- تقوا دژی در برابر نفس
- فاتحه الکتاب سبع المثانی
- زهیر در محضر سیّد الشّهداء
- آثارگناه در قلب انسان
- قلب سطان وجود آدمی
- با تسلیم در برابر خدا قلب کانون محبّت خدای متعال میشود
- مراحل فنا
- عبودیّت حضرت موسی
- مباهله در پرتو غدیر
- حجّیت حضرت زهرا در قرآن کریم قابل انکار نیست
- حسنین در دوران کودکی حجّت خدا بودند
- به حکم خداوند حضرت امیر تمام شئون پیغمبر غیر از نبوّت را داراست
- مباهله مانند غدیر یک مسئلهی عمومی است
- هفتهی نیروی انتظامی
- حادثهی منا
- مسائل مطرح شده در حادثهی منا
- عدم توانایی آل سعود در مدیریت بحران
- احتمال عمدی بودن حادثهی منا
- دو نکته است که انسان را در این فاجعه آرام میکند
- مسئلهی برجام
- ائتلاف کشورها بر سر مسئله داعش
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی سیِّدِ الأنبِیَاءِ وَ المُرْسَلین طَبِیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا صُحْبَتَهِ وَ نُصْرَتَهِ وَ رِضاهُ و رأفَتَهِ وَ اللَّعْنُ دائِم عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ أوصیکُمْ عِبادَالله وَ النَّفْسی به تَقَوی الله».
تقوا دژی در برابر نفس
تقوا حصن عزیز است به تعبیر حضرت امیر (علیه السَّلاهُ وَ السَّلام) که فرمودند: «ِأَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِیز»[۲] تقوا دژی است که هر کس در آن دژ قرار بگیرد شکست نمیخورد. رمز پیروزی در برابر اعدا عدو که نفس شرور، نفس خدوع، نفس مصوّف گرفتار آن هستیم. همه گرفتار هستیم، خدا به داد ما برسد. دشمنی است که از او غافل هستیم ولی آتش دشمن بیرونی خاموشی دارد، آتش نقس خاموشی هم ندارد. در مسجد، در نماز جمعه، در حرم، در خلوتهایی که انسان میخواهد یک ارتباط خالصانه با خدا داشته باشد نفس اجازهی این خلوت را به انسان نمیدهد. قبل از عمل، بعد از عمل، حین عمل گرفتار آن هستیم. راه نجات فقط تقوا است.
در برابر دشمن بیرونی هم خدای متعال به اهل تقوا وعدهی نصرت داده است. در روایتی دارد که اگر درهای همهی آسمانها و زمین بسته شود و بنده با تقوا باشد خدای متعال درهای بسته را باز میکند. «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً».[۳]
فاتحه الکتاب سبع المثانی
در محضر شما بزرگوران راجع به سورهی مبارکهی فاتحه الکتاب که سبع مثانی است، عِدل قرآن است، تمام قرآن است، دو ثلث قرآن است، امُّل الکتاب است. برای بشر علاوه بر ربوبیّت تکوینی، پروردگار متعال یک دری را باز کرده و یک کلاسی را ترتیب داده است که اگر ما با آگاهی و آزادی میخواستیم شاگرد خدا شویم، خدای متعال خود معلّم است و یک کتاب تربیتی دارد که اسم آن قرآن است. قرآن شفا است، قرآن دوا است، قرآن نور است، فرمود: «الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ»[۴] خدای متعال که مربّی ما است، تربیت بدون تعلیم عملی نیست. تعلیم بدون تربیت مفید نیست و تربیت بدون تعلیم هم عملی نیست. «مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَه»[۵] هر قدمی که بر میداریم باید مسیر و مقصد را بشناسیم تا حرکت کنیم.
زهیر در محضر سیّد الشّهداء
زهیر خدمت حضرت سیّد الشّهداء آمد. زهیر بیراهه رفته بود و در جنگ با امیر المؤمنین در صفّین مقابل علی بود، ولی وجود مقدّس حضرت سیّد الشّهدا چه گوهری در وجود زهیر بوده است که با این دستگاه قماش خود را هماهنگ کرده بود، امام حسین (علیه السّلام) در او تصرّف کرد.
وقتی از محضر امام حسین آمد، حضرت سیّد الشّهداء از تریبون به او تعلیم نداده بود، تختهای نگذاشته بود، الفبایی، کتابی، یا نسخهای برای او نخوانده بود، امّا نمیدانیم چه کار کرده بود؟ وقتی زهیر بیرون آمد هر کس زهیر را دید گفت: این آدم عوض شده است. این آدم قبلی نیست. نمیدانیم چه خبر بود؟ شاید یک چنین نگاههایی برای ما هم در این آخر عمری حاصل شود.
آثارگناه در قلب انسان
قانون کلّی و سنّت الهی این است که «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ»[۶] خدای متعال از طریق سمع و بصر و فؤاد که آنها گیرنده هستند و فؤاد مصرف کننده است تا تولید کند. تا انسان به مرور دینداری نکند، ترک گناه نکند، جوارح خود را تحت مراقبت دقیق قرار ندهد که دست او آلوده نشود، چشم او آلوده نشود، اعضاء و جوارح او با لوث گناه متعفّن نشود، گناه عفونت دارد، گناه متعفّن است، یک دروغی که از دهان یک نفر خارج میشود، خدا میداند که ملائکه متأذّی میشوند. غیبت به همین صورت است. اینها هم عفونت دارد و هم اینکه مانند میکروب مسری است.
بر حسب روایات گناهی که انسان میکند در قلب یک نقطهی سیاهی ایجاد میشود که اگر توبه نکند این گسترش پیدا میکند، مانند میکروب تکثیر مثل میشود و فضای جان را میگیرد و مثل سرطان انسان را به مرز مرگ میبرد، گناه به این شکل است. امّا اگر ما خود را کنترل کردیم که این ربوبیّت تشریعی خدا است، «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ»[۷] خدا که تابلوهای ورود ممنوع را از طریق اعلان محرمّات در اختیار ما قرار داده است و یک طرفهها را تابلوی الزامی و اجباری قرار داده است که این واجبات را انجام دهید، اگر ما به تدریج با اراده و اختیار خود تن دادیم، پرورگار منّان یک کار تکوینی همانند کاری که با خورشید و ماه میکند با ما هم خواهد کرد. «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین».[۸]
قلب سطان وجود آدمی
امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) بر این دارند که قلب سلطان مملکت وجود آدمی است. اگر جنود قلب که دست ما، گوش ما، زبان ما، اعضاء و جوارح ما هستند، اگر در دعوت الهی این جنود به تدریج تسلیم پروردگار متعال شدهاند، پادشاهی که ببیند قشون او تسلیم شده است خود او هم مجبور به تسلیم خواهد شد. گاهی دل ما نمیخواهد کار خیری را انجام دهیم ولی علی رغم خواست میلی خود و به خاطر خدا به خود تکلیف میکنیم، تکلیف مشقّت است، ما را مکلّف میدانند برای اینکه ترک گناه سخت است، عمل واجب سخت است، جبهه رفتن مشکل است، خدای متعال جهاد را برای شما نوشت «وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ».[۹] انسان اشتها ندارد، رغبت ندارد مانند گرسنگی نیست که انسان گرسنهی جبهه باشد، گرسنهی نماز جمعه باشد، گرسنهی نماز جماعت باشد، گرسنهی تلاوت قرآن باشد به عکس آن است، یعنی گناه که میآید انسان یک رغبتی دارد، یک هیجانی برای افراد پیش میآید که به سوی گناه میرود و زود سقوط میکند. تقوا بالا رفتن است ولی بی تقوایی سقوط است. سقوط مشکلی ندارد اگر مختصر هُلی بدهید آدمها میافتند. مسیر نفس امّاره مسیر سقوط است.
با تسلیم در برابر خدا قلب کانون محبّت خدای متعال میشود
اگر انسان اعضاء و جوارح خود را علی رغم میل خود مدّتی بتواند تحت مراقبت کامل قرار دهد و با خدا معامله کند و به خدا تسلیم کند قلب او تسلیم خدا میشود. جایی که قلب تسلیم خدا شد «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه»[۱۰] این قلب کانون محبّت خدا میشود. اینکه انسان خدا را دوست داشته باشد، ما اگر دوست داشته باشیم و یا دوست نداشته باشیم چیزی به خدا اضافه نمیکنیم امّا اگر خدا ما را دوست داشته باشد، حدیث قدسی را که قبلاً تقدیم شما داشتیم این بود که کسی که محبوب خدا باشد مجذوب خدا میشود و کسی که مجذوب خدا شود فنا پیدا میکند.
مراحل فنا
فنا دو مرحله دارد، یکی فنایی که انسان متوجّه فنا است، کسانی که حالاتی دارند، اشکهایی دارند، خلوتهایی دارند، سجدههایی دارند، ذکر یونسیه دارند، توبهها دارند، توسّلات به ائمّهی اطهار (سلام الله علیها)، توسّل به سیّد الشّهداء دل اینها را میشکند ولی بعد از اینکه خدای متّعال یک نورانیّتی به آنها داده است احساس سبکی میکند، احساس میکند که گناهان او بخشیده شده است ولی خود و این عمل خود را میبیند و از این لذّت میبرد که یک نماز شب خوانده است. اینجا هنوز خطر برطرف نشده است «المُخلِصونَ فی خَطَرٍ عَظیم»[۱۱] تا انسان به مرحلهی مخلص نرسد، آدم با اخلاص حرکت میکند تا خدا دوست داشته باشد، خدا که دوست داشت خدا در وجود انسان تجلّی میکند.
عبودیّت حضرت موسی
اینجا است فرمایش حضرت امام ( رضوان الله تعالی علیه) میگویند: «فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً»[۱۲] این تجلّی بر کوه عنانیّت موسی بود. موسی هرچه در خود داشت را خدا از او گرفت، دیگر به مرحلهی عبودیّت رسید که عبد چیزی ندارد «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید».[۱۳]
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم *وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ».[۱۴]
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ِ اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ عَلَى عَبْدِکَ وَ رَسُولِکَ وَ خَاتَمِ رُسُلِکَ بَشیرِ رَحْمَتِکَ وَ نَذِیرِ رَحْمَتِکَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ صَلِّ عَلَی سَیِّدِ الأوصِیائِکَ أمیرِ الْمُؤمِنینِ عَلِیِّ بنِ أبیطالبِ وَ صَلِّ عَلَی فَاطِمَهَ الزَّهْراءِ سَیِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمینَ وَ صَلِّ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ سَیِّدِی شَبابِ أهْلِ الْجَنَّهِ وَ صَلِّ عَلَی أئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ عَلیِّ بْنِ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ وَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَ بْنَ مُوسَى وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍ وَ عَلِیَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ الزَّکیَّهِ الْعَسْکَرِیِّ وَ الْخَلَفِ الصَّالِحِ الْقَائِمِ بِأمْرِکَ أُمَنَائِکَ فِی بِلادِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَی عِبَادِکَ بِهِمْ نَتَوَّلَی وَ مِنْ أعْدائِهِمْ نَتَبَرَّءُ إلَی اللهِ سُبْحَانَهُ».
«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ».
برای شما بزرگان و بزرگواران و برای وجود ضعیف خود از پرودگار منّان، کَریم، وَهّاب درخواست تقوا، ازدیاد ایمان، بصیرت، کنترل نفس و عاقبت بخیری را خواهان هستم.
اوّلین نکته در این خطبهی دوم تبریک مباهله است. من هم میخواهم یک یا دو نکته خدمت شما بزرگواران عرض کنم.
مباهله در پرتو غدیر
مباهله در پرتو غدیر حال و احوال و آهنگ غدیر را دارد. همانگونه که غدیر در خارج از همهی حصارها واقع شد. پیامبر خدا غدیر را در بیابان، زیر آفتاب سوزان که هیچ حصاری در اطراف او نبود. غدیر عالمگیر است «یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون»[۱۵] غدیر همهی موانع را در نور دید، غدیر محدود نمیماند، غدیر محصور نمیماند، غدیر نور خدا است، دیر یا زود نور خدا عالمگیر است و همهی دلها را میگیرد.
در پرتوی غدیر مسئلهی مباهله اینجا هم یک برجستگی خاصّی است که هم نشانهی عصمت است و هم اینکه خدا حجج خود را در آنجا بر عالمیان ارائه کرد و وجود نازنین پیغمبر خدا داعی بود. مدعوین برای مصاف در بیابان ابتهال، تضرّع، دعا، معنویّت و نفرین به باطل آنهایی که هیچ باطلی به آنها تسلّط ندارد؛ یعنی قرآن ناطق هستند که «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»[۱۶] اساساً در اطراف آنها باطل راه ندارد در حالی که بزرگان دیگری هم بودند، اهل بهشت هم بودند مانند امّ الاَیمن اهل بهشت است، امّ السّلمه اهل بهشت است، سلمان اهل بهشت است، ابیذر اهل بهشت است، بهشت مشتاق بعضی از اینها است مانند مقداد و سلمان، ولی جای آنها اینجا نیست. آن کسی که حقّ محض است و هیچ غباری به آنها راه ندارد این پنج عنصری بود که خدای متعال در میان خلایق اینها را برگزید. این یک نکته است.
حجّیت حضرت زهرا در قرآن کریم قابل انکار نیست
نکتهی دوم این است که وجود نازنین حضرت زهرا (سلام الله علیها) را خدای متعال به صحنهی اتمام حجّت آورده است. حجج الهی بر خلائق معرّفی کرده است بنابراین حجیّت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در قرآن کریم جزء مسائلی است که قابل انکار نیست.
حسنین در دوران کودکی حجّت خدا بودند
نکتهی سوم این است که امام حسن و امام حسین که جان ما به قربان هر دو امام باد، این دو بزرگوار کودک بودند. پیامبر اکرم بر حسب نقلهای مختلفی که شده است، امام حسین را در آغوش گرفته بود و دست امام حسن در دستان او بود که آنها را به بیابان برای مباهله آورد. خدای متّعال این دو کودک را هم به عنوان ابناء پیغمبر نامگذاری کرده است، اینها پسران پیغمبر هستند و خود خدا برای آنها شناسنامه صادر کرده است و هم اینها در دوران کودکی حجّت بودهاند. این آقای بخاری صاحب صحیح بخاری از امام حسن و امام حسین حدیث نقل نکرده است و ادّعا میکند که برای هر حدیثی یک غسلی هم کرده است ولی اینکه چه غسلی بوده است و چه کاری کرده است معلوم نیست؟! از امام حسن و امام حسین حدیث نقل نکرده است چون احتیاط میکند که آنها کودک بودهاند؛ نه اینها کودک نبودند. همانگونه که حضرت عیسی در کودکی کودک نبود، حضرت یحیی در کودکی کودک نبود و حجّت خدا بودند، صاحب نبوّت بودند و دارای مرتبهی عرشی بودند، امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) هم به نثر صریح قرآن جزء حجج بالغهای است که در کودکی خدای متعال نور حجیّت اینها را به عالمیان تابانده است.
به حکم خداوند حضرت امیر تمام شئون پیغمبر غیر از نبوّت را داراست
نکتهی چهارم مسئلهای است که «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ»[۱۷] جان پیغمبر علی است، جان شرع ولایت است، جان دینداری امامت است، ««أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» کسی را که قرآن کریم هم وزن پیغمبر معرّفی کرده است یعنی هرچه پیغمبر دارد به جز نبوّت که با دلایل خاصی او خاتم انبیاء است و بعد از آن نبوّتی نیست تا اینکه او نبی شود، هرچه پیغمبر از اختیارات، از کمالات، از نورانیّتها داشته است امیر المؤمنین (علیه السّلام) همه را یک جا به حکم این آیه کریمه به خود اختصاص داده است. بنابراین شأن ولایت تکوینی، تصرّف در تکوینات، شأن معجزه، شأن کرامت، شأن حکومت، شأن خلافت به همهی شئونی که پیغمبر خدا داشته است به جز مسئلهی نبوّت همه به امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) اختصاص پیدا میکند.
مباهله مانند غدیر یک مسئلهی عمومی است
اینجا من عاجزانه با ذهن طلبگی، با قلب فطری مثل همهی شما که فکر میکنم امیر المؤمنین و ائمّه (علیهم السّلام) به ما به عنوان محبّان خود مدال دادهاند. ما شیفتگان علی هستیم. آیت الله بهاء الدّینی فرمودند: من بیچارهی امیر المؤمنین هستم. فرمود: به همه امامان علاقه دارم ولی بیچارهی امیر المؤمنین هستم. ما و شماها بیچارهی امیر المؤمنین هستیم، بیچارهی ائمّهی هدی (علیهما سلام) هستیم و هم مسئلهی غدیر را؛ که خدا آیت الله خزعلی نوری را با امیر المؤمنین محشور بدارد که تمام وجود او برای امیر المؤمنین میسوخت، هم غدیر را مثل عاشورا فرهنگ کنید و هم مباهله را فرهنگ کنید. مباهله قضیهی کمی نیست. پیغمبر مباهله را مانند جریان غدیر بیرون کشیده است و معلوم میشود که این باید آوازه داشته باشد. امیدوارم مبتکرین، صاحب نظران، هنرمندان برای عمومی کردن مسئلهی مباهله و برجسته کردن این مسئله إنشاءالله تعالی اگر نظری داشتند ما را هم درجریان بگذارند و اگر کاری از ما ساخته باشد.
هفتهی نیروی انتظامی
نکتهی بعدی هفتهی نیروی انتظامی بود که ما این هفته را گرامی میداریم و امیدوارم إنشاءالله تمهیداتی پیش بیاید که -نیروی انتظامی پیشانی نظام است، اقتدار آن اقتدار نظام است و اگر احیاناً کمبودی در عملکرد بعضی مأمورین باشد به حساب نظام ریخته میشود- خدای متعال این نیرو را در مسیر نصرت به دین و تأمین امنیّت اخلاقی، امنیّت اجتماعی، امنیّت عمومی بیش از پیش موفّق بدارد.
حادثهی منا
اینجا وارد بعضی از مسائل خاصی میشویم که بعضی از آن خیلی دلخراش است. حادثهی منا که «وَ ما اَدراکَ ما حادثهی منا» که حضرت آقا فرمودند: لحظهای از ذهن بیرون نمیرود و حقاً یک جراحتی بر دلهای عالم اسلام و غیرتمندان عالم که آل سعود وارد کرد و این درد به این زودی التیام نخواهد یافت. در حادثهی منا هم قبلاً آل سعود از این بیکفایتیها به طور مکرّر نشان داده است که از تریبونها شنیدیم، ولی ابعاد این قضیه از همهی آنها وسیعتر است. چرا این حادثه اتّفاق افتاد و حدود پنج هزار حاجی که بعضی از حجاج در میان اجساد بودند و خداوند منّان آنها را معجزهآسا نجات داد، میگفتند که بیش از پنج هزار نفر است. با اطمینان میگفتند که آمار و تلفات بیش از اینها است ولی این خباثت آل سعود که نگذاشتند در آنجا حضور رسانهای باشد و سانسور کردند و عدد را پنهان کردند و وزیر بهداشت آنها و یکی از مقامات آنها که یک عددی داد و مطابق میل آنها نبود او را نیز برکنار کردند.
امّا این حادثه، حادثهای بود که هم از نظر کمیّت قربانیان بسیار مایهی تأسّف و غصّه و درد است و هم از نظر کیفیّت وقوع حادثه که انسان بسیار ناراحت میشود و جا دارد که انسان لعن کند و از غیرتمندان عالم اسلام بخواهد که تا چه زمانی میخواهید تحمّل کنید این حرم شریف، مسجد الحرام، قبلهی مسلمانان، کانون وحی و خانهی خدا در دست یک عدّه انسانی که اعتقادی به این خانه ندارند و حرمت این خانه را نمیشناسند و قداست این خانه را مکرّر هتک کردند و از بین بردند باشد و تا چه زمانی قرار است که به این صورت بماند؟! البته پدر آل سعود انگلیس و آمریکا است. خود اینها کارهای نیستند، آنها هم قبلهی اوّل ما را در اختیار صهیونیستها قرار دادند و هم قبلهی دوم ما را در اختیار خواهر صهیونیستها قرار دادند. اینها دو لبهی یک قیچی هستند، او قبلهی اوّل را هتک حرمت میکند و این قبلهی آخر و همیشگی را دارد هتک حرمت میکند و اینها سران استکبار هستند.
مسائل مطرح شده در حادثهی منا
در این قضیه مسائلی که قابل طرح است، وجوهی که میشود به عنوان علل وقوع این جنایت عظیم و این حادثهی هولناک و این داغدار شدن سطح وسیعی از ملّتها و مسلمانان و خانوادهها میشود مطرح کرد، نکتهی اوّل این است که اینها مأموریّت جنگ نیابتی با یمن مظلوم را دارند و زور اینها به هیچ کس نمیرسد و اگر هم میرسید اینها تضادّی با استکبار، کفر، عناد و صهیونیست نداشتند والآن هم ندارند. اینها آمدند که اسلام را بد جلوه دهند که این یک مأموریت است و مأموریت دوم این است که اینها مسلمانکشی کنند و به دست مسلمانان مسلمانکشی کنند.
اینها در اثر تمرکز نیروهای خود در یمن، نیروهای کارآمد برای ادارهی حج و ادارهی حجاج آمادگی نداشتند چون وقت ندارند و برای اینها مهم نیست. برای اینها نه خانه خدا مهم است نه ضیوف الرَّحمان مهم است و آن چیزی که مهم است این است که به یمن حمله کنند و دبستانها و مدراس و مساجد و این جنایت اخیر که واقعاً ننگ بر اینها باد که به یک عروسی حمله کردند که ۱۴۰ نفر را در عروسی به خاک و خون کشیدهاند. انسان مسلمان هم که نباشد وقتی میشنود… من نمیدانم که به چه کسی شکایت ببریم. «المستغاث بک یابن الحسن». یکی از علل اینها این بود که تمرکزی برای حج نداشتند و قرار نبود که اهتمامی هم برای این قضیه داشته باشند و لذا ضعف مدیریّت و دلیل ضعف نیروهای مجرّب بود که نیروهای مجرّب خود را به آنجا برده بودند.
عدم توانایی آل سعود در مدیریت بحران
نکتهی دوم که از این جنایت هولناک که میشود آن را به عنوان حدس مطرح کرد این است که عطف به بی کفایتیهای سابق بوده است. اینها مطالعه نکردند و از تجربهی کشورها هم نخواستند استفاده کنند و باری به هرجهت بود. در اثر کم توجّهی و غفلت نیروهای آنها کارایی در بحران را نداشتند و مرد بحران نیستند و برای امور بحرانی هرگز این آمادگیها را ندارند.
احتمال عمدی بودن حادثهی منا
امّا نکتهی سوم که احتمال قوی میرود و فی الجملهی آن یقینی است و بالجملهی آن تحلیلی است که باید کمیتهی حقیقتیاب تشکیل شود که این را آشکار کند که قضیه از چه قرار است، احتمال عمدی بودن این قضیه است. زیرا اینها راه را بستهاند و مدّتها حاجیها را در مسیر بسته نگه داشتند و بعد هم اعلام کردهاند که فلان ساعت راه باز میشود و وقتی هم این راه را باز کردند، دو مسیری را که سالهای قبل باز بوده است بستند و اینها را در یک تنگنایی که آن هم بسته بوده است و وقتی هم باز بود آنهایی که رمی جمرات کرده بودند بر میگشتند آنها را هم در همین مسیر آوردند که یک اصطکاک طبیعی به وجود بیاید و وقتی حادثه به مصیبت و فاجعه کشیده شده است نیروهای امدادی آنها نیامدند و نیروهای پلیس آنها هم حضور پیدا نکرد و جلوی دوربینهایی که اینها در کاخهای خود نشستهاند کمترین حرکتی واقع بشود، اگر یک مگسی خلاف جریان آل سعود حمله کند همان جا مانند عقاب و کرکس او را دستگیر میکنند، این تعداد انسان روی هم ریخته شده بودند و ساعتها جلوی دوربینهای اینها قابل مشاهده بوده است و اینها نیامدند و کمک نکردند و آن چیزی که از همهی بیشتر جگر انسان را میسوزاند و انسان را وادار به نفرین میکند و هر حرکتی که میتواند علیه این جریان سامان دهد این است که وقتی اینها آمدند روی جنازههای مظلومین تشنه که برخی از دنیا رفته بودند و برخی زنده بودند با پای چکمهپوش خود مانند شمر بن ذی الجوشن روی این سینهها میرفتند و شاهدان عینی میگویند که گاهی با پوتین روی این سینهها میکوبیدند و از روی سر حجّاج حرکت میکردند و عبور میکردند و بعد هم آمدند که اینها را ببرند ماشینهایی را آوردند که اگر از ابتدا این ماشینها با این حرارت نبود بسیاری از اینها زنده میماندند.
برخی زنده بودند ولی قدرت حرکت نداشتند، قدرت راه رفتن نداشتند، برخی از اینها را هم در کیسههای کذایی ریختند و داخل این ماشینها گذاشتند. بعضی از جنازهها را در یخچالها پرس کردند. اینها اهانت کردند، اینها لگدمال کردند، اینها ارزش انسانی را هتک حرمت کردند، اینها احترام حج را از بین بردند، احترام حاجی را از بین بردند که نفرین و لعنت بر اینها باد. حال ببینید که تکلیف مسئولین ما چیست؟ از سازمان ملل، شورای امنیت و کنفرانس اسلامی تاکنون معجزهای جز ضعیفکشی نبوده است و اینها در حمایت از عربستان کودککش و بمبانداز در عروسی هنوز هم دارند حمایت میکنند. آقای اوباما همین روزها بار دیگر این جنایتهای آل سعود را توجیه کرد و ما از آنها نباید توقّعی داشته باشیم و از اوّل هم برای ضعیفکشی تشکیل شدهاند، امّا از مسئولین خود توقّع داریم برخوردهای قاطعانه و جدّی در مسئلهی کشف حقیقت، تشکیل کمیتهی حقیقتیاب، برخوردهای غیر تعارفی داریم. اینها به حجّاج جنایت کردند، حاجیکشی کردند، هتک حرمت حاجی را در لباس احرام کردند، به مردهها جسارت کردند، به زندهها جسارت کردند، بعد از جنایت تحویل نمیگرفتند و حاضر به همکاری نبودند و اگر صولت حیدری فرزند حیدر کرّار نبود که در جمع نظامیان تشر زد که اگر این وضع ادامه پیدا کند عکس العمل ایران خشن و سخت خواهد بود و ما دستی برتر داریم که این اقتدار درسی برای مسئولین ما، دولت ما، نیروهای ما است که یاد بگیرند و بدانند که با جانی و قاتل با مذاکره نمیشود کنار آمد و گوهر اینها گوهر خیانت و جنایت است و هرجا توان داشتید با اینها مقابله کنید و هر جا که توان نداشتید تا به حال که شما را اجحاف کردند از این به بعد هم اگر به آنها میدان دهید شما را لگدمال میکنند.
دو نکته است که انسان را در این فاجعه آرام میکند
امّا آن چیزی که انسان را آرام کند دو نکته است. یکی نکتهای است که وقتی شش ماههی حضرت ابی عبدالله الحسین تیر خورد فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ»[۱۸] خدا میبیند که این جنایت دارد انجام میشود.
نکتهی دوم این است که حاجیهای شما واقعاً سعادتمند بودند، خوشبخت بودند. روایت داریم که کسی که در لباس احرام میمیرد «لَمْ یُنْشَرْ لَهُ دِیوَان»[۱۹] این حساب سخت روز قیامت برای اینها نخواهد بود. بخشیده شدند، پاک شدند، پرواز کردند، مهمان خدا بودند و خدا آنها را دوست داشت و اینها را پیش خود نگه داشت که این مایهی تسلّی شما خواهد بود.
مسئلهی برجام
امّا نکتهی دیگری که در چند جمله خدمت شما عرض میکنم این است که مسئلهی برجام با همهی نقاط منفی و مثبتی که دارد یک کمیسیونی در مجلس شورای اسلامی برگزار شد که الحقّ و الانصاف با متانت کامل، با انصاف کامل از همهی صاحب نظران و کارشناسان با متانت دعوت کردند که همهی حرفهای خود را زدند و اینها یک بیانیهای را تهیّه کردند و گزارشی را برای مجلس دادند. آنچه که بعد اتّفاق افتاد نه در شأن مجلس است و نه تشکّر از این عزیزانی است که اینقدر زحمت کشیدند. چرا عجله میکنند؟ چرا برای سرنوشت و عظمت یک ملّتی نمیخواهند دقّت کنند که کمی کارها با متانت پیش رود؟ در این جهت هم ما از مجلس توقّع داریم که حدّاقل شما به ملّت اعتماد دهید که با مردم صادق هستید. آن چیزی که هست همان را میخواهید که مردم بفهمند. چرا یک نفر یک طرفه قضاوت کنند و یک جریان چیزی بگویند و کسان دیگر نتوانند چیزی بگویند؟ در این قضیه هم ما از مجلس توقّع خاص داریم. خانهی ملّت است و باید به وظیفهی شرعی و قسم الهی خود پایبند باشند.
آمریکا بیمارستانی را در قندوز بمباران کرد. این اوّلین جنایت و آخرین جنایت نیست. مریضکشی میکنند و عروسی را به عزا تبدیل میکنند و بعد هم میگویند که اشتباه شد. اینها طرفداران حقوق بشر هستند و اینها طرف ما هستند که ما توقّع داریم که اینها به طور منطقی پذیرای مطالب ما باشند! اینها اصلاً منطق ندارند و کسی که خدا ندارد چیزی ندارد.
ائتلاف کشورها بر سر مسئله داعش
مسئلهی ائتلاف ایران و سوریه و عراق و روسیه ائتلاف مبارکی است و در همین چند روز که هواپیماهای روسی اعلان حضور کردند و به فضل الهی به اهداف دشمن زدند. تروریستها، آدمکشهای حرفهای، جنگ جویان نیابتی، مظهر خشونت غربی در لباس اسلامی بحمد الله در یک فضای بسیار بدی قرار گرفتند و هم صدای ناتو بلند شد، هم صدای اوباما بلند شد، هم صدای ترکیه بلند شد و معلوم شد که چه کسانی ضدّ تروریست هستند و چه کسانی طرفدار تروریست هستند. حالا که عصبانی شدید عصبانی بمانید و از این عصبانیّت بمیرید.
فرمایش اخیر مقام معظّم رهبری (عطا لله عمره الشّریف) در ارتباط مذاکره با آمریکا که حکومت اسلامی و نظام اسلامی از دیدگاه قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت در هر خطبهای إنشاءالله یک شاخصهای را مطرح میکنیم، از امیر المؤمنین (علیه الصّلاه والسّلام) در نهج البلاغه است «لَا یُقِیمُ أَمْرَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ إِلَّا مَنْ لَا یُصَانِعُ وَ لَا یُضَارِعُ وَ لَا یَتَّبِعُ الْمَطَامِع»[۲۰] کسی میتواند پرچم توحید را در دست داشته باشد، حکومت ما با همهی حکومتهای عالم فرق دارد ما زیر پرچم امام حسین هستیم. حکومت ما داعیهی نجات ملّت و امّتها را دارد، داعیهی هدایت را دارد. ولایت فقیه کار پیغمبر را باید ادامه دهد، دولت اسلامی باد در شعاع ولایت فقیه نوارنیّت داشته باشد، دغدغهی دین داشته باشد، دغدغهی حجاب داشته باشد، دغدغه عفّت داشته باشد، دغدغهی پاکی ادارات داشته باشد، دغدغهی رفع فساد داشته باشد، ازدواج جوانان باید برای او دغدغهی جدّی باشد نه اینکه شعاری باشد، دغدغهی رفع استضعاف از مستضعفین باشد نه یک اقتصاد لیبرالی که اگر اکثریّت زیر پا له شدند و گرسنه ماندند دغدغه نداشته باشد، یکی دیگر از ویژگیهای آن نیز باید این باشد که اهل سازش نباشد «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُون»[۲۱] لذا رژیم آمریکا چون ذاتاً با ما در تضاد است او با پیغمبر ما مخالف است، او با دین ما مخالف است، او با قبلهی ما مخالف است، او با جهاد ما مخالف است، او با شهادت طلبی ما مخالف است، ما دفاع را برای خود جهاد میدانیم، حزب الله لبنان که سالمترین جریان دفاعی در منطقه بلکه در تاریخ که میشود او را به حساب آورد با یک رهبر فرهیخته، متدّین، عاطفی و دلسوز به مستضعفان که خوار چشم دشمنان است آمریکاییها به اینها تروریسم میگویند، ما اینها را مدافع خطشکن و بازدارنده از جنایت درندگان در منطقه میدانیم. اینها در حمله به یمن دست صعودی را باز میکنند و امکانات میدهند، ما این را جنایت جنگی میدانیم، خلاف شرع میدانیم، در ماههای حرام جنگ را حرام میدانیم، در ایّامی که حاجیها به حج میروند اینها به حاجیهای یمنی اجازهی حضور ندادند و در همان ایّام هم اینقدر آدم کشتند و آمریکا مدافع اینها است و ما مقابل با اینها هستیم. اینها در مسئلهی سوریه با ما هیچ وجه مشترکی ندارند، ما از دولت قانونی که مردم به او رأی دادند حمایت میکنیم. اینها به تروریستها اسلحه دادند و دنبال این هستند که دولت قانونی را ساقط کنند. اینها در عراق آمدند صدّام را ساقط کردند ولی خود اینها بدتر از صدّام جنایت کردند، خیانت کردند، رسوایی کردند، بیعفّتی کردند، دانشمندان هستهای عرق را ترور کردند، ما با چنین رژیمی و چنین وضعیّتی مواجه هستیم و اگر کسی بگوید که ما با اینها سازش کنیم اینها به نفع ما است، حضرت آقا فرمودند: مذاکرهی آمریکا زیانهای بیشمار در بردارد درحالی هم که هیچ نفعی متصوّر نیست.
نکتهی آخر از چهار وزیر محترمی که به ریاست محترم جمهوری نامه نوشتند و نسبت به مسئلهی رکود هشدار دادند ما این را طلیعهی مبارکی میدانیم و امیدواریم إنشاءالله توجّه خاصی شود و این مسئلهی رکود هم به فضل پروردگار متعال که جزء اموری است که ایجاد بحران احیاناً «لولا فضل خدا» مشکلات غیر قابل جبرانی به بار میآورد امیدوارم که مسئولین به فکر باشند و به داد مردم إنشاءالله تعالی برسند.
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً».[۲۲]
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۲۱٫
[۳]– سورهی طلاق، آیه ۲٫
[۴]– سورهی الرحمن، آیات ۱ و ۲٫
[۵]-مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۷، ص ۲۶۸٫
[۶]– سورهی نحل، آیه ۷۸٫
[۷]– سورهی انسان، آیه ۳٫
[۸]– سورهی عنکبوت، آیه ۶۹٫
[۹]– سورهی بقره، آیه ۲۱۶٫
[۱۰]– سورهی مائده، آیه ۵۴٫
[۱۱]-روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ۱۲، ص ۲۶۸٫
[۱۲]– سورهی اعراف، آیه ۱۴۳٫
[۱۳]– سورهی فاطر، آیه ۱۵٫
[۱۴]– سورهی عصر، آیات ۱ تا ۳٫
[۱۵]– سورهی صف، آیه ۸٫
[۱۶]– سورهی فصّلت، آیه ۴۲٫
[۱۷]– سورهی آل عمران، آیه ۶۱٫
[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴۶٫
[۱۹]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۲۹٫
[۲۰]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۸۸٫
[۲۱]– سورهی قلم، آیه ۹٫
[۲۲]– سورهی نصر.
پاسخ دهید