دکتر «سیّد هادی سیّد افقهی» از کارشناسان برجسته جهان اسلام در سال ۱۳۳۵ در نجف اشرف به دنیا آمد. دروس حوزوی را در عراق به اتمام رساند و دروس دانشگاهی را در دو گرایش فنی و علوم انسانی در ایران ادامه داد. دکتر سیّد افقهی مدّتی به عنوان کاردار سفارت ایران در بیروت فعّالیّت کرده است. از او مقالات زیادی در حوزه مسائل غرب آسیا و شمال آفریقا متشر شده است و کتابهای «مسیحیت صهیونیستی از درون» و «مسیحیت صهیونیستی و خطر آن برای امنیت جهانی» از جمله آثار برجسته اوست. دکتر سیّد افقهی اعتاد دارد اتفّاقات رخ داده در آسیای غربی رشتهای از اتفّاقات به هم پیوستهاند که از یک اتاق فکر غربی هدایت میشود.
به نظر شما چه اتفّاقی افتاد که ظهور داعش اغلب ناظران حوادث منطقهای را بهتزده کرد؟ چرا کسی انتظار پیدایش چنین جریانی را نداشت؟
باید بحث را از اینجا آغاز کنیم که اصلاً چرا داعش؟ آمریکا بازوهای تروریستی مختلفی در سطح منطقه داشته است و دارد. سازمان مادر هم القاعده است که منشأ آن به افغانستان میرسد و توسط «ن لادن» و با تدبیر سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی غرب و به ویژه سازمان سیا و فرانسویها و انگلیسیها و به بهانه ورود اتحاد جماهیر شوروی سابق، شکل گرفت. پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان هم بین خودشان درگیری شد و بالاخره هم القاعده و طالبان که در واقع همزاد القاعده بود، بر افغانستان مستولی شدند.
بعد هم در جاهای دیگر دیدند در کشورهایی که با منافع آمریکا خصومت و مشکل دارند، بد نیست که این پدیده را راه بیندازند و گاهی خرابی به بارآورند. در خالال سه سال گذشته که بحرانها و تحولاتی را تحت عنوان بیداری اسلامی یا بهار عربی در شمال آفریقا و در خاورمیانه و حوزه جنوب خلیج فارس شاهد بودیم، آمریکا و غرب و کشورهای مرتجع منطقه با موازیسازی و مهندسی معکوس و کشورهائی چون سوریه و لبنان تا حدی خواستند علیه ما کار کنند. در سوریه شاهدیم که «جبهه النصره» کاملاً با رژیم صهیونیستی هماهنگ است و در بعد نظامی و طبابت میدانی و آموزشی از او سرویس میگیرد. حتّی سلاحهای اسرائیلی هم به دست ارتش سوریه افتادهاند.
در کنار «جبهه النصره» که یک جریان تکفیری به سبک داعش است، بیش از صد گروه با نامها و عناوین و رویکردهای مختلف و با همان هویت ذاتی وابستگی به آمریکا و هماهنگ با رژیم صهیونیستی و کاملاً در اختیار آمریکا وجود دارند. در عراق و سوریه و لبنان «احمد الاسیر» و در طرابلس افرادی را داشتیم. در لیبی «انصار الشریعه» در الجزائر «جند الخلافه» و در یمن «القاعده» هستند. پس داعش چرا به وجود آمد؟ اصل این جریان همان سته تروریستی جماعت «توحید و جهاد» است که توسط «ابومصعب الزرقاوی» تشکیل شد. «ابوعمر بغدادی» بعد از مرگ «ابومصعب زرقاوی» در سال ۲۰۰۶ نام گروه را عوض کرد و رهبر «جماعت دولت اسلامی عراق» شد. بعد از کشته شدن او، نام «ابوبکر بغدادی» چندان مطرح نبود. نام داعش، تحرکات، درگیریها و یکهتازیهای او در عراق به گوش میرسید، امّا ایکه یک شبه تبدیل به قویترین تشکیلات تروریستی شود، خلاف تصور است. این دیگر داعش نیست.
مأموریت اصلی داعش چیست؟ چرا این سازمان چنان فربه شده که برای سرکوبش به یک بسیج جهانی به سبک جنگ جهانی اوّل و دوم نیاز است؟
آمریکا قصد دارد برای مبارزه با یک سازمان تروریسیت، ائتلافی از ۸۴ کشور را تشکیل بدهد. برای شناخت موضوع باید روی تحولات منطقهای و دیگر قلمروها مطالعه داشته باشیم. آیا این تغییرات از جای واحدی هدایت میشوند؟ آیا واقعاً منشأ این تفکّرات و به یک اتاق فکر و جنگ میرسد؟ در بعد نظامی، امنیتی و در بعد تبلیغاتی و جنگ روانی، طرح آمریکا برای منطقه چیست؟ اگر این مسائل تبیین نشوند در این مورد که «مأموریت اصلی داعش چیست؟» گمراه میشویم.
ابتدا باید بپرسیم چرا نقشهای که داعش برای تأسیس خلافت اسلامی ارائه کرده، دقیقاً همان نقشه خاورمیانه بزرگ است که آمریکا تعریف و برای آن چهار هدف را تعیین کرد؟ آمریکا از خاورمیانه بزرگ تعریف مشخصی دارد و اهداف او عبارتند از: ادامه حیات رژیم صهیونیستی، تسلط بر منابع انرژی منطقه، تسلط بر راههای عبور و مرور انرژی نفت و گاز مانند تنگه هرمز، تغییر مدیریت منطقه و شکست جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت. آمریکاییها و مستشرقین غربی و صهیونیستی در عرصه جنگ نرم در حدود ۵، ۶ بسته را بررسی کردند و آنها را در اختیار ناتو، سازمان سیا، وزارت خارجه و کنگره و … قرار دادند. در رأس مستشرقین ضد اسلامی و ضد عربی، آقای «برنارد لوئیس» قرار دارد. او یک یهودی انگلیسی الاصل است که در سال ۱۹۸۲ به آمریکا مهاجرت کرد و معتقد بود بسترهایی وجود دارند که باید روی آنها سرمایهگذاری کنیم، از جمله: ۱ـ تشدید اختلافات مذهبی و دینی ۲ـ تشدید اختلافات قومی و نژادی ۳ـ تشدید اختلافات فرقهای ۴ـ فعّالسازی اختلافهای سیاسی، تاریخی، ارضی و دریایی. به طور مثال در ایران و عراق که اختلافات شیعه و سنّی اوج نگرفت، روی مسألهی حق آب شط العرب، برداشت از منابع و سوختی و … سرمایهگذاری کردند که متأسفانه تا حدودی هم موّفق شدند. در حال حاضر شبکههای معاند در حال تلقین مسأله اختلاف شیعه و سنّی در منطقه هستند و ما باید تلاش کنیم که به مردم آگاهی دهیم که این یک دروغ است.
اکنون شاهیدم که اکثر درگیریهای داعش در مناطق سنّینشین است. فتوای «آیت الله سیتانی» برای چه بود؟ برای نجات اهل سنّت، چون داعش اکنون سه استان اهل سنّت عراق را گرفته است. هشتاد درصد مردم سوریه هم اهل سنّت هستند، بنابراین این کشورها به دنبال آن بودند که با ورود ایران به عراق برای مبارزه با داعش، جنگ بین شیعه و سنّی راه بیندازند و چنین القا کنند که شیعههای ایران برای کشتار اهل سنّت به میدان آمدهاند. داعش نیز خود را مدافع اهل سنّت معرفی کرد. البتّه ایران با هوشمندی بر این مسأله مهر باطل زد. در این میان سفیر ایران در عراق بعد از مذاکره با طرف آمریکای و انتقال آن به آقای ظریف، موافقّت کرد که به ائتلاف مبارزه با داعش بپیوندیم که این یک خطای بزرگ بود. آمریکا که خود القاعده را به وجود آورده و روی این گروه کار و سرمایهگذاری کرده و آن را از بین نبرده، آیا اکنون واقعاً قصد از بین بردن داعش را دارد؟ آمریکا شاید در مواقعی موجب تضعیف این گروهها بشود، ولی آنها را به عنوان ذخایر استراتژیک و برای ایجاد بحران در منطقه نگه میدارد.
تحلیل ایران از ائتلاف غرب علیه داعش چه بود که به آن نپیوست؟
مقام معظم رهبری دو شاخص را برای ائلات تبیین کردند: یکی از اینکه اینها دروغ میگویند و دوم اینکه ما بدون نیاز به ائتلاف بینالمللی می توانیم با داعش مبارزه کنیم. ایشان فرمودند من با پیوستن ایران به ائتلاف مخالفت کردم. اگر ما وارد ائتلاف ضد داعش میشدیم، مجبور بودیم در قبال هر کاری که آمریکا در آینده علیه سوریه انجام میداد، سکوت کنیم، در نتیجه آمریکا در اوّلین گام، ما را از سوریه جدا میکرد. در حال حاضر یکی از دلایلی که جلوی سقوط «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه را گرفته است، نقش ایران است. درست است که چین و روسیه هم در مجامع بین المللی وتو میکنند، ولی در میدان عمل، ایران و حزب الله نقش تعیینکننده دارند. بنابراین داستان داعش در واقع پوشش و ماسک فریبندهای است که سرویسهای اطلاعاتی و ژنرالهای جنگهای نامنظم و دانشمندان و نظریهپردازان جنگ روانی و … در پشت آن حضور دارند. داعش برای چهار هدفی که ذکر شد و نیز برای ایجاد اختلافات متعدد در منطقه و در نهایت ایجاد خاورمیانه بزرگ تشکیل شد. ما نباید این موضوع را از یاد ببریم که آمریکا نهایتاً در پی تغییر چهره خاورمیانه به نفع خود است. آقای «لاوروف» قبل از احتمال حمله آمریکا به سوریه به بنهان هسلاح شیمیایی، یک جمله کلیدی گفت: «هر کسی که در سوریه پیروز شود، میداند که چهره جدید سیاسی جهان از سوریه تعیین میشود.» برای همین وقتی آمریکا در سوریه به بنبست رسید، وارد اوکراین شد و وقتی اوکراین جواب نداد، روی هنگگنک کار کرد. از داعش هم برای تغییر چهره شمال آفریقا، خاورمیانه، غرب آسیا و حوزه جنوبی خلیج فارس استفاده برد. به این ترتیب حجم توطئه و اهداف و بستر آن مشخص میشود. آمریکا برای رسیدن به اهداف خود در منطقه با چهار ساز و کار تلاش میکند: ۱) منظومه سیاسی آمریکا و هم پیمانانش ۲) منظومه نظامی (ایجاد چندین پایگاه نظامی در نقاط مختلف منطقه) ۳) منظومه امنیتی ۴) منظومه جنگ نرم و امور رسانه. هفتاد درصد از اخباری که درباره داعش منتشر میشوند. تبلیغات و جنگ روانی و ۳۰ درصد برای بزرگنمایی و در خدمت اهداف آمریکا هستند. آمریکا با داعش و ترکیه بازی میکند. او میخواست با ما هم بازی کند، ولی ما بازی نخوردیم چرا اوباما و و «جان کری» در هر مناسبتی خواستار پیوستن ایران به ائتلاف علیه داعش هستند؟ موضوع ایران یک بار از جانب مقام معظم رهبری اعلام شد و سپس تمام مسئولین موضع دقیقی اتخاذ کردند و وارد این بازی نشدند. در حال حاضر خود اعضای ائتلاف هم با یکدیگر اختلاف دارند.
با این تفاسیر، ریشههای آغازین تشکیل داعش به کجا میرسد؟ آیا این گروه چنانکه برخی مفسران ادعا میکنند واقعاً از دل جهان اسلام بیرون آمده و میخواهد حکومت اسلامی به راه بیندازد؟
«هیلاری کلینتون» کتابی به نام «گزینههای سخت» دارد. او در آنجا ذکر میکند که ما داعش را برای امنیت، محوریت و موقعیّت مصر در جهان عرب و اسلام ایجاد کردیم، ولی پس از تحولاتی که در مصر رخ دادند، به عراق رفتیم. فرقی نمیکند که داعش از عراق بیرون بیاید یا از مصر، زیرا هدف ما شمال آفریقا و جنوب خلیج فارس است. در مصر بستر آمادهتر بود، امّا وقتی بستر از بین رفت، آمریکاییها وارد عراق شدند، بنابراین داعش وجود داشت. آمریکا قصد داشت که عراق شروع و ایران را محاصره کند. از یک طرف ترکیه و ناتو، از طرف دیگر افغانستان و از آن طرف هم عراق، داعش، آمریکا و اسرائیل. آنان قصد داشتند هلال مقاومت را که از فلسطین و لبنان و سوریه و برای عراق تشکیل شده بود، از کمربشکنند. با نگاهی به نقشه مقاومت میبینیم که داعش را تصرف سه استان از عراق تصمیم داشت شکافی در وسط هلال مقاومت به وجود آورد. این مأموریت اصلی داعش است. بحث خلافت اسلامی هم برای ایجاد آرمانگرائی در جوانان اهل سنّت است که دچار بحران هویت شده، سبک زندگی خود را از دست دادهاند و به دنبال الگو و محوری هستند تا حول آن جمع شوند. بهترین راه برای نیل به این مقصود، اعلام خلافت اسلامی بود. شام پایتخت بنی امیّه و عراق پایتخت بنی عبّاس بود. داعش در راستای ایجاد خلافت عثمانی قصد احیای خلافت بنی عبّاس را داشت که خوشبختانه با هوشیاری مسئولین ما و در رأس آنها مقام معظم رهبری از یک سو و ورود مستقیم مرجعیّت نجف به میدان محقق نشد.
بعد از سال ۱۹۲۰ مراجع دیگر مستقیماً وارد صحنه درگیری نشدند. یک بار مرحوم «میرزای شیرازی» علیه استعمار خارجی وارد میدان شد و حکم تحریم تنباکو را صادر کرد. مرحوم «شیخ محمّد تقی شیرازی» هم فتوای جهاد علنی علیه استعمار انگلسی را داد، ولی از آن زمان تا کنون که حضرت آیت الله سیستانی فتوای جهاد کفایی را صادر کردند، مرجع دیگری به این میدان وارد نشده بود. فتوای جهاد کفایی دو لبه دارد. یکی مبارزه با تروریسم و اصحاب داعش در داخل و دیگر مبارزه با آن در خارج است و میبینیم که این دو چه پیوند معناداری با یکدیگر دارند. چرا داعش و جبهه النصره که دائماً یکدیگر را میکشند، قصد داشتند در لبنان امارت اسلامی اعلام کنند؟ پاسخ روشن است، زیرا آنان میخواستند برای ما جبهه دیگری را در آنجا باز کنند، ما را سرگرم سازند و حزب الله را وادار کنند تا از سوریه خارج شود و به سمت طرابلس حرکت کند. اسرائیل حتّی نوار مرزی سوریه و لبنان را هم بمباران کرد تا هر دو نیرو را از مرز دور کند و بتواند این قضیّه را جا بیندازد. البتّه حزب الله هم با قرار دادن دومین بر سر راه تانکهای اسرائیلی پاسخ آنها را داد و اسرائیل متوجّه شد که حزبالله هم چنان در آمادگی کامل به سر میبرد و چندین برابر موشکهایی را که حماس در جنگ ۵۱ روزه غزه به آنجا شلیک کرد، در اختیار دارد.
آمریکا در چند سال اخیر در تمام جنگهای خود شکست خورده و اکنون نیز با اینکه عربستان و دیگر کشورهای عربی حدود ۷ میلیارد دلار هزینه کردهاند، در سوریه به بنبست رسیده است. آمریکا گمان میکرد با رفتن آقای مالکی و جانشینی آقای العبادی همه چیز دگرگون میشود، امّا اینکه به این نتیجه رسیده است که باید در رویکردهای خود تجدید نظر راهبردی بکند. برخی معتقدند آمریکا دیگر به دنبال تقابل با ایران نیست، بلکه برعکس به دنبال جذب ایران است، بنابراین مقابله ما با داعش رویاروئی با یک سازان تروریستی نیست، بلکه مقابله با استراتژی آمریکا برای تغییر چهره کل منطقه است.
داعش در عراق یک اتاق جنگ مرکب دارد و حزب بعث هم از بین نرفته است. آیا سه لشگر گارد بعد از سقوط صدام از بین رفتند؟ خیر. باز تولید شدند. چه کسی باز تولیدشان کرد؟ ساماندهی آمریکا، آموزش اسرائیل و حمایت مالی عربستان سعودی. آقای «بایدن» در مجلس سنای آمریکا گفت عربستان سعودی و ترکیه از داعش حمایت میکنند. اقای «میشل دمسین» در جلسه پرسش و پاسخ در کنگره آمریکا گفت: «همین الآن که ما قصد مبارزه با داعش را داریم، یکی از هم پیمانان ما در حوزه جنوبی خلیج فارس به داعش کمک میکند.» آن شخص و جریان کیست؟ عربستان سعودی. سرفصلهای مختلف مساله و نیز تحلیل، تصمیمگیری و نبرد ما روشن است.
با توجّه به پیچیدگیهایی که در پیدایش داعش وجود داشته است، آیا این جریان از نظر ماهیّتی تفاوتی با سایر گروههای تروریستی دارد؟
بله، با آنها چند فرق دارد. القاعده به دنبال تأسیس «کیان» نبود و دو استراتژی اساسی داشت. یکی اخراج نیروهای بیگانه از منطقه و دیگر سرنگونی رژیمهای وابسته به استکبار جهانی. غیر از تفاوت در استراتژی، داعش از لحاظ اندیشه هیچ تفاوتی با دیگر گروههای تروریستی ندارد. رویکرد این گروهها رویکرد تکفیری یعنی همان آموزههای سلفی و وهابی به سردمداری عربستان سعودی است. اینها فقط در مسائل فقهی در مورد مصداق و شکل «تکفیر» با هم تفاوت دارند، نه در اصل تکفیر. امّا چرا القاعده بعد از گذشت حدود ۳۰ سال که از تأسیس آن میگذرد، اعلام دولت نکرد، ولی داعش به دنبال تأسیس دولت است. داعش گذرنامه مخصوص و در بعضی از اماکن مهر، امضا و قلمرو دارد و بر چاههای نفت هم مسلّط شده است. القاعده عملیات تروریستی انجام میداد و درجائی تثبیت نمیشد، امّا داعش بسیاری از شهرای الانبار و تکریت و … را مدیریت و در ادارات دولیت حقوق پرداخت میکند. آنها چرا سعی کردند کوبانی را بگیرند؟ چون میخواستند نوار «دیرالزور» را تا دریا برسانند و دولت تأسیس کنند. این یک فرق داعش و القاعده بود. فرق دیگرشان این است که داعش چون میخواهد دولت تشکیل بدهند، به دنبال بستر و زمینه است، بستری که آمریکاییها میخواستند در مصر درست کنند و نشد. بعد بستر آمادهای را در عراق دیدند که مجموعهای از قبایل سنی وفادار به صدام در آن وجود دارند. از طرفی اختلافات موجود بین حکومت مرکزی آقای مالکی و این چهار استان به مرز تضاد و آشتی ناپذیری رسیده است و هر روز هم بحرانیتر میشود. آمریکا تحت عنوان دادخواهی حقوق اهل سنّت که به ادعای آنها توسط حکومت مرکزی پایمال شده، از این شرایط سوء استفاده کرد و در فعل و انفعالات داعش ظاهر شد. از آن سو داعش در سوریه به چاههای نفت دسترسی پیدا کرد.
آمریکا قلمرو داعش را توسعه داد تا بتواند هلال شیعی را بشکند و ایرانف سوریه، حزب الله و عراق را از هم جدا کند و به مبارزه با تکتک آنها بپردازد، امّا به محض اینکه فتوای آیت الله «سیستانی» اعلام و پیشروی داعش در عراق متوقف شد، ورق برگشت. الآن آمریکا به دنبال محدود کردن داعش است و میبینیم هر جا که میخواهد داعش را بزند، اجازه نمیدهد نیروهای طرفدار ایران و شیعیان وارد بشوند. مستشاران آمریکایی در سرتاسر مناطق سنّینشین پخش شدهاند و در حال آموزش یک نیروی نظامی وابسته به آمریکا هستند تا ایران و ارتش عراق نتوانند به این مناطق بروند. چرا آمریکا ادعا میکند مبارزه با داعش ۳۰ سال به طول خواهد انجامید؟ چرا آقای «دیوید کامرون» اظهار میکند مبارزه با داعش به ۱۰ سال زمان نیاز دارد؟ برای اینکه اگر روزی داعش را از سوریه اخراج کردند، نیروی تروریستی معتدلی روی کار بیاید که طرفدار آمریکا و اسرائیل باشد. به باور من مأموریت داعش دیگر به پایان رسیده است.
آمریکا چه طرحی را برای «آینده داعش» ریخته است؟
آینده داعش مانند القاعده است. ۳۰ سال است آمریکا ادعا میکند که دارد با القاعده مبارزه میکند. به لحاظ منطقهای هم آمریکا میگوید اگر من نتوانم برای این منطقه تسلط پیدا کنم، به رقبا هم اجازه نمیدهم از منطقه استفاده کنند، پس منطقه را همواره در حالت بحران و جنگهای منطقهای و طایفهای نگه میدارد. البتّه این تا مزانی است که تغییراتی جدّی در منطقه به وجود نیاید. اگر محور مقاومت بتواند در دو جبهه نرم و سخت، آمریکا را فلج و محدود کند، مردم جان میگیرند و امیدوار میشوند که میتوان جلوی آمریکا ایستاد. اگر طرح آمریکا کاملاً هم موّفق نشود، او منطقه را به طور کامل تخلیه نخواهد کرد و با تاکتیکهائی دیگر و سازمانهای تروریستی جدید به منطقه بازمی گردد. باید دید تکلیف وقایع منطقه چه خواهد شد. پس اینکه میگویند آمریکا در حرکتهای جهان فعّال و موّفق است، این طور نیست. اوباما بارها گفته است که ما در مقابل داعش و در فهم ایران خطا کردیم و اطلاعاتی که مسائل سوریه به دست ما رسید، اشتباه بود. پس معلوم میشود که میتوان در مقابل آمریکا ایستاد. البتّه آمریکا در منطقه هزینه کرده و همپیمانان و نقاط قوّتی دارد که میتواند آنها را فعّال کند، امّا میشود با تدابیر آمریکا در منطقه مقابله کرد و سمت و سوی معادلات را به نفع مردم تغییر داد.
داعش در مقایسه با ابتدای فعّالیّتهایش، بسیار ضعیف تر از گذشته شده است. از طرفی گفتید که داعش بر خلاف القاعده، برای زنده ماندن نیاز به زمین و مارت دارد. در این شرایط، آیا داعش میتواند مانند القاعده کماکان به حیات خود ادامه بدهد و مناطقی را در اشغال خود نگه دارد؟
این مناطق اشغالی هم باز پس گرفته میشوند. الآن ارتش سوریه مستقیم به مناطق وارد نمیشود. اوّل محاصره یا آشتی میکند و اماننامه میدهد، یا همه تروریستها را از بین میبرد. ارتش هر منطقهای را که اراده کرده. چه در اطراف دمشق و چه در حلب باز پس گرفته است. در مورد کوبانی نیز به صلاح سوریه نبود که وارد شود، چون منطقه کردها بود و بحث حساسیّت ترکیه و آمریکا و اسرائیل هم مطرح بود، بنابراین فقط از مردم کوبانی حمایت کرد.
پس تحولات منطقه بیارتباط با یکدیگر نیستند. مثلاً وقتی حکومت مالکی در عراق سقوط میکند، در یمن «حوثیها» صنعا را میگیرند. اینها اتفّاقی نیست، بلکه مانند بازی شطرنج است که هر کسی که فکورانهتر عمل کند برد با اوست.
به نظر من آمریکا تاکنون به رغم تمام خسارتهایی که به ما و به مردم منطقه وارد کرده، نتوانسته با آن چه که میخواسته برسد. امّا ما باید چه کنیم؟ آیا باید همیشه موضع تدافعی داشته باشیم؟ به اعتقاد من مقام معظم رهبری، جبهه مقاومت را خوب مهندسی و از حالت تدافعی به طرف حالت تهاجمی هدایت میکنند، منتهی با یک شیب خیلی ملایم. ایشان در دیدارها و سخنرانیهایشان بر مسلح کردن جبهه کرانه غربی اصرار دارند. این دیگر موضع تهاجمی است. چرا؟ چون تا کنون استراتژی حماس حفظ و تدافع پیرامونی بود تا رژیم صهیونیستی غزه را نگیرد. حالا که رژیم صهیونیستی مأیوس شده، نوبت تهاجم است.
منبع: عصر اندیشه
پاسخ دهید