آیا خداوند بدی را آفریده است و اگر نیافریده پس این همه ظلم و بدی ناشی از چیست؟ اگر خدا نمیخواست که انسانها و جهان را این طوری نمیآفرید؟
خداوند متعال میفرماید:
«ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ»؛[۱] «آنچه از نیکیها به تو می رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می رسد، از سوی خود توست».
امّا آیا این بدان معناست که انسانانسانها خودشان خالق کارهای بد خویشند و خدا آفرینندهی کارهای بد آنان نیست؟ در حالی که خداوند متعال می فرماید: «اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ»؛[۲] «خداست خالق همه چیز».
پس یقیناً خدا خالق کارهای بد انسانها نیز هست؛ امّا آیا این بدان معناست که خدا – معاذ الله – بدی را آفریده است؟
پاسخ اجمالی آن است که خدا خالق هر امر وجودی است؛ و وجود سراسر خیر میباشد. امّا بدی چیزی نیست جز وصف عدمیبرای امور وجودی. مثلاً سخن دروغ از آن جهت که صوت میباشد، فرقی با سخن راست ندارد. لذا خداوند خالق صوت است چه آن صوت در دروغگویی به کار رود یا در راستگویی. امّا راست و دروغ، مساوی با صوت نیستند؛ بلکه اوصاف و عناوین صوت میباشند. اگر صوتی چنان باشد که حالت جملهی خبری به خود بگیرد و از امری واقعی گزارش دهد، وصف راست بودن به خود میگیرد؛ و اگر حالت جملهی خبری به خود بگیرد و از امری واقعی گزارش ندهد، نام دروغ به آن داده میشود. پس دروغ در حقیقت امری عدمیبوده به معنی عدم مطابقت مفادّ سخن با عالم واقع میباشد. و عدم مطابقت چیزی نیست که خالق بخواهد.
امّا توضیح مطلب اینکه، خدا به همهی موجودات به یک صورت افاضهی وجود میکند مثل نور خورشید که به همهی اشیاء به یک صورت میتابد. امّا این فیض وجود، در هر موجودی به تناسب ساختار وجودی آن موجود ظاهر میشود. لذا این فیض، وقتی از راه وجود مختار انسانی گذر کرده و به فعل او میرسد به صورت فعل اختیاری آن شخص ظاهر میگردد؛ همانگونه که نور سفید خورشید در گذر از شیشهی آبی، آبی رنگ و در گذر از شیشهی قرمز، قرمز رنگ میشود. همانطور که در این مثال حقیقت هر دو نور آبی و قرمز از خورشید است امّا آبی و قرمز بودن آن ناشی از شیشههاست نه خورشید؛ افعال اختیاری انسان نیز از نظر وجودی، معلول خدا هستند ولی خوب و بد بودن آنها ذاتاً منتسب به خدا نمیشود بلکه ناشی از وجود مختار آدمیاست. بر این اساس وقتی بچّهای زاده میشود خداست که به او وجود میدهد؛ و وجود مادر تنها مجرای فیض است؛ امّا گفته نمیشود خدا زایندهی نوزاد است؛ چون زاییدن اسمیاست که از واسطهی فیض انتزاع شده است نه از افاضه کنندهی وجود و خالق مادر و نوزاد.
همچنین اگر انسانی، انسان دیگری را از باب قصاص بکشد نمیتوان او را قاتل یا ظالم نامید؛ بلکه او را قصاص کننده میگویند. امّا اگر همین فاعل، آن شخص را به ناحق بکشد او را قاتل و ظالم مینامند. همچنین اگر همین فاعل، همان شخص را به جرم تجاوز به حریم اسلام بکشد، نه تنها نمیشود او را قاتل یا ظالم نامید بلکه باید او را مجاهد فی سبیل الله خواند. همچنین اگر حیوان درندهای آن شخص را به رسم شکار میکشت، حقیقتاً نمیشد آن حیوان درنده را قاتل یا ظالم قلمداد نمود؛ گرچه مجازاً چنین وصفی به آن حیوان داده میشود.
در این چهار مثال اگر با صرف نظر از منشاء فاعلی فعل، به خود فعل نگاه شود، هر چهار حالت از حیث وجودی یکسانند؛ یعنی در هر چهار حالت یک فعل رخ داده است و آن کشتن یک انسان است؛ لکن وقتی این فعل واحد را نسبت به چهار منشاء فاعلی میسنجیم، چهار عنوان متفاوت پیدا میشود. به همین ترتیب اگر همان فعل واحد را نسبت به خدا در نظر بگیریم عنوانی برای خدا نیز انتزاع میگردد؛ که عبارت است از عنوان مُمیت (میراننده). همچنین اگر این فعل را نسبت به جناب عزرائیل(علیه السلام) بسنجیم عنوان قابض الارواح برای او انتزاع خواهد شد.
بنابراین، در افعال مخلوقات آنچه به خدا نسبت داده میشود خود فعل (حیثیّت وجودی فعل) است نه عناوین قیاسی آنها.
برای توضیح بیشتر دوباره به مثال نور بر میگردیم. وقتی نور سفید از شیشهی آبی عبور میکند، نور عبور کرده آبی میشود؛ و وقتی از شیشهی قرمز عبور میکند، نور خروجی، قرمز رنگ است. نور آبی و نور قرمز، هر دو نور هستند، و نور بودن آنها از خورشید میباشد و شیشهها به هیچ وجه تولید نور نمیکنند. در کار خوب و بد انسانها نیز جنبهی وجودی کار مخلوق خداست و هیچ بشری به فعل خود وجود نمیدهد. حال سوال این است که شیشهی آبی و شیشهی قرمز – که تولید نور نمیکنند – آیا تولید رنگ میکنند یا نه؟ یا انسانها – که اصل کار را ایجاد نمیکنند – آیا در تولید صفت خوبی و بدی کار نقشی دارند یا نه؟
پاسخ این است که شیشهها، نه تنها اصل نور را تولید نمیکنند، بلکه حتّی در تولید رنگ آبی یا قرمز نیز حقیقتاً نقش تولید کنندگی ندارند. نور سفید خورشید، تمـام طیفهای هفتگانهی نور را به تنهــایی در خــود دارد؛ لــذا نور خورشید نور تامّ است، همانگونه که فیض صادر شده از سوی خدا نیز به تنهایی تمام کمالات امکانی را در خود دارد. وقتی این نور سفید خورشید به شیشهی آبی میرسد، شیشهی آبی تمام شش رنگ را بر میگرداند و تنها به طول موج رنگ آبی اجازهی عبور میدهد؛ لذا رنگ نور عبوری آبی رنگ میشود. شیشهی قرمز نیز تمام رنگها را منعکس میکند و تنها به طیف قرمز اجازهی عبور میدهد. پس کار شیشهی آبی و قرمز، تولید رنگ نیست؛ بلکه آنها در برابر نور سفید – که هفت رنگ نور را تماماً دارد – محدودیّت ایجاد میکنند و تنها به بخشی از آن اجازهی عبور و ظهور میدهند و به این طریق نور آبی و قرمز ایجاد میشود که دو عنوان برای نور هستند؛ امّا دقّت شود که آبی یا قرمز بودن نور آبی و نور قرمز، اموری زائد بر نور بودن آنها نیستند؛ بلکه آبی بودن نور آبی عین نوریّت اوست؛ کما اینکه قرمز بودن نور قرمز نیز عین نوریّت آن میباشد.
فیض کامل خدا نیز مثل نور خورشید به وجود مختار انسانها اصابت میکند و میخواهد تماماً از وجود آنها گذر نموده در قالب فعل آنها ظاهر شود و بهترین فعل ممکن را ایجاد نماید. حال اگر وجود کسی مثل شیشهی بیرنگ باشد، تمام فیض در فعل او ظاهر میگردد و چنین فعلی تماماً خیر است؛ و تمام آن از خداست. امّا اگر فیض خدا به وجودی برخورد کند که بیرنگ نیست، تنها بخشی از آن عبور میکند و در این حالت نور عبور نموده، تمام فیض نیست بلکه فیض ناقص میباشد. لذا با اینکه تمام آن از جانب خداست، ولی نقصی دارد که مربوط میشود به شیشهی اختیار بشر؛ که از این نقص و عدم، عنوانی برای فعل آدمیانتزاع میشود؛ و این عنوان به مانعیّت و محدود کنندگی وجود مختار آدمینسبت داده میشود نه به خدا؛ همانگونه که شیشهی رنگی نور را محدود میکرد و باعث میشد تمام نور عبور نکند؛ و همین ناقص عبور نمودن نور بود که باعث میشد نور عبوری، رنگ و عنوان خاصّی بگیرد.
پس وجود تمام افعال آدمی، فقط و فقط از خداست؛ و خود انسان هیچ نقش آفرینندگی و ایجادکنندگی نسبت به آن ندارد. حال اگر وجود شخص، مانع از ظهور تمام فیض نبود، کار ظهور یافته از او، کار خوب شمرده میشود؛ امّا اگر وجود شخص، مانع از ظهور تمام فیض شد، بسته به مقدار محدودیّت اعمال شده از طرف بشر، کار ظهور یافته از او، کار حرام یا کار مکروه یا مباح محسوب میگردد. لذا در هر حال جنبهی وجودی فعل که خیر میباشد، از خداست و عناوین مربوط به جنبهی عدمیو نقصی فعل که ناشی از وجود مختار آدمیاست، مربوط میشود به انسان. و روشن است که امر عدمیخالق نمیخواهد.
در اینجا بد نیست یک نکتهی ظریف نیز مورد اشاره واقع شود؛ و آن اینکه، خیر و خوبی دو اصطلاح دارد. جنبهی وجودی تمام افعال – چه بد باشند و چه خوب – از آن جهت که وجودند خوب میباشند. از طرف دیگر، اگر فیض عبوری از اختیار انسان، در حدّ مطلوب باشد، آن نیز کار خوب نامیده میشود. خوب به معنای اوّل وصف اصل وجود فعل بوده و عامّ میباشد؛ امّا خوب به معنای دوم، از بیرنگی شیشهی اختیار آدمیانتزاع میشود و در مقابل کار بد قرار دارد. پس خوب به معنی اوّل تنها به خدا نسبت داده میشود؛ امّا خوب به معنای دوم هم به خدا نسبت داده میشود هم به بشر. امّا کار بد، فقط به بشر اسناد داده میشود که ناظر به جنبهی عدمیو نقصی می
«وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَهٌ یَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثاً. ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَهٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِک»؛[۳] «و اگر به آنها (منافقان ) حسنهای برسد، می گویند: «این، از ناحیه خداست» و اگر سیّئهای برسد، می گویند: «این، از ناحیه توی پیامبر است» بگو: «همهی اینها از ناحیه خداست» پس چرا این گروه حاضر نیستند سخنی را درک کنند؟! (آری) آنچه از نیکیها به تو می رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می رسد، از سوی خود توست»
در این آیات، ابتدا تمام خوبیها و بدیها به خدا نسبت داده شدند؛ و بلافاصله بدیها از خدا نفی شدند. امّا این تناقضگویی نیست؛ بلکه در قسمت اوّل، نظر به جنبهی وجودی خوبیها و بدیها شد که همه از خدا و خیر میباشند؛ ولی در قسمت دوم به جنبهی عنوانی خوبیها و بدیها نظر شد و در نتیجه عناوین بدیها از خدا نفی شدند.
نکتهی ظریف دیگر در مورد مثال نور است که آن را از خود قرآن کریم استفاده کردیم و در سطح محدودی در این مسئله به کار گرفتیم. خداوند متعال می فرماید «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛[۴] «خداوند نور آسمانها و زمین است».
همچنین در جریان ملاقات حضرت موسی و حضرت خضر(علیه السلام) که در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف بیان شده، اشاراتی به این پاسخ وجود دارد. در آنجا حضرت خضر (علیه السلام) شکستن کشتی را تنها به خود نسبت می دهد، چون شکستن، تماماً امر عدمی است. قتل را به خود و خدا نسبت میدهد؛ چون جهت دنیایی آن امر عدمی ولی جنبهی قبض روح آن امر وجودی است. امّا درست نمودن دیوار را تماماً به خدا نسبت میدهد؛ چون تمام آن امر وجودی و خیر میباشد. البته اینگونه سخن گفتن، ادب نگه داشتن با خدا را هم به نمایش می گذارد.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:علیرضا حیدرزاده/پرسش وپاسخ دانشجویی
[۱]– نساء (۴)، آیه ۷۹٫
[۲]– زمر (۳۹)، آیه ۶۲٫
[۳]– نساء (۴)، آیات ۷۸ و ۷۹٫
[۴]– نور (۲۴)، آیه ۳۵٫
پاسخ دهید