ممکن است برایتان سؤال شود که آیا اعتقاد به سر زدن معجزه از یک انسان، ملازمه ای با شرک به خداوند متعال دارد یا نه؟ یعنی اگر یک فرد ادعا کند که می تواند مثلا مرده ای را زنده نماید، یا کور مادرزادی را بینا کند و یا به عصایی جان دهد، آیا در واقع امر، ادعای شراکت در وصف «محیی» و یا «خالق» را نکرده است؟! در این وجیزه سعی شده است تا به این سؤال پاسخی داده شود.
اعجاز تحت تصرف خداوند است
اعتقاد به معجزه و قدرت غیبى اگر با این اعتقاد همراه باشد که تمام این امور به خداوند متعال مستند است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این صورت قائلیم که سررشته همه امور در دست خداوند است و این کارها نیز به اذن الهی صورت می پذیرد. بنابرین اگر بگوییم معجزه کننده، با استقلال خویش معجزه کرده است، در واقع به شرک در امور الهی معتقد شده ایم؛ اما اگر بگوییم: معجزه کننده تمام این امور را تحت اشراف خداوند انجام داده و به اذن الهی چنین اموری صورت گرفته، اعتقاد به اعجاز به هیچ وجه شرک نخواهد بود. کما اینکه قرآن کریم، تحقق این امور از سوی برخی از اولیای خود را متذکر شده است.
ذکر اعجاز انبیا از سوی قرآن
قرآن کریم، موارد زیادی را برشمرده است که در آن، انبیای الهی دست به امور خارق العاده زده اند. بالتبع اگر اعتقاد به معجزه، انسان را به کفر رهنمون می کرد، خداوند متعال نیز، این بحث را مطرح نمی نمود. چنانچه بیان می کند حضرت یوسف علیه السلام پیراهن خود را به برادرانش مىدهد تا به چشمان پدرش یعقوب انداخته، بینا شود و چنین هم شد.[۱] قرآن در ظاهر بازگشت بینایى به یعقوب را، مستند به پیراهن و اراده یوسف علیه السلام مىداند، اگرچه این فعل ناشى از اراده و قدرت و مشیت الهى است.
همچنین خداوند متعال به حضرت موسى علیه السلام دستور مىدهد؛ عصایش را به سنگ بزند تا از آن آب بجوشد[۲].
خداوند متعال در جایى دیگر اینگونه کرامت و قدرت مافوق طبیعى را براى یکى از نزدیکان حضرت سلیمان علیه السلام ثابت مىنماید. چنانچه وقتی ملکه صبا تخت خویش را درخواست نمود، یکی از نزدیکان ایشان، تخت او را در یک چشم به هم زدنی برایش فراهم آورد[۳]
بنابر آنچه گفته شد؛ اگر کسى به قدرت فوق طبیعى و سلطه غیبى براى کسى معتقد شد، نه به صورت مستقل بلکه به اذن و مشیت الهى، این اعتقاد مطابق آیات قرآن است و هیچگونه شرکى اتفاق نیفتاده است.
اما برخى از بدخواهان و سطحىنگران، هنگامى که در برابر ظهور آشکار اینگونه آیات، پاسخى ندارند اعلام مىدارند اینگونه کرامات و معجزات فقط در زمان حیات اولیاى الهى اتفاق مىافتد، غافل از اینکه اولیاى الهى حتى بعد از مرگ و در عالم برزخ همچنان به اذن الهى تأثیرگذارند اگر چه براى بسیارى، این قدرت غیبى ناشناخته باشد و این نشانه درک ضعیف و عدم شعور آنهاست.
به همین جهت در قرآن مىخوانیم: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ … وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» ؛ «و کسانى را که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نخوانید، بلکه زندهاند؛ ولى شما نمىدانید».
[۱] . «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً» ؛ «اکنون پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده، بر روى او افکنید تا دیدگانش بینا شود». «فَلَمّا أَنْ جآءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً» ؛ «پس از آن که بشارت دهنده آمد و پیراهن او را بر رخسارش افکند، دیدهاش بینا شد».
[۲]. «فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً» ؛ «ما به او دستور دادیم که عصاى خود را بر سنگ بزن، پس دوازده چشمه آب از آن سنگ بیرون آمد.»
[۳] . «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی» ؛ «و آن کس که به اندکى از علم کتاب دانا بود، گفت: من پیش از آن که چشم بر هم زنى تخت را به اینجا مىآورم.چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد؛ گفت: این توانایى از فضل خداى من است».
پاسخ دهید