگر کسی که در جایگاه پیامبر میخوابد، لازم نیست که فضیلت و ویژگیِ خاصی اعم از ایثار، شجاعت، ایمان، یقین و استقامت داشته باشد، پس چرا پیامبر فقط به علی علیهالسلام پیشنهاد بیتوته میدهد و فقط او را از این موضوع مطلع میسازد؟
بعضی از اصحاب حتی شایستگیِ اطلاع از این موضوع را هم نداشتند، چه رسد به «شراء نفس» آن هم با انگیزهی ابتغای رضوان الهی! آیا دیگر صحابه حتی با اطلاع از کشته نشدن، حاضر به بیتوته در بستر پیامبر بودند؟ آیا اگر به جای علی علیهالسلام برخی دیگر از اصحاب در آن وضعیت بودند، با دیدنِ مردان جنگیِ شمشیرآخته، رازِ هجرتِ پیامبر را فاش نمیکردند؟ توجه شود که روایات فراوان و صحیحی در منطق شیعه و اهل تسنن وجود دارد که نشان می دهد پیامبر فقط علی را از این موضوع آگاه کرده است:
احمد بن حنبل در مسند، نسایی در خصائص و بسیاری دیگر با ذکر حدیثی صحیح می گویند: در آن شب وقتی پیامبر به سوی غار رفت، ابوبکر بر بستر پیامبر آمد و گمان کرد که پیامبر در آنجا خوابیده است، و گفت: یا نبی الله!!! … در نتیجه ابوبکر نه تنها شایستگی مبیت در بستر پیامبر را نداشته، بلکه اساساً از شایستگی اطلاع از آن را هم نداشته است!
د) نکته پایانی:
اما نکته ی پایانی که در پاسخ به این شبهه آن است که حداکثر حضرت امیر از کشته نشدنشان خبر داشتند، ولی ممکن بود، مشرکان او را مجروح کنند، یا اینکه حمله مشرکان منجر به نقص عضو جدّی در حضرت شود؛ مثلاً: اینکه حضرت در آن واقعه نابینا شوند. حتی احتمال اسیر شدن بسیار بود. بنابراین حتی اگر بگوییم علی علیهالسلام می دانست که کشته نمیشود، احتمالِ جرح شدید و نقص عضو و یا اسارت بسیار طبیعی و مفروض بود.
پس او جانش را در معرض هر گونه خطری افکند و در راه خدا جانبازی و ایثار نمود! و این مطلب که قران ان را به شراء نفس توصیف کرده و بدان مباهات و فخر فرموده است، فضیلت بزرگی است.
چنانچه دوستان و دشمنان حضرت امیر این واقعه را از جمله فضائل حضرت برشمرده اند. غیر از موارد فراوانی که در پاسخ دیگری که لینک آن در بند قبلی آمده است، ذکر شد، یک نمونه از مواردی که دشمنان حضرت این واقعه را سبب فضیلت حضرت دانسته اند، ذکر می شود:
عمرو بن عاص دشمن علی الاطلاق حضرت امیر علیهالسلام در پاسخ به معاویه -که از اوخواسته بود تا به خون خواهی عثمان و نبرد با علی او را همراهی کند-، فضایل فراوانی از حضرت را نقل می کند که یکی از آن فضایل ماجرای لیله المبیت است. او در این نامه از بذل جان مولای متقیان نام برده و می گوید: «وای بر تو ای معاویه! تو می دانی که اباالحسن کسی است که جانش را در برابر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بذل کرد و در جای او خوابید. …»[۱]
[1] . « ویحک یا معاویه ، أما علمت أن أبا الحسن بذل نفسه بین یدی رسول الله صلى الله علیه وآله و بات على فراشه»؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۱، ص۲۵۵٫
پاسخ دهید