شیخ طوسی در کتاب «کتاب الغیبه» خود عنوان میکند که دیدار مهدی برای تمام اولیای او جایز است. سپس ادامه میدهد که اگر وجود مقدس امام زمان برای کسی ظاهر نشد، به خاطر ضعف ایمان وی است . حال مستشکل با استفاده از کلام شیخ طوسی بیان میدارد که بسیاری از مدعیان رؤیت امام زمان به خاطر همین ترس به دروغ این ادعا را مطرح نموده و به وسیله آن برای خود دم و دستگاهی تشکیل دادهاند. این شبهه برای مخاطب، باورپذیری حکایتهای علما و بزرگان را دچار مشکل میکند. و همچنین مقدمهای برای انکار وجود مقدس حضرت امام زمان میگردد. برای رهیافت به پاسخ آن به این وجیزه نظر بیافکنید:
شبهه مطرح شده در رابطه کلامی از شیخ طوسی رحمه الله در مورد جواز رؤیت حضرت مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف در زمان غیبت است که در فصل اول «کتاب الغیبه» با نام «الکلام فی الغیبه» ذیل عنوان «عله غیبه الامام علیهالسلام من اولیائه» نگاشته شده است.
مرحوم شیخ در ابتدا، بحث جواز رؤیت را مطرح میکند و پس از آن نتیجه میگیرد که عدم رؤیت به دلیل ضعف ایمان و یا گناهان شخصی میباشد. مستشکل لازمه این کلام را دروغگو بودن بسیاری از مدعیان دیدار حضرت و علت آن را نیز فرار از اتهام ضعف ایمان میداند.
پاسخ اجمالی:
اولاً: محور کلام مرحوم شیخ در مورد جواز رؤیت امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف است. حال مستشکل، اصل مطلب را رها کرده و با تمرکز بر نتیجه گیری شیخ، اصل وجود امام زمان را زیر سوال میبرد.
ثانیاً: نظرتعداد قابل توجهی از علمای اهل سنت در مورد حضرت مهدی علیهالسلام موافق با شیعیان است.
ثالثاً: مستشکل به گونهای در مورد این کلام اظهار نظر میکند که گویا دلیل ما بر وجود حضرت مهدی علیهالسلام، دیدن یا عدم دیدار حضرت میباشد و گویا با ادعای دروغین چند سوداگر، اصل مسأله زیر سوال میرود.
پاسخ تفصیلی:
برای بررسی و نقد هر مطلب و کلام علمی، باید با دقت به محور اصلی کلام گوینده یا نویسنده بپردازیم و مقصود اصلی وی را مورد توجه قرار دهیم. سپس در صورت وجود اشکال، با تحلیل مسأله اصلی، آن را مورد نقد قرار دهیم. در آغاز میتوان گفت: آنچه مستشکل از کلام شیخ ارائه میدهد مصادره به مطلوب است؛ چراکه مرحوم شیخ میفرماید: «ما اطمینان نداریم که حضرت از همه دوستانش مخفی باشد بلکه جایز است برای اکثر آنها آشکار شود». ایشان در این بیان، به جایز بودن دیدن امام زمان علیهالسلام در عصر غیبت کبری اشاره دارند. در ادامه دلیل عدم رؤیت امام را وابسته به عملکرد افراد میدانند. بنابرین اگر انسانهای شایستهای باشند، توفیق دیدار نصیبشان خواهد شد؛ در غیر این صورت، محروم خواهند بود. پس اگر کسی دلیل مرحوم شیخ در مورد عدم رؤیت را نپذیرد و آن را رد کند، به مدعای اصلی ایشان که جواز رؤیت امام است خدشهای وارد نمیشود؛ چراکه در واقع با رد آن دلیل، دایره کسانی که میتوانند امام علیهالسلام را ببینند گسترش مییابد. یعنی نه تنها شایستگان بلکه سایر افراد نیز میتوانند به دیدار حضرت نائل شوند.
حال برای جواز رؤیت امام زمان علیهالسلام دلیل میآوریم:
در ابتدا باید گفت که بنا بر آموزههای مکتب تشیع، امام در دوران غیبت کبری در میان مردم زندگی میکند، غیبت حضرت شخصیتی است نه شخصی؛ یعنی مردم او را می بینند، اما نمیشناسند. بنابراین غیبت به معنای عدم ظهور و آشکار بودن است، نه عدم حضور؛ چراکه اقتضاء غیبت و یکی از حکمتهای آن، همین مطلب است که حضرت شناخته نشود؛ اما این منافات با رؤیت ندارد. پس برخی از افراد قادرند امام علیهالسلام را ببیند ولی ایشان را نشناسند. و با صلاحدید حضرت برخی از افراد حائز صلاحیت نیز میتوانند ایشان را ملاقات کنند.
حال باید گفت که در زمان غیبت، مقتضی دیدار حضرت، موجود و مانع مفقود است؛
اما وجود مقتضی رؤیت این است که در عصر غیبت کبری بنا بر مصلحت، هر از چند گاهی حضرت خودش را به برخی از مردم و افراد مورد وثوق (کسانی که سخنانشان مورد قبول است)، نشان میدهد تا مردم به وجود او اطمینان پیدا کرده و طولانی شدن غیبت، سبب انکار وجود حضرت نگردد؛ لذا علمای بزرگ دستور می دهند که قصه تشرفات بزرگان به خدمت امام زمان علیهالسلام را برای مردم بازگو کنید، زیرا قویترین دلیل بر امکان شئ، وقوع آن است.
و اما نبودن مانع رؤیت این است که هیچ مانع و محذور شرعی و عقلی در تشرف به ملاقات حضرت نیست. حکمت و مقتضی غیبت نسبت به کل افراد است؛ یعنی قرار نیست همه بتوانند به خدمت حضرت شرفیاب شوند. بنابرین حکمت غیبت با اینکه برخی با اذن امام به جهت مصالحی خاص بتوانند شرفیاب حضور شوند منافات ندارد.
برخی در استدلال بر عدم امکان تشرف، در عصر غیبت به توقیع حضرت به علی بن محمد سمری تمسک کرده اند زیرا در ذیل آن چنین آمده است:
«…آگاه باش پس هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه ادعای مشاهده کند پس او بسیار درغگو و تهمت زننده است…» [۱].
پاسخ این است که:
اولاً: هیچ یک از علما اطلاق این روایت را قبول نکردهاند؛ لذا جماعت بسیاری از علما و صلحا قضیه تشرف خود را بر دیگران نقل کرده اند. به عنوان نمونه به برخی از بزرگان علما که به عموم این روایت عمل نکرده وقائل به جواز رؤیت شده اند اشاره می شود؛ سید مرتضی، شیخ طوسی، سید بن طاووس، آخوند خراسانی[۲]، رحمه الله علیهم تشرفاتی را نقل کردند.
ثانیاً: از آنجا که توقیع خطاب به نائب خاص حضرت است و حاوی خبر نزدیک بودن مرگ اوست، جا دارد که حضرت دستور منع انتخاب وصی و نایب را صادر کند. خصوصاً با وجود مدعیان دروغین نیابت و سفارت در عصر صدور این روایت، ممکن است مقصود حضرت از ادعای مشاهده، ادعای نیابت خاص باشد که حضرت به طور اکید در عصر غیبت کبری آن را نفی میکند؛ چه آنکه قرینه این کلام نیز در توقیع آمده است: «و زود است که در میان شیعیانم کسانی پیدا شوند که ادعای مشاهده نمایند…».
ثالثاً: اهل سنت معتقدند که باید راههایی که به حرام منجر میشود را به طور مطلق مسدود نمود. و به تعبیر دیگر مقدمۀ حرام مطلقا و به طور کلی حرام است. این را قاعدۀ «سد ذرایع» می گویند.
در جای خود به اثبات رسیده است که مقدمۀ حرام همیشه حرام نیست بلکه برای کسی ودر مواردی حرام است که به طور حتم و قطع، امری منجر به حرام گردد.
در مورد ادعای ملاقات، اگر در جایی این ادعا منجر به انحراف برخی گردد، نقل آن حرام است. ولی در عموم خبرها چنین نیست، بلکه نقل آنها باعث تقویت ایمان مردم به حضرت خواهد شد.
رابعاً: سند این روایت نیز به دلیل توقیع بودن آن مرسل است؛ لذا این روایت، سنداً ضعیف می باشد.
خامساً: بسیاری از علمای اهل سنت به وجود حضرت مهدی و غیبت او وامامت حضرتش تصریح نموده اند، در این جا نام برخی از ایشان را ذکر می کنیم.
حافظ قندوزی بلخی، علامه محقق بهجت افندی، امام بیهقی، ابن طلحه شافعی، جوینی شافعی، حافظ ابن ابی الفوارس، حافظ بلاذری، سبط بن جوزی، شمس الدین ذهبی، ابن صباغ مالکی، امام الحرمین کنجی شافعی[۳] و…. سادساً: درمورد وقوع دیدار با امام زمان علیهالسلام شواهد قطعی موجود است. دیدارهای متعددی که بسیاری از بزرگان و افراد مورد وثوق با حضرت داشته اند، سینه به سینه نقل شده است و در کتب معتبر ما ذکر گردیده کتابهایی مانند «جنه المأوی» و«النجم الثاقب» از حاجی نوری رحمه الله علیه وسایر تألیفات بزرگان در این زمینه نگاشته شده است.
بنابرین با توجه به این ادله و شواهد در مورد جواز رؤیت از یک سو و موارد متعدد و اطمینان آور وقوع آن از سوی دیگر، نمیتوان به خاطر وجود مشکلاتی که عدهای از مدعیان دروغین با طرفندهای عوام فریبانه ایجاد میکنند آن را انکار نمود. آری بزرگان و علماء دین موظف هستند با راهنمایی مردم این گونه اشخاص را رسوا نمایند؛ چنانچه نمیتوان با ادعای دروغین نبوت یا الوهیت افرادی، اصل پیامبری و خدایی را انکار کرد[۴].
[۱] حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَهِ السَّلَامِ فِی السَّنَهِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا الشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ- بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّهِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَهُ الثَّانِیَهُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَهَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ. کمال الدین و تمام النعمه ؛ ج۲ ؛ ص۵۱۶
[۲] سیدمرتضی تنزیه الانبیاءص ۱۸۲-۱۸۴ شیخ طوسی کلمات المحققین ص ۵۳۳ سید بن طاووس کشف المحجه ص۱۴۳و۱۴۵ الطرائف ص۱۸۵ آخوند خراسانی کفایه الاصول ج۲ ص۲۹۱
[۳] رؤیه السنه للقضیه المهدویه، عرفان محمود
[۴] با استفاده از کتاب موعود شناسی استاد علی اصغر رضوانی
شبهه مطرح شده در رابطه کلامی از شیخ طوسی رحمه الله در مورد جواز رؤیت حضرت مهدی عجاللهتعالیفرجهالشریف در زمان غیبت است که در فصل اول «کتاب الغیبه» با نام «الکلام فی الغیبه» ذیل عنوان «عله غیبه الامام علیهالسلام من اولیائه» نگاشته شده است.
مرحوم شیخ در ابتدا، بحث جواز رؤیت را مطرح میکند و پس از آن نتیجه میگیرد که عدم رؤیت به دلیل ضعف ایمان و یا گناهان شخصی میباشد. مستشکل لازمه این کلام را دروغگو بودن بسیاری از مدعیان دیدار حضرت و علت آن را نیز فرار از اتهام ضعف ایمان میداند.
پاسخ اجمالی:
اولاً: محور کلام مرحوم شیخ در مورد جواز رؤیت امام زمان عجاللهتعالیفرجهالشریف است. حال مستشکل، اصل مطلب را رها کرده و با تمرکز بر نتیجه گیری شیخ، اصل وجود امام زمان را زیر سوال میبرد.
ثانیاً: نظرتعداد قابل توجهی از علمای اهل سنت در مورد حضرت مهدی علیهالسلام موافق با شیعیان است.
ثالثاً: مستشکل به گونهای در مورد این کلام اظهار نظر میکند که گویا دلیل ما بر وجود حضرت مهدی علیهالسلام، دیدن یا عدم دیدار حضرت میباشد و گویا با ادعای دروغین چند سوداگر، اصل مسأله زیر سوال میرود.
پاسخ تفصیلی:
برای بررسی و نقد هر مطلب و کلام علمی، باید با دقت به محور اصلی کلام گوینده یا نویسنده بپردازیم و مقصود اصلی وی را مورد توجه قرار دهیم. سپس در صورت وجود اشکال، با تحلیل مسأله اصلی، آن را مورد نقد قرار دهیم. در آغاز میتوان گفت: آنچه مستشکل از کلام شیخ ارائه میدهد مصادره به مطلوب است؛ چراکه مرحوم شیخ میفرماید: «ما اطمینان نداریم که حضرت از همه دوستانش مخفی باشد بلکه جایز است برای اکثر آنها آشکار شود». ایشان در این بیان، به جایز بودن دیدن امام زمان علیهالسلام در عصر غیبت کبری اشاره دارند. در ادامه دلیل عدم رؤیت امام را وابسته به عملکرد افراد میدانند. بنابرین اگر انسانهای شایستهای باشند، توفیق دیدار نصیبشان خواهد شد؛ در غیر این صورت، محروم خواهند بود. پس اگر کسی دلیل مرحوم شیخ در مورد عدم رؤیت را نپذیرد و آن را رد کند، به مدعای اصلی ایشان که جواز رؤیت امام است خدشهای وارد نمیشود؛ چراکه در واقع با رد آن دلیل، دایره کسانی که میتوانند امام علیهالسلام را ببینند گسترش مییابد. یعنی نه تنها شایستگان بلکه سایر افراد نیز میتوانند به دیدار حضرت نائل شوند.
حال برای جواز رؤیت امام زمان علیهالسلام دلیل میآوریم:
در ابتدا باید گفت که بنا بر آموزههای مکتب تشیع، امام در دوران غیبت کبری در میان مردم زندگی میکند، غیبت حضرت شخصیتی است نه شخصی؛ یعنی مردم او را می بینند، اما نمیشناسند. بنابراین غیبت به معنای عدم ظهور و آشکار بودن است، نه عدم حضور؛ چراکه اقتضاء غیبت و یکی از حکمتهای آن، همین مطلب است که حضرت شناخته نشود؛ اما این منافات با رؤیت ندارد. پس برخی از افراد قادرند امام علیهالسلام را ببیند ولی ایشان را نشناسند. و با صلاحدید حضرت برخی از افراد حائز صلاحیت نیز میتوانند ایشان را ملاقات کنند.
حال باید گفت که در زمان غیبت، مقتضی دیدار حضرت، موجود و مانع مفقود است؛
اما وجود مقتضی رؤیت این است که در عصر غیبت کبری بنا بر مصلحت، هر از چند گاهی حضرت خودش را به برخی از مردم و افراد مورد وثوق (کسانی که سخنانشان مورد قبول است)، نشان میدهد تا مردم به وجود او اطمینان پیدا کرده و طولانی شدن غیبت، سبب انکار وجود حضرت نگردد؛ لذا علمای بزرگ دستور می دهند که قصه تشرفات بزرگان به خدمت امام زمان علیهالسلام را برای مردم بازگو کنید، زیرا قویترین دلیل بر امکان شئ، وقوع آن است.
و اما نبودن مانع رؤیت این است که هیچ مانع و محذور شرعی و عقلی در تشرف به ملاقات حضرت نیست. حکمت و مقتضی غیبت نسبت به کل افراد است؛ یعنی قرار نیست همه بتوانند به خدمت حضرت شرفیاب شوند. بنابرین حکمت غیبت با اینکه برخی با اذن امام به جهت مصالحی خاص بتوانند شرفیاب حضور شوند منافات ندارد.
برخی در استدلال بر عدم امکان تشرف، در عصر غیبت به توقیع حضرت به علی بن محمد سمری تمسک کرده اند زیرا در ذیل آن چنین آمده است:
«…آگاه باش پس هر کس قبل از خروج سفیانی وصیحه ادعای مشاهده کند پس او بسیار درغگو و تهمت زننده است…» [۱].
پاسخ این است که:
اولاً: هیچ یک از علما اطلاق این روایت را قبول نکردهاند؛ لذا جماعت بسیاری از علما و صلحا قضیه تشرف خود را بر دیگران نقل کرده اند. به عنوان نمونه به برخی از بزرگان علما که به عموم این روایت عمل نکرده وقائل به جواز رؤیت شده اند اشاره می شود؛ سید مرتضی، شیخ طوسی، سید بن طاووس، آخوند خراسانی[۲]، رحمه الله علیهم تشرفاتی را نقل کردند.
ثانیاً: از آنجا که توقیع خطاب به نائب خاص حضرت است و حاوی خبر نزدیک بودن مرگ اوست، جا دارد که حضرت دستور منع انتخاب وصی و نایب را صادر کند. خصوصاً با وجود مدعیان دروغین نیابت و سفارت در عصر صدور این روایت، ممکن است مقصود حضرت از ادعای مشاهده، ادعای نیابت خاص باشد که حضرت به طور اکید در عصر غیبت کبری آن را نفی میکند؛ چه آنکه قرینه این کلام نیز در توقیع آمده است: «و زود است که در میان شیعیانم کسانی پیدا شوند که ادعای مشاهده نمایند…».
ثالثاً: اهل سنت معتقدند که باید راههایی که به حرام منجر میشود را به طور مطلق مسدود نمود. و به تعبیر دیگر مقدمۀ حرام مطلقا و به طور کلی حرام است. این را قاعدۀ «سد ذرایع» می گویند.
در جای خود به اثبات رسیده است که مقدمۀ حرام همیشه حرام نیست بلکه برای کسی ودر مواردی حرام است که به طور حتم و قطع، امری منجر به حرام گردد.
در مورد ادعای ملاقات، اگر در جایی این ادعا منجر به انحراف برخی گردد، نقل آن حرام است. ولی در عموم خبرها چنین نیست، بلکه نقل آنها باعث تقویت ایمان مردم به حضرت خواهد شد.
رابعاً: سند این روایت نیز به دلیل توقیع بودن آن مرسل است؛ لذا این روایت، سنداً ضعیف می باشد.
خامساً: بسیاری از علمای اهل سنت به وجود حضرت مهدی و غیبت او وامامت حضرتش تصریح نموده اند، در این جا نام برخی از ایشان را ذکر می کنیم.
حافظ قندوزی بلخی، علامه محقق بهجت افندی، امام بیهقی، ابن طلحه شافعی، جوینی شافعی، حافظ ابن ابی الفوارس، حافظ بلاذری، سبط بن جوزی، شمس الدین ذهبی، ابن صباغ مالکی، امام الحرمین کنجی شافعی[۳] و…. سادساً: درمورد وقوع دیدار با امام زمان علیهالسلام شواهد قطعی موجود است. دیدارهای متعددی که بسیاری از بزرگان و افراد مورد وثوق با حضرت داشته اند، سینه به سینه نقل شده است و در کتب معتبر ما ذکر گردیده کتابهایی مانند «جنه المأوی» و«النجم الثاقب» از حاجی نوری رحمه الله علیه وسایر تألیفات بزرگان در این زمینه نگاشته شده است.
بنابرین با توجه به این ادله و شواهد در مورد جواز رؤیت از یک سو و موارد متعدد و اطمینان آور وقوع آن از سوی دیگر، نمیتوان به خاطر وجود مشکلاتی که عدهای از مدعیان دروغین با طرفندهای عوام فریبانه ایجاد میکنند آن را انکار نمود. آری بزرگان و علماء دین موظف هستند با راهنمایی مردم این گونه اشخاص را رسوا نمایند؛ چنانچه نمیتوان با ادعای دروغین نبوت یا الوهیت افرادی، اصل پیامبری و خدایی را انکار کرد[۴].
[۱] حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَهِ السَّلَامِ فِی السَّنَهِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا الشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ- بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّهِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَهُ الثَّانِیَهُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَهَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ. کمال الدین و تمام النعمه ؛ ج۲ ؛ ص۵۱۶
[۲] سیدمرتضی تنزیه الانبیاءص ۱۸۲-۱۸۴ شیخ طوسی کلمات المحققین ص ۵۳۳ سید بن طاووس کشف المحجه ص۱۴۳و۱۴۵ الطرائف ص۱۸۵ آخوند خراسانی کفایه الاصول ج۲ ص۲۹۱
[۳] رؤیه السنه للقضیه المهدویه، عرفان محمود
[۴] با استفاده از کتاب موعود شناسی استاد علی اصغر رضوانی
پاسخ دهید