آیا مسلمانان هنگام جنگ خندق، اقدام به آواز خوانی می کردند؟ و آیا این موضوع، پیشنهادی از جانب سلمان فارسی به پیامبر اکرم (ص) بود؟
نوعی از سرود حماسی به نام “رجز خوانی” در تاریخ عرب، ریشه ای دیرینه داشته و در جنگ های اسلامی نیز از آن استفاده شده و مورد تأیید صریح یا ضمنی پیامبر (ص) قرار گرفته است. چنین رویکردی، ابتکار سلمان فارسی و یا ایرانیان نبوده، بلکه بیشتر اقوام از جمله اعراب مدت ها قبل از جنگ خندق بدان مبادرت می کردند.
با این وجود، “آواز خوانی” از نوع گناه آلود آن، نه در این جنگ و نه در دیگر جنگ های پیامبر (ص) از طرف ایشان مورد استفاده قرار نگرفته است، بلکه در پاره ای موارد دشمنان ایشان، اقدام به این کار غیر اخلاقی می کردند.
نوعی از سرود خوانی که اعراب، آن را “رجز” می نامیدند، جهت تقویت روحیه شخصی و گروهی، همواره در جنگ ها مرسوم بوده و سپاهیان اسلام نیز از آن استفاده می کردند. جنگ خندق نیز استثنایی از دیگر موارد نبوده و مستنداتی در تاریخ وجود دارد که رسول خدا (ص) و دیگر مسلمانان در آن جنگ به خواندن سرودهای حماسی و دینی مشغول بودند که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
۱ – براء بن عازب نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام (ص) در جنگ احزاب (خندق)، به همراه ما خاک بر می داشت، تا جایی که تمام پوست شکمش خاک آلود شده بود و همان طور که کار می کرد، این سرود را با صدای بلند می خواند:
لَاهُمَّ لَوْلَا أَنْتَ لَمَا اهْتَدَیْنَا
وَ لَا تَصَدَّقْنَا وَ لَا صَلَّیْنَا
فَأَنْزِلَنْ سَکِینَهً عَلَیْنَا
وَ ثَبِّتِ الْأَقْدَامَ إِنْ لَاقَیْنَا
إِنَّ الْأُولَى قَدْ بَغَوْا عَلَیْنَا
إِذَا أَرَادُوا فِتْنَهً أَبَیْنَا.[۱]
یعنی: خدایا، اگر تو نبودی ما رستگار نمی شدیم. نه صدقه ای در کار بود و نه نمازی!. ای خدا! آرامش را بر دل های ما فرو ریز و اگر وارد جنگی شدیم، گام هایمان را استوار گردان. دشمنانمان بر ما تجاوز آوردند. اگر آنان فتنه گرند ما از آن به دوریم.
۲ – پیامبر (ص) در همان جنگ، خاک را در زنبیل هایی حمل می کرد و یاران او سرود می خواندند و پیامبر (ص) نیز سرودی را زمزمه می نمود:
هذا الجمال لا جمال خیبر هذا أبر ربنا و أطهر
اینها ثروتند و نه بارهای خیبر! خدایا اینها پاک تر و پاکیزه ترند![۲]
۳ – رسول خدا هنگامی که در حال کندن خندق بود، چنین می سرود:
بسم الله و به هدینا و لو عبدنا غیره شقینا
حبذا ربا و حبذا دینا
به نام خدا که با او رستگار شدیم. و اگر غیر او را می پرستیدیم گمراه بودیم. چه خوب خدایی و چه خوب دینی!
در همان زمان، بنو سلمه (گروهی از یاران پیامبر) که گوشه ای از خندق را حفر می کردند نیز در حال سرود خواندن بودند.[۳]
اگر آنچه در پرسش فوق بدان اشاره شده، ناظر به همین شیوه از سرود خوانی جنگی باشد، در پاسخ باید گفت: آری! چنین سروده هایی در جنگ خندق و دیگر جنگ ها خوانده می شد، البته با مروری اجمالی در کتب تاریخی به مستندی دست نیافتیم که ابتکار این رفتار حماسی به دست سلمان فارسی بوده است و اساسا چنین فرضی بعید به نظر می رسد؛ زیرا چنانچه بیان شد، رجز خوانی ریشه ای دیرین در فرهنگ عرب داشته و جنگ خندق، آغاز آن نبوده است.
اما در هر حال، طبیعی است که خواندن سرودهای حماسی نقش انکارناپذیری در تقویت روحیه جنگ جویان داشته و در جنگ های اسلامی نیز وجود داشته است و اگر شما از “آواز خوانی” مسلمانان، همین رویکرد جنگی را مدنظر دارید، پاسختان مثبت است، اما اگر “آواز خوانی” را به رفتار گناه آلودی که در برخی جوامع مرسوم است، تعبیر نمایید، چنین رفتار و کرداری نه در جنگ خندق و نه در هیچ جنگ دیگری که در حضور یا به فرمان پیامبر(ص) رخ داده، از طرف مسلمانان اتفاق نیفتاده است. البته دشمنان پیامبر(ص) با استفاده از این شیوه های غیر اخلاقی، در صدد تقویت روحیه سربازان خود بودند که به عنوان نمونه مشرکان قریش در جنگ احد گروهی از زنان را (به سرپرستی هند همسر ابو سفیان و مادر معاویه) همراه خود به جنگ آورده بودند که آنان بر دف زده و می خواندند:
نحن بنات طارق نمشی على النمارق
إن تقبلوا نعانق أو تدبروا نفارق
فراق غیر وامق
ما دختران ستاره زهره ایم! بر فرش های گرانبها پا می گذاریم! اگر پیروز شوید با شما هم آغوش می شویم و اگر فرار کنید از شما دوری خواهیم گزید و دیگر دوستتان نخواهیم داشت!
پیامبر(ص) بعد از مشاهده چنین رفتاری، این گونه فرمودند: پروردگارا! به تو پناه می بریم و در راه تو می جنگیم. خدا برای من کافی است و او بهترین پشتیبان من است.[۴]
منبع: اسلام کوئست
[۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۲۰۰-۱۹۹، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.
[۲] واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج ۲، ص ۴۴۶، مؤسسه الأعلمی، بیروت، ۱۴۰۹ هـ ق، چاپ سوم.
[۳] مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج ۱، ص ۲۲۶، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۲۰ هـ ق.
[۴] بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج ۱، ص ۳۱۷، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۷ هـ ق، چاپ اول.
پاسخ دهید