اگر خدا جهان و انسان و یا مرا نمى آفرید، چه مى شد؟
در ابتدا تذکر این نکته را به عنوان مقدمه خاطر نشان مى سازیم که: «آفرینش» نعمتى است که از الطاف الهى سرچشمه گرفته و اگر چیزى که امکان و شایستگى آفرینش و به وجود آمدن داشت اما آفریده نمى شد آن وقت جاى انتقاد بود. زیرا با نگاه عقل و فطرت به خوبى آشکار مى شود؛ که همیشه «بودن» و «داشتن» بهتر از «نبودن» و «نداشتن» است. اینک هر یک از سه وجه مورد سؤال را جداگانه و به اختصار مورد بررسى قرار مى دهیم:
یکم. آفرینش جهان، لازمه کمال و فیاضیت مطلق الهى است و خوددارى از آفرینش، بخل و منع فیض است و چنین چیزى از ساحت قدس ربوبى به دور است.
دوم. کمال فیاضیت الهى، اقتضا مى کند هر آنچه شایسته آفریده شدن است، بیافریند. از این رو خداوند در کنار آفرینش جمادات، نباتات، حیوانات و ملائکه ـ که هر یک به تناسب مرتبه وجودى خود داراى کمالاتى محدود و تا حدودى غیراختیارى اند ـ موجودى با کمالات نامحدود و با دو گرایش زمینى و آسمانى به نام انسان آفرید. این موجود مى تواند با اختیار خود، از همه مخلوقات عالم بالاتر رود و با تکامل اختیارى خود، بزرگ ترین جلوه جمال الهى شود. آفرینش چنین موجودى، نه تنها مقتضاى کمال فیاضیت خداوند، بلکه شایسته ترین موجود براى آفریده شدن است. از این رو خداوند، آفرینش همه چیز را براى او معرفى مى کند.[۱]
سوم. این پرسش را از دو زاویه بررسى مى کنیم:
اولاً، چنان که گذشت کمال فیاضیت الهى اقتضا مى کند که هر آنچه امکان و قابلیت وجود یافتن دارد، بیافریند و از افاضه وجود به آن دریغ و بخل نورزد. پس هر یک از ما به لحاظ امکان ذاتى، قابلیت دریافت فیض الهى را داشته ایم و او نیز به اقتضاى فیاضیت خود ما را آفرید؛ چرا که دریغ از آفرینش ما، منع فیض و مغایر کمالات مطلقه الهى است.
ثانیا، جهان هستى، نظام مند و بر اساس قانون علیت است. همان گونه که کل جهان آفرینش، معلول خداوند است، در درون جهان آفرینش نیز هر پدیده اى معلول علت خویش است.
ثالثا، با وجود هر علت، معلول آن نیز ضرورتا پدید مى آید و تخلف معلول از علت تامه اش محال است.
پدیده هاى هستى به دلیل همین «اصل علیت»، از یک نظم و ارتباط خاصى برخور دارند؛ به گونه اى وجود یک پدیده، متوقف بر وجود صدها پدیده دیگر و مؤثر در صدها پدیده دیگر است. اکنون اگر فرض شود شما با وجود علت تامه پیدایش تان، به دنیا نیایید؛ این، تخلف از اصل علیت و محال است. بنابراین اگر قرار باشد شما به دنیا نیایید، باید علت وجود شما محقق نشود. عدم تحقق علت وجود شما نیز تنها در صورتى ممکن است که علت آن نباشد و همین طور به ترتیب باید هزارها، بلکه میلیون ها یا میلیاردها پدیده دیگر محقق نشود و لازمه آن تغییر اساسى در کل نظام آفرینش بلکه اساسا تعطیل آفرینش، است. پس این فرض که خداوند همه چیز را بیافریند؛ ولى مرا نیافریند، فرض باطل و تصورى خام و عامیانه است. براساس ژرف کاوى هاى فلسفى مى توان گفت: «حذف یک چیز از جهان مساوى با حذف همه است».[۲]
پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین
دفتر نشر معارف
پی نوشت ها
[۱] – براى نمونه مطالعه کنید: بقره ۲، آیه ۲۹ و به آفرینش او تحسین مى گوید ؛ مؤمنون (۲۳)، آیه ۱۴٫
[۲] – جهت آگاهى بیشتر بنگرید: شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج ۱، صص ۱۲۱ – ۱۳۴، تهران: صدرا، ۱۳۶۸٫
پاسخ دهید