آیا ابن تیمیه بر دشمنی بسیاری از صحابه با امیرالمومنین علی(علیه السلام) اقرار کرده است؟
دشمنى با امیرمؤمنان علیه السلام و سب آن حضرت توسط صحابه، از چیزهایى است که هیچ شک وتردیدى در آن وجود ندارد.
حتى ابن تیمیه حرانى نیز به این مطلب اعتراف کرده است:
الرابع أن الله قد اخبر انه سیجعل للذین آمنوا وعملوا الصالحات ودا وهذا وعد منه صادق ومعلوم أن الله قد جعل للصحابه موده فی قلب کل مسلم لا سیما الخلفاء رضی الله عنهم لَا سِیَّمَا أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ؛ فَإِنَّ عَامَّهَ الصَّحَابَهِ وَالتَّابِعِینَ کَانُوا یَوَدُّونَهُمَا، وَکَانُوا خَیْرَ الْقُرُونِ. وَلَمْ یَکُنْ کَذَلِکَ عَلِیٌّ، فَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الصَّحَابَهِ وَالتَّابِعِینَ کَانُوا یُبْغِضُونَهُ وَیَسُبُّونَهُ وَیُقَاتِلُونَهُ.
چهارم: خداوند خبر داده است: «مسلّماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دلها قرار مىدهد!» و روشن است که خداوند محبت صحابه را در دل هر مسلمانى قرار داده است؛ به ویژه خلفا و به ویژه ابوبکر و عمر؛ چرا که تمام صحابه و تابعین این دو نفر را دوست داشتند و (آن زمان) بهترین قرنها بود. اما در باره على این چنین نبود؛ زیرا بسیارى از صحابه و تابعین بغض على را در دل داشتند، او را سب مىکردند و با او مىجنگیدند. (ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۷، ص ۱۳۷ـ۱۳۸، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶هـ.)
از کلام ابن تیمیه دو مطلب استفاده مىشود:
۱ – امیرمؤمنان علیه السلام مؤمن نبود و عمل صالح انجام نداده بود؛ به همین خاطر خداوند محبت او را دلهاى صحابه و تابعین قرار ندارد؛ با این که در قرآن وعده داده محبت مؤمنان را در دل همگان قرار دهد؛
۲ – بسیارى از صحابه و تابعین، بغض على بن أبى طالب علیه السلام را در دل داشتند، به آن حضرت فحش مىدادند و با او مىجنگیدند.
نکته اول مورد بحث ما نیست و باید در جاى دیگر مورد بحث قرار گیرد. آن چه براى ما مهم است، اعتراف ابن تیمیه به این مطلب است که بسیارى از صحابه به على بن أبى طالب فحش مىدادند و او را سب مىکردند.
و باز در جاى دیگر در مقام قیاس بین مخالفان امیرمؤمنان علیه السلام و مخالفان عثمان مىگوید:
فَالْمُنَزِّهُونَ لِعُثْمَانَ الْقَادِحُونَ فِی عَلِیٍّ أَعْظَمُ وَأَدْیَنُ وَأَفْضَلُ مِنَ الْمُنَزِّهِینَ لِعَلِیٍّ الْقَادِحِینَ فِی عُثْمَانَ، کَالزَّیْدِیَّهِ مَثَلًا. فَمَعْلُومٌ أَنَّ الَّذِینَ قَاتَلُوهُ وَلَعَنُوهُ وَذَمُّوهُ مِنَ الصَّحَابَهِ وَالتَّابِعِینَ وَغَیْرِهِمْ هُمْ أَعْلَمُ وَأَدْیَنُ مِنَ الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَیَلْعَنُونَ عُثْمَانَ.
کسانى که را بىگناه مىدانستند و به على اشکال مىگرفتند، بزرگتر و متدینتر از کسانى بودند که على را بىگناه مىدانستند و به عثمان اشکال مىگرفتند؛ همانند زیدیه. پس روشن است، کسانى از صحابه و تابعین و دیگرانى که با على جنگیدند، او را لعن کردند، از او بدگویى کردند، آنها عالمتر و متدینتر از کسانى بودند که على را دوست داشتند و عثمان را لعن مىکردند. (منهاج السنه النبویه ج ۵، ص۱۰)
از این سخن ابن تیمیه استفاده مىشود که کسانى از اصحاب بودند که با على علیه السلام جنگیدند و آن حضرت را لعن مىکردند.
و باز ابن تیمیه در جاى دیگر در رد این روایت که «ما منافقان را با بغض على بن أبىطالب علیه السلام مىشناختیم» مىگوید:
الثالث أن یقال لو ثبت انه قاله فمجرد قول أبی سعید قول واحد من الصحابه و قول الصاحب إذا خالفه صاحب آخر لیس بحجه باتفاق أهل العلم وقد علم قدح کثیر من الصحابه فی علی.
سوم: حتى اگر پذیرفته شود که این روایت ثابت است، اما مجرد سخن ابو سعید خدرى که یکى از اصحاب است اگر صحابه دیگرى با او مخالفت کرده باشد، به اتفاق اهل علم حجت نیست، و روشن است که بسیارى از صحابه به على بدگویى کردهاند. (منهاج السنه النبویه ج ۷، ص۱۴۶)
حال که ثابت شد، تعداد زیادى از اصحاب به امیرمؤمنان علیه السلام فحش داده است، به سراغ روایاتى مىرویم که در کتابهاى اهل سنت در باره حکم سب امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است.
روایت «من سب علیا فقد سبنی» با چندین سند نقل شده است که لا اقل دو سند آن صحیح است و اشکالى در آن نیست.
روایت اول: عبد الله الجدلی از ام سلمه:
احمد بن حنبل و دیگر بزرگان اهل سنت نقل کردهاند:
۲۶۷۹۱ حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أَبِى ثنا یحیى بن أَبِى بُکَیْرٍ قال ثنا إِسْرَائِیلُ عن أَبِى إِسْحَاقَ عن عبد اللَّهِ الجدلی قال دَخَلْتُ على أُمِّ سَلَمَهَ فقالت لی أَیُسَبُّ رسول اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] فِیکُمْ قلت مَعَاذَ اللَّهِ أو سُبْحَانَ اللَّهِ أو کَلِمَهً نَحْوَهَا قالت سمعت رَسُولَ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] یقول من سَبَّ عَلِیاًّ فَقَدْ سبنی.
عبد الله جدلى مى گوید: بر ام سلمه وارد شدم، به من فرمود: آیا کسى در میان شما هست که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله را سبّ کند ؟ گفتم: پناه بر خدا… فرمود: از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود: هر کس على[علیه السلام] را سب کند، به درستى که مرا سبّ کرده است.
(الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج ۶، ص۳۲۳، ح۲۶۷۹۱، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر؛ همو: فضائل الصحابه، ج ۲، ص۵۹۴، ح۱۰۱۱، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفاى۳۰۳ هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج ۱، ص۱۱۱، ح۹۱، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مکتبه المعلا – الکویت الطبعه: الأولى، ۱۴۰۶ هـ؛ الحمیری، علی بن محمد (متوفاى۳۲۳هـ)، جزء الحمیری، ج۲، ص۸۰ ـ ۸۱، تحقیق: عبد العزیز سلیمان إبراهیم البعیمی، ناشر: مکتبه الرشد ـ الریاض، الطبعه: الأولى)
حاکم نیشابورى بعد از حدیث مىگوید:
هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه
سند این حدیث صحیح است؛ ولى بخارى و مسلم آن را نیاوردهاند.
(الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى ۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۱۳۰، ح ۴۶۱۵، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولى، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.)
و هیثمى نیز مىگوید:
رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر أبى عبد الله الجدلی وهو ثقه.
احمد آن را نقل کرده و راویان آن، راویان صحیح بخارى هستند، غیر از أبى عبد الله الجدلى که او مورد اعتماد است.
(الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن أبی بکر (متوفاى ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص۱۳۰، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷هـ.)
ابویعلى موصلى و برخى از بزرگان اهل سنت، همین روایت را با سند صحیح و عبارت دیگرى نقل کردهاند:
حَدَّثَنَا أَبُو خَیْثَمَهَ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْبَجَلِیُّ، عَنِ السُّدِّیِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِیِّ، قَالَ: قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: أَیُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] عَلَى الْمَنَابِرِ؟ قُلْتُ: وَأَنَّى ذَلِکَ؟ قَالَتْ: ” أَلَیْسَ یُسَبُّ عَلِیٌّ وَمَنْ یُحِبُّهُ؟ فَأَشْهَدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] کَانَ یُحِبُّهُ “
ابوعبد الله جدلى گوید: ام سلمه گفت” آیا کسى رسول خدا را بر فراز منابر سب مىکند؟ گفتم: چگونه چنین چیزى ممکن است؟ گفت: مگر نه این که آنها على و دوستدارانش را سب مىکنند، شهادت مىدهم که رسول خدا صلى الله علیه وآله على را دوست داشت.
(أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفاى۳۰۷ هـ)، مسند أبی یعلی، ج ۱۲، ص۴۴۴، ح۷۰۱۳، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث – دمشق، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۴ هـ – ۱۹۸۴م.
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى۳۶۰هـ)، الروض الدانی (المعجم الصغیر)، ج ۲، ص۸۳، تحقیق: محمد شکور محمود الحاج أمریر، ناشر: المکتب الإسلامی/ دار عمار – بیروت/ عمان، الطبعه: الأولى، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج ۲۳، ص۳۲۲، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى۳۶۰هـ)، المعجم الأوسط، ج ۶، ص۷۴، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد،عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین – القاهره – ۱۴۱۵هـ.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج ۷، ص۴۰۱، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.
ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفاى۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج ۴۲، ص۲۶۶، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج ۷، ص۳۵۵، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.)
هیثمى در تصحیح این روایت مىگوید:
رواه الطبرانی فی الثلاثه وأبو یعلى ورجال الطبرانی رجال الصحیح غیر أبی عبدالله وهو ثقه وروى الطبرانی بعده بإسناد رجاله ثقات إلى أم سلمه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال مثله.
طبرانى این روایت را در هر سه کتابش نقل کرده، تمام راویان طبرانى راویان صحیح بخارى هستند؛ غیر از ابو عبد الله که او نیز ثقه است. همچنین طبرانى بعدى را با سندى که تمام راویان آن ثقه هستند از ام سلمه نقل کردهاند.
(الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن أبی بکر (متوفاى ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص۱۳۰، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی – القاهره، بیروت – ۱۴۰۷هـ.)
حاکم نیشابورى همین روایت را به صورت مفصلتر نیز نقل کرده است:
حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدٍ الْحَافِظُ بِهَمْدَانَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى بْنِ إِسْحَاقَ التَّیْمِیُّ، ثنا جَنْدَلُ بْنُ وَالْقٍ، ثنا بُکَیْرُ بْنُ عُثْمَانَ الْبَجَلِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا إِسْحَاقَ التَّمِیمِیَّ، یَقُولُ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْجَدَلِیَّ، یَقُولُ: حَجَجْتُ وَأَنَا غُلامٌ، فَمَرَرْتُ بِالْمَدِینَهِ وَإِذَا النَّاسُ عُنُقٌ وَاحِدٌ، فَاتَّبَعْتُهُمْ، فَدَخَلُوا عَلَى أُمِّ سَلَمَهَ زَوْجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعْتُهَا تَقُولُ: یَا شَبِیبَ بْنَ رِبْعِیٍّ، فَأَجَابَهَا رَجُلٌ جِلْفٌ جَافٍ: لَبَّیْکِ یَا أُمَّتَاهُ، قَالَتْ: یُسَبُّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِی نَادِیکُمْ؟ قَالَ: وَأَنَّى ذَلِکَ؟ قَالَتْ: فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: إِنَّا لَنَقُولُ أَشْیَاءَ نُرِیدُ عَرَضَ الدُّنْیَا، قَالَتْ: فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: ” مَنْ سَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ سَبَّنِی، وَمَنْ سَبَّنِی فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ تَعَالَى“
ابوعبد الله جدلى گفت: خردسال بودم که عازم حج بیت الله گردیدم. در مدینه به گروهى از مردم برخورد کردم و همراه آنان حرکت کردم تا اینکه به خانه امّ سلمه، همسر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله وارد شدیم. پس از آنکه حضّار نشستند، از امّ سلمه شنیدم که صدا زد:
اى شیب بن ربعى! مردى که آثار خشکى و خشمگینى از وى ظاهر بود، پاسخ داد:
چه مىفرمائى، اى مادر! فرمود: آیا معمول شماست که هرگاه مجلسى منعقد مىسازید، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را سب مىکنید و به آن حضرت ناسزا مىگوئید؟! وى پاسخ داد: هرگز چنان نیست!
ام سلمه گفت: آیا در مجالستان، از على علیه السّلام نکوهش مىکنید؟ در پاسخ گفت: در پارهاى از امور دنیوى از وى بدگوئى مىنمائیم. ام سلمه گفت: این سؤال بدان جهت بود که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم، مىفرمود: کسى که به على علیه السّلام ناسزا بگوید، به من ناسزا گفته است. و کسى که مرا سب کند، خدا را سب کرده است.
(الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى ۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص۱۳۰، ح۴۶۱۶، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولى، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.)
روایت دوم: قیس بن حازم از ام سلمه
(۴۴۳۱۸)- [۴۲: ۲۶۷] أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدِ بْنُ طَاوُسٍ، أنا أَبُو الْفَتْحِ عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ، أنا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجُرْجَانِیُّ، نا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الأَصَمُّ، نا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْحُنَیْنِ، نا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبَانٍ الْوَرَّاقُ، حَدَّثَنِی عَمْرٌو، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، قَالَ: وَقَالَ قَیْسُ بْنُ أَبِی حَازِمٍ: سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَهَ زَوْجَ النَّبِیِّ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] تَقُولُ: ” مَنْ سَبَّ عَلِیًّا وَأَحِبَّاءَهُ فَقَدْ سَبَّ رَسُولَ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] وَأَشْهَدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] کَانَ یُحِبُّهُ “.
قیس بن حازم گفت: از ام سلمه شنیدم که مىگفت: هرکس على و دوستدارانش را سب کند، به درستى که رسول خدا صلى الله علیه وآله را سب کرده است، و من شهادت مىدهم که رسول خدا او را دوست داشت.
(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفاى۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج ۴۲، ص۲۶۷، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دارالفکر – بیروت – ۱۹۹۵.)
در سند این روایت عمر بن شمرو وجود دارد که برخى از علماى اهل سنت او را تضعیف کردهاند؛ هر چند که سند روایت صحیح نیست؛ اما مىتواند براى روایات قبلى مؤید باشد.
روایت سوم: عبد الله بن عباس
شجرى جرجانى در کتاب الأمالى، محب الدین طبرى در ذخائر العقبى و أبوسعد آبى در نثر الدر، همین مطلب را از عبد الله بن عباس نقل کردهاند:
(۴۸۳)- [۶۶۴ ] أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُؤَدِّبُ الْمَعْرُوفُ بِالْمَکْفُوفِ، بِقِرَاءَتِی عَلَیْهِ، قَالَ: أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَیَّانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ، جُنْدَارُ بْنُ وَاثِقٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، قَالَ: بَلَغَ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، أَنَّ قَوْمًا یَقَعُونَ فِی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ، فَقَالَ لِابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: خُذْ بِیَدِی فَاذْهَبْ بِی إِلَیْهِمْ، فَأَخَذَ بِیَدِهِ حَتَّى انْتَهَى إِلَیْهِمْ فَقَالَ: أَیُّکُمُ السَّابُّ اللَّهَ؟ قَالُوا: سُبْحَانَ اللَّهِ مَنْ سَبَّ اللَّهَ فَقَدْ أَشْرَکَ، فَقَالَ: أَیُّکُمُ السَّابُّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ؟ قَالُوا: مَنْ سَبَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فَقَدْ کَفَرَ، فَقَالَ: أَیُّکُمُ السَّابُّ لِعَلِیٍّ؟ قَالُوا: قَدْ کَانَ ذَلِکَ، قَالَ فَأَشْهَدُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: ” مَنْ سَبَّ عَلِیًّا فَقَدْ سَبَّنِی، وَمَنْ سَبَّنِی فَقَدْ سَبَّ اللَّهَ، وَمَنْ سَبَّ اللَّهَ کَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّارِ “.
از سعید بن جبیر نقل شده است: به ابن عباس خبر دادند که گروهى به على علیه السلام جسارت مىکنند. ابن عباس به پسرش گفت: دستم را بگیر و مرا پیش آنها ببر. وقتى پیش آنها رفتند، ابن عباس گفت: کدام یک از شما به خداوند فحش داده است؟ گفتند: سبحان الله! هر کس به خداوند فحش بدهد، مشرک شده است. پس گفت: کدام یک از شما به رسول خدا [صلى الله علیه وآله] فحش داده است؟ گفت: هر کس به رسول خدا فحش بدهد، کافر شده است. پس گفت: کدامیک از شما به على فحش دادهاید؟ گفتند: بلى، ما این کار را کردهایم. ابن عباس گفت: شهادت مىدهم که به راستى از رسول خدا شنیدم که مىفرمود: هر کس به على فحش بدهد، به من فحش داده است، هر کس به من فحش بدهد، به خداوند فحش داده است و خداوند او را با صورت به آتش جهنم خواهد انداخت.
(الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى۴۹۹ هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفه بالأمالی الخمیسیه، ج ۱، ص۱۷۸، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۲ هـ – ۲۰۰۱م.
الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى۶۹۴هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج ۱، ص۶۶، ناشر: دار الکتب المصریه – مصر.
الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفاى۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج ۱، ص۲۸۶، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت /لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۲۴هـ – ۲۰۰۴م.)
روایت چهارم: عبد الرحمن بن أخی زید بن أرقم:
ابن عساکر دمشقى شافعى، دو روایت دیگر با همین مضمون از عبد الرحمن، پسر برادر زید بن أرقم از ام سلمه نقل کرده است:
کَتَبَ إِلَیَّ أَبُو سَعْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَأَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ، وَأَبُو الْقَاسِمِ غَانِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، ثُمَّ أَخْبَرَنَا أَبُو الْمَعَالِیِّ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحُلْوَانِیُّ، أنا أَبُو عَلِیٍّ، قَالُوا: أنا أَبُو نُعَیْمٍ الْحَافِظُ، نا سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، نا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ بْنِ رَشْدِینٍ، نا یُوسُفُ بْنُ عَدِیٍّ الْکُوفِیُّ، نا عَمْرُو ابْنُ أَبِی الْمِقْدَامِ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ابْنِ أَخِی زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَهَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ، فَقَالَتْ: ” مِنْ أَیْنَ أَنْتُمْ؟ ” فَقُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْکُوفَهِ، فَقَالَتْ: ” أَنْتُمُ الَّذِینَ تَشْتُمُونَ النَّبِیَّ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] فَقُلْتُ: مَا عَلِمْنَا أَحَدًا یَشْتُمُ النَّبِیَّ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] قَالَتْ: ” بَلَى أَلَیْسَ یَلْعَنُونَ عَلِیًّا، وَیَلْعَنُونَ مَنْ یُحِبُّهُ؟ وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] یُحِبُّهُ.
عبد الرحمن، پسر برادر زید بن أرقم گفت: بر ام سلمه وارد شدم؛ پس گفت: از کجا هستید؟ گفتم: از اهل کوفه هستم. پس گفت: شما به رسول خدا صلى الله علیه وآله فحش مىدهید؟ پس گفتم: کسى را نمىشناسم که به پیامبر فحش بدهد. گفت: بلى، ولى آیا على و دوستداران او را لعن نمىکنید؟ در حالى که رسول خدا صلى الله علیه وآله دوست دار او بود.
(ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفاى۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج ۴۲، ص۲۶۶، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دارالفکر – بیروت – ۱۹۹۵.)
أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْفُرَاوِیُّ، أنا أَبُو عُثْمَانَ الْبَحِیرِیُّ، أنا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمٍ النَّجَّادُ الْبَغْدَادِیُّ، نا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِیُّ، نا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى الصُّوفِیُّ، نا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبَانٍ الْوَرَّاقُ، نا عَمْرُو بْنُ ثَابِتٍ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، حَدَّثَنِی ابْنُ أَخِی بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَهَ زَوْجِ النَّبِیِّ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] فَقَالَتْ: مِمَّنْ أَنْتَ؟ قُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْکُوفَهِ، قَالَتْ: مِنَ الَّذِینَ یُسَبُّ فِیهِمْ رَسُولُ اللَّه[صلّی الله علیه و آله و سلّم] قُلْتُ: لا وَاللَّهِ یَا أُمَّهْ، مَا سَمِعْتُ أَحَدًا یَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ[صلّی الله علیه و آله و سلّم] قَالَتْ: بَلَى وَاللَّهِ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ: فَعَلَ اللَّهُ بِعَلِیٍّ، وَمَنْ یُحِبُّهُ، وَقَدْ کَانَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ یُحِبُّهُ
پسر برادر زید بن أرقم گفت: بر ام سلمه، همسر رسول خدا صلى الله علیه وآله وارد شدم؛ پس گفت: از کجا هستید؟ گفتم: از اهل کوفه. گفت: چه کسى در میان شما به رسول خدا صلى الله علیه وآله فحش مىدهد؟ گفتم: اى مادر ! به خدا سوگند نشنیدم کسى رسول خدا را فحش بدهد. گفت: بلى، به خدا سوگند شنیدم که آنها مىگویند: “خدا با على و دوستدارانش چنین و چنان کند” در حالى که رسول خدا دوستدار على بود.
(تاریخ مدینه دمشق ج ۴۲، ص۲۶۵)
نتیجه:
این روایت حد اقل با دو سند صحیح و چندین سند دیگر نقل شده است؛ بنابراین در صحت این روایت تردیدى نیست.
طبق این روایت، هرکس به على بن أبى طالب علیه السلام فحش دهد، به رسول خدا[صلى الله علیه وآله و سلّم] و در حقیقت به خداوند فحش داده است و فحش به خداوند قطعا کفر است.
از طرف دیگر، طبق گفته ابن تیمیه حرانى، بسیارى از صحابه به على بن أبى طالب علیه السلام فحش مىدادهاند.
پس کجاست آن عدالت مطلقى که اهل سنت براى تک تک اصحاب قائل هستند؟
منبع:پرسمان
پاسخ دهید