در عصر حاضر، آشنایى با آفاتى که هدف و فلسفه عزادارى سالار شهیدان را تهدید مى کنند، مهم ترین و اساسى ترین گام در راه تحقق اهداف ارزشمند این دستورالعمل سازنده اهل بیت عصمت و طهارت است و از این رو این مسأله با شرح و بسط بیشترى ارائه مى شود.
نقش فرهنگ اصیل عاشورا در جهل زدایى جوامع اسلامى و زمینه سازى براى حکومت جهانى اسلام، ایجاب مى کند که اسلام ستیزان مستکبر- اعم از آنها که رسماً در مقابل اسلام قرار دارند یا کسانى که به نام اسلام بر مسلمین حکومت مى کنند- در دوران هاى مختلف تاریخ براى تحریف آن برنامه ریزى کنند، چرا که آنان از جهل مردم تغذیه مى کنند، و بیدارى امت اسلامى بنیاد حاکمیت آنها را فرو مى ریزد.
اکنون باید دید چگونه فرهنگ اصیل عاشورا به وسیله دشمنان آگاه و دوستان ناآگاه تحریف مى شود؟ و چه آفاتى مجالس عزادارى سالار شهیدان را تهدید مى کند؟
پاسخ اجمالى این سؤال این است که: هر چه با فلسفه عزادارى یعنى: جهل زدایى جامعه اسلامى و نیز با ویژگى هاى مجالس عزادارى هدفمند، یعنى: خدامحورى، ارائه تحلیل واقع بینانه از حادثه عاشورا و بهره گیرى صحیح از احساسات و عواطف مردم نسبت به اهل بیت علیهم السلام، در تضاد باشد، آفت مجالس عزادارى سید الشهدا است.
اینک براى توضیح این اجمال به مهم ترین آسیب ها اشاره مى کنیم:
تحریف هدف عزادارى
خطرناکترین آفت عزادارى سید الشهدا، تحریف هدف آن است.
این تحریف به دو گونه مى تواند تجلى یابد: یکى آن که به جاى روشنى بخشى و احیاگرى تنها به آمرزش گناهان و پاک سازى معنوى خلاصه گردد. و دیگر آن که به جاى تأکید بر بُعد حماسى به جنایت یزیدیان و ستمگران در این حادثه پرداخته شود.
اینک به توضیح این دو مطلب مى پردازیم:
اگر به جاى جهل زدایى و احیاء ارزش هاى اسلامى، فلسفه عزادارى براى سالار شهیدان، در پاک سازى گنه کاران از گناه خلاصه شود، در واقع هدف شهادت امام و عزادارى براى آن حضرت تحریف شده است، یعنى دقیقاً همان تحریفى که در آیین مسیحیت در مورد حضرت عیسى تحقق یافت.
استاد شهید مطهرى در این باره مى گوید:
من نمى دانم کدام جانى یا جانى هایى جنایت را به شکل دیگرى بر حسین بن على وارد کردند، و آن این که هدف حسین بن على را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندى را که مسیحى ها در مورد مسیح گفتند درباره حسین گفتند که حسین کشته شد براى آن که بار گناه امت را به دوش بگیرد، براى این که ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد براى این که گناهکار تا آن زمان کم بود، بیشتر بشود ….[۱]
استاد مطهرى درباره نوعى دیگر از تحریف هدف عزادارى و گریه بر امام حسین علیه السلام چنین مى گوید:
چرا ائمه اطهار علیهم السلام (حتى از پیغمبر اکرم روایت است) گفتند که این نهضت باید زنده بماند، فراموش نشود، مردم براى امام حسین بگریند؟ هدف آنها از این دستور چه بوده است؟ ما آن هدف واقعى را مسخ کردیم. گفتیم فقط به خاطر این است که تسلّى خاطرى براى حضرت زهرا علیها السلام باشد! با این که ایشان در بهشت همراه فرزند بزرگوارشان هستند، دائماً بى تابى مى کنند تا ما مردم بى سر و پا یک مقدار گریه کنیم تا تسلى خاطر پیدا کنند، آیا توهینى بالاتر از این براى حضرت زهرا پیدا مى کنید؟![۲] خیال مى کنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا العیاذ باللَّه حضرت زهرا علیها السلام بعد از هزار و سیصد سال، آن هم در جوار رحمت الهى، منتظر است که … براى او گریه بکنند تا تسلّى خاطر پیدا کند!
چند سال پیش در کتابى دیدم که نویسنده مقایسه اى میان حسین بن على و عیسى مسیح کرده بود، نوشته بود که عمل مسیحیها بر عمل مسلمین (شیعیان) ترجیح دارد، زیرا آنها روز شهادت عیسى مسیح را جشن مى گیرند و شادمانى مى کنند، ولى اینها در روز شهادت حسین بن على مرثیه خوانى و گریه مى کنند. عمل آنها بر عمل اینها ترجیح دارد، زیرا آنها شهادت را براى عیسى مسیح موفقیّت مى دانند نه شکست، و چون موفقیّت مى دانند شادمانى مى کنند. امّا مسلمین شهادت را شکست مى دانند و چون شکست مى دانند گریه مى کنند.
جواب این است که اوّلًا دنیاى مسیحى که این شهادت را جشن مى گیرد، روى همان اعتقاد خرافی است که مى گوید عیسى کشته شد تا بار گناه ما بریزد، و چون به خیال خودش سبکبال شده و استخوانش سبک شده آن را جشن مى گیرد، در حقیقت او جشن سبکى استخوان خودش را به خیال خودش مى گیرد، و این یک خرافه است.
ثانیاً این همان فرق اسلام و مسیحیّت تحریف شده است که اسلام یک دین اجتماعى و مسیحیّت، دینى است که همه آن چیزى که دارد اندرز اخلاقى است. از طرف دیگر گاه به یک حادثه از نظر فردى نگاه مى کنیم و گاه از نظر اجتماعى. از نظر اسلام شهادت حسین بن على از دیدگاه فردى یک موفّقیّت بود.[۳] گفتنى است که آن چه تحریف هدف عزادارى براى امام حسین علیه السلام است خلاصه کردن آن در پاک سازى گناهان شبیه باور خرافى مسیحیان درباره مصلوب شدن حضرت عیسى است و این به معناى نفى نقش عزادارى در آمرزش گناهان نیست.
از سوى دیگر حادثه عاشورا در یک نگاه کلى و واقع بینانه، داراى دو بُعد است: یکى بُعد جنایت و مظلومیت و دیگرى بُعد حماسه، عزت و عظمت. از این رو تحلیل و تبیین صحیح این حادثه در صورتى امکان پذیر است که این دو بُعد در کنار هم دیده شود و ارائه گردد، در غیر این صورت، مخاطب درک درستى از این جریان مهم تاریخ اسلام پیدا نخواهد کرد.
استاد مطهرى قدس سره در این باره مى گوید:
حادثه عاشورا و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد: یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى که هر دو صفحه اش یا بى نظیر است و یا کم نظیر. اما صفحه سیاه و تاریکش از آن نظر سیاه و تاریک است که در آن فقط جنایت بى نظیر و یا کم نظیر مى بینیم ….
از این نظر حادثه کربلا یک جنایت و یک تراژدى است، یک مصیبت است، یک رثاء است. این صفحه را که نگاه مى کنیم، در آن، کشتن بى گناه مى بینیم، کشتن جوان مى بینیم، کشتن شیرخوار مى بینیم، اسب بر بدن مرده تاختن مى بینیم، آب ندادن به یک انسان مى بینیم، زن و بچّه را شلاق زدن مى بینیم، اسیر را بر شتر بى جهاز سوار کردن مى بینیم. از این نظر قهرمان حادثه کیست؟ واضح است وقتى که حادثه را از جنبه جنایى نگاه کنیم، آن که مى خورد قهرمان نیست، آن بیچاره مظلوم است. قهرمان حادثه در این نگاه یزید بن معاویه است، عبید اللَّه بن زیاد است، عمر سعد است، شمر بن ذى الجوشن است، خولى است و یک عدّه دیگر. لذا وقتى که صفحه سیاه این تاریخ را مطالعه مى کنیم، فقط جنایت ورثاء بشریّت را مى بینیم.
این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آنجا، قهرمان حسین است. آن صفحه را که نگاه کنیم، مى گوییم بشریّت حقّ دارد به خودش ببالد. امّا وقتى صفحه سیاهش را مطالعه مى کنیم مى بینیم که بشریّت سرافکنده است و خودش را مصداق آن آیه مى بیند که مى فرماید: «قَالُواأَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدّمَآءَ وَ نَحْنُ نُسَبّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدّسُ لَکَ»[۴].
مسلّماً جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: «إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[۵] سؤالى نمى کند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه بشریّت را مى دیدند و صفحه دیگر آن را نمى دیدند، از خدا این سؤال را کردند که آیا مى خواهى کسانى را در زمین قرار دهى که فساد کنند و خون ها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: «إِنّى أَعْلَمُ مَا لَاتَعْلَمُونَ».[۶] آن صفحه، صفحه اى است که ملک اعتراض مى کند؛ بشر سرافکنده است و این صفحه، صفحه اى است که بشریّت به آن افتخار مى کند.
باید اعتراف کنیم که یکى از جانی هاى بر حسین بن على ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه اش را مى خوانیم و صفحه دیگرش را نمى خوانیم.[۷]
یکى از آسیب هایى که خصوصاً در قرن هاى اخیر عزادارى امام حسین علیه السلام را تهدید مى کند، استناد و استفاده اهل منبر و مرثیه سرایان از منابع غیر معتبر و غیر قابل استناد[۸] است.
نکته قابل توجه این که تاریخ عاشورا بیش از هر موضوع دیگر، داراى منابع معتبر و قابل استناد است، و مرثیه سرایان متعهد و آگاه اصولًا نیازى به استفاده از منابع غیر قابل استناد ندارند. به گفته شهید مطهرى:
اگر کسى تاریخ عاشورا را بخواند مى بیند از زنده ترین و مستندترین و از پر منبع ترین تاریخ ها است. مرحوم آخوند خراسانى [۹] فرموده بود آنها که به دنبال روضه نشنیده مى روند، بروند روضه هاى راست را پیدا کنند که آنها را احدى نشنیده است.[۱۰]
گزارش هاى ذلّت بار
حسین بن على علیه السلام مظهر عزت الهى و عاشورا جلوگاه حماسه و عزّت حسینى، و شعار دشمن شکن «هیهات منّا الذّلّه» میراث گرانبهاى اوست، در منابع معتبر گزارش شده که آن حضرت ضمن یک سخنرانى حماسى در روز عاشورا خطاب به سپاه دشمن فرمود:
ألا وإنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثنَتَینِ، بَینَ السِّلَّهِ وَالذِّلَّهِ،وٌهیهاتَ مِنّا الذِّلَّهُ، یَأبَى اللَّهُ لَنا ذلِکَ ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ، وحُجورٌ طابَت، وحُجورٌ طَهُرَت، وانوفٌ حَمِیَّهٌ ونُفوسٌ أبِیَّهٌ، مِن أن تُؤثَرَ طاعَهُ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الکِرامِ.[۱۱]
هان! خوانده شده، پسر خوانده شده، مرا میان دو چیز قرار داده است: شمشیر و خوارى. خوارى از ما دور است و خداوند، آن را براى ما نمى پذیرد، و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامن هایى پاک و پاکیزه و جان هایى غیرتمند و خوددار که اطاعت از لیئمان را بر مرگى کریمانه، مقدّم نمى دارند.
و نیز در پاسخ به کسانى که به او گفتند:
لا نُخَلّیکَ حَتّى تَضَعَ یَدَکَ فی یَدِ عُبَیدِ اللَّهِ بنِ زِیادٍ.
تو را رها نخواهیم ساخت تا دست در دست عبید اللَّه بن زیاد نگذارى.
فرمود:
لا وَاللَّهِ، لا اعطی بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ، ولا أفِرُّ فِرارَ العَبیدِ، «إِنّى عُذْتُ بِرَبّى وَ رَبّکُمْ أَن تَرْجُمُونِ»[۱۲] «إِنّى عُذْتُ بِرَبّى وَ رَبّکُم مّن کُلّ مُتَکَبّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ»[۱۳].[۱۴]
نه به خدا سوگند که نه بسان ذلت زدگان، دست ذلت به دست خود کامگان خواهم داد و نه بسان بردگان پا به فرار خواهم نهاد «من به پروردگار خویش وپروردگار شما پناه مى برم از اینکه مرا سنگباران نمایید». «من از شرارت هر عنصر حق ناپذیر ومتکبرى که به روز حساب ایمان نمى آورد به پروردگار خود وشما پناه مى برم».
بنا بر این هر گزارشى از تاریخ عاشورا که حاکى از پذیرش ذلت توسط آن حضرت است، دروغ و ساخته و پرداخته دشمنان اوست .
غلوّ
گزارش هاى ذلت بار، پایین آوردن و غلوّ بالاتر بردن اهل بیت از جایگاه واقعى آنها است که متأسفانه، هر دو آفت در برخى مجالس مرثیه سرایى مشاهده مى شود. شیخ المحدثین، ابن بابویه روایتى را از امام رضا علیه السلام نقل کرده که دلالت دارد بر این که غلوّ یک توطئه حساب شده دشمنان اهل بیت براى بدبین کردن مردم به آنان و منزوى کردن خاندان رسالت بوده است، متن سخن امام این است:
إن مُخالِفینا وَضَعوا أخباراً فی فَضائِلِنا وجَعَلوها عَلى ثَلاثَهِ أقسامٍ:
أحَدُهَا الغُلُوُّ، وثانیهَا التَّقصیرُ فی أمرِنا، وثالِثُها التَّصریحُ بِمَثالِبِ أعدائِنا؛ فَإِذا سَمِعَ النّاسُ الغُلُوَّ فینا کَفَّروا شیعَتَنا ونَسَبوهُم إلى القَولِ بِرُبوبِیَّتِنا، وإذا سَمِعُوا التَّقصیرَ اعتَقَدوهُ فینا، وإذا سَمِعوا مَثالِبَ أعداءِنا بِأَسمائِهِم ثَلَبونا بِأَسمائِنا.[۱۵]
مخالفین ما سه نوع خبر در فضایل ما جعل کرده اند: ۱- غلو، ۲- کوتاهى در حق ما، ۳- تصریح به بدى هاى دشمنان ما ودشنام به آنان. وقتى مردم اخبار غلو را مى شنوند، شیعیان ما را تکفیر مى کنند ومى گویند: شیعه قائل به ربوبیت ما مى باشد ووقتى کوتاهى در حق ما را مى شنوند به آن معتقد مى شوند ووقتى بدى هاى دشمنان ما را مى شنوند ما را دشنام مى دهند.
دروغ
زشت ترین و خطرناک ترین دروغ ها[۱۶]، دروغ بستن به خدا و پیامبر خدا و اهل بیت است که از گناهان کبیره شمرده شده و موجب بطلان روزه مى گردد.[۱۷] مرثیه سرایانى که بدون حجت شرعى، سخنى را به خدا و اهل بیت نسبت مى دهند نه تنها خادم و ذاکر امام حسین علیه السلام نیستند بلکه باید بدانند که کار آنها گناه کبیره است.
اینک به چند نمونه از مرثیه سرایى هاى دروغین که محدث نورى در کتاب «لؤلؤ و مرجان» آورده توجه فرمایید:
آب آوردن ابا الفضل براى سید الشهدا در کودکى!
آن داستان ساختگى این است:
روزى امیرالمؤمنین علیه السلام در بالاى منبر خطبه مى خواند، حضرت سید الشهداء علیه السلام تشنه شد، آب خواست، حضرت به قنبر امر فرمود:
آب بیاور، عباس در آن وقت طفل بود، چون شنید تشنگى برادر را دوید نزد مادر و آب براى برادر گرفت در جامى و آن را بر سر گذاشت و آب از اطراف مى ریخت، به همین قسم وارد مسجد [شد]، چشم پدر بر او افتاد گریست و فرمود: امروز چنین و روز عاشورا چنان، و قدرى از مصائب او ذکر نمود الخ.[۱۸]
پیمان گرفتن زینب علیها السلام از حبیب بن مظاهر
نمونه اى دیگر از گزارش هاى دروغ این که مى گویند:
جناب زینب علیها السلام در شب عاشورا به جهت همّ و غم و خوف از اعداء در میان خیمه ها سیر مى کرد براى استخبار حال اقربا و انصار،دید حبیب بن مظاهر اصحاب را در خیمه خود جمع کرده و از آنها عهد مى گیرد که فردا نگذارند احدى از بنى هاشم قبل از ایشان به میدان بروند به شرحى طولانى، آن مخدره مسروراً آمد پشت خیمه ابوالفضل، دید آن جناب نیز بنى هاشم را جمع کرده و به همان قسم از ایشان عهد مى گیرد که نگذارند احدى از انصار پیش از ایشان به میدان رود. مخدره مسرور خدمت حضرت رسید و تبسم کرد، حضرت از تبسم او تعجب کرد و سبب پرسید، آنچه دید عرض کرد … تا آخر خبر که واضعش را در این فن مهارتى بود تمام.[۱۹]
احوال پرسى امام حسین علیه السلام از زین العابدین علیه السلام در روز عاشورا
نقل کنند با سوز و گداز که در روز عاشورا بعد از شهادت اهل بیت و اصحاب، حضرت به بالین امام زین العابدین علیه السلام آمد، پس از پدر حال معامله آن جناب را با اعدا پرسید، خبر داد که به جنگ کشید، پس جمعى از اصحاب را اسم برد و از حال آنها پرسید، در جواب فرمود:
قتل قتل تا رسید به بنى هاشم و از حال جناب على اکبر و ابى الفضل سؤال کرد، به همان قسم جواب داد و فرمود: بدان در میان خیمه ها غیر از من و تو مردى نمانده.
خلاصه این قصه است و حواشى بسیار دارد و صریح است در آنکه آن جناب از اول مقاتله تا وقت مبارزت پدر بزرگوارش ابداً ازحال اقرباء و انصار و میدان جنگ خبرى نداشت.[۲۰]
داستان اسب امام حسین علیه السلام
خبر عجیب که متضمن است طلب کردن حضرت هنگام عزم رفتن به میدان، اسب سوارى را، و کسى نبود آن را حاضر کند، پس مخدره زینب رفت و آورد و آن حضرت را سوار کرد بر حسب تعدد منابر، مکالمات بسیار بین برادر و خواهر ذکر مى شود و مضامین آن در ضمن اشعار عربى و فارسى نیز در آمده و مجالس را با آن رونق دهند و به شور در آرند و الحق جاى گریستن است اما نه بر این مصیبت بى اصل، بلکه در گفتن چنین دروغ واضح و افترا بر امام علیه السلام در بالاى منابر و نهى نکردن آنان که متمکنند از نهى کردن به جهت بى اطلاعى یا ملاحظه عدم نقص در بعضى شئونات.[۲۱]
داستان عروسى حضرت قاسم
به گفته محدث نورى اولین کسى که این داستان را نوشت ملا حسین کاشفى در کتاب روضه الشهداء است [۲۲] و همان طور که استاد مطهرى فرموده اصل داستان صد در صد دروغ است [۲۳]، چگونه مى توان به امام نسبت داد که در هنگام نبرد با دشمن و در حالى که مجال نماز خواندن هم به امام و یارانش داده نمى شود امام بگوید آرزو دارم عروسى دخترم را ببینم و در همین جا دخترم را براى پسر برادرم عقد مى کنم و مراسم عروسى برپا مى کنم؟!
آمدن زینب علیها السلام به بالین برادر در قتلگاه
برخى از مرثیه سرایان به حضرت زینب چنین نسبت داده اند که در آخرین لحظات امام به بالین حضرت آمد و چنین کرد:
ورَأَتهُ یَجودُ بِنَفسِهِ، ورَمَت بِنَفسِها عَلَیهِ وهِیَ تَقولُ: أنتَ أخی، أنتَ رَجانا، أنتَ کَهفُنا، أنتَ حِمانا، الخ.
و ایشان را دید که در حال جان دادن بود، خود را به روى او انداخت و چنین مى گفت: تو برادر منى، تو امید و پناه گاه ما و امان مایى.
محدث نورى این داستان را هم یکى از دروغ هاى مرثیه سرایان شمرده است.[۲۴]
اسیرى در این خانواده نبود
خبرى است لطیف و متکى بر مقدماتى که احتمال دروغ را از ذهن سامعین محو کند و سند را به ابوحمزه ثمالى بیچاره منتهى کنند که روزى آمد در خانه حضرت امام زین العابدین علیه السلام و در را کوبید، کنیزکى آمد، چون فهمید ابو حمزه است خداى را حمد کرد که او را رساند که حضرت را تسلى دهد، چون امروز دو مرتبه بیهوش شدند، پس داخل شد و تسلى داد به اینکه شهادت در این خانواده عادت و موروثى است، جد و عم و پدر و عم پدر همه شهید شدند. در جواب او را تصدیق نمودند و فرمودند: و لکن اسیرى در این خانواده نبود، آنگاه شمه اى از حالت اسیرى عمه ها و خواهران بیان کردند![۲۵]
چگونگى حضور امام صادق در مجلس عزادارى
محدث نورى خلاصه آن را از مرثیه سرایان نقل مى کند که به گفته ایشان سند آن را به هشام بن حکم مظلوم مى رسانند که گفت: روزى بعضى از شیعیان او را دعوت به مجلس عزاى جد بزرگوارش کرد، عذر خواست که باید در آن محضر حاضر باشم. گفت: رخصت بگیر. گفت: نشود که اسم این مطلب را در حضورش برد که طاقت ندارد. گفت: بى اذن بیا، گفت: روز بعد که مشرف شدم جویا مى شوم، نتوانم راست گفت. بالاخره او را برد، بعد از آن مشرف شد.
حضرت جویا شد، بعد از تکرار عرض کرد، فرمود: «گمان دارى من در آنجا نبودم (یا در چنین مجالس حاضر نمى شوم)» عرض کرد:
جنابت را در آنجا ندیدم. فرمود: «وقتى که از حجره بیرون آمدى در محل کفش ها چیزى ندیدى؟» عرض کرد: جامه در آنجا افتاده بود.
فرمود: «من بودم که عبا بر سر کشیدم و روى زمین افتادم».[۲۶]
ریشه دروغ در مرثیه سرایى از نگاه محدث نورى
از نگاه محدث نورى دو عامل عمده، موجب دروغ پردازى در مرثیه سرایى شده:
تجویز دروغ در تعزیه!
احادیثى که توصیه به گریانیدن در مصیبت آن حضرت مى کنند مطلق هستند، بنا بر این هر چه سبب گریه کردن مردم گردد هر چند دروغ باشد، نیکو است، و فضاى این روایات آن است که آن چه در نکوهش دروغ وارد شده هر چند که در نهایت اعتبار است ولى اختصاص به غیر از ذکر مصیبت ابا عبد اللَّه دارد![۲۷]
استاد مطهرى پس از نقل این مطلب از محدث نورى اضافه مى کند: این همان حرفى است که امروزى ها در مکتب «ماکیاول» در آوردند که هدف وسیله را مباح مى کند. هدف خوب باشد، وسیله هر چه شد شد![۲۸] محدث نورى در پاسخ به این سخن مى گوید:
به این بیان، [مى ] توان بسیارى از معاصى کبیره را مباح بلکه مستحب کرد و براى فساق جاده وسیعى از سوى آن معاصى باز نمود؛ زیرا که اخبار فضیلت و مدح ادخال سرور در قلب مؤمن و قضاى حوایج و اجابت خواهش او و سعى و کوشش در انجاح آن اضعاف اخبار ابکا است، پس هر فاسقى هر زنى را که دید و خواهش نمود بوسه برویش زند یا … بر زن رواست به مقتضاى اخبار استحباب ادخال سرور یا اخبار استحباب قضاى حاجت و غیر آنها اجابت نماید و خود را تسلیم کند! ….[۲۹]
تسامح در ابواب فضایل، قصص و مصایب
مطلب دیگرى که از منظر محدث نورى دومین عامل عمده در دروغ پردازى در مرثیه سرایى است، تمسک به سیره علما مبنى بر ضبط و نقل روایات ضعیفه در مؤلفات خود و تسامح در ابواب فضایل و قصص و به خصوص مصایب است.
ایشان پس از توضیح این شبهه به تفصیل توضیح مى دهد که این سخن مغالطه اى بیش نیست و هرگز علماى درستکار که سیرشان در خطوط مستقیمه موازین عدلیه است از کتابى که صاحبش را نشناسند نقل نکنند و نیز از کتابى که مؤلفش بى مبالات و فرقى میان خبر موهون و غیر موهون نگذاشته و در مقام نقل تمیزى براى آنها مقرر نداشته خبرى بیرون نیاورند.[۳۰]
ریشه هاى اصلىِ دروغ در مرثیه سرایى
به نظر ریشه هاى دروغ پردازى در مرثیه سرایى امور دیگرى است که این گونه بهانه تراشى ها نیز ریشه در آنها دارد، آن ریشه ها عبارت اند از:
جهل
سوء استفاده از زبان حال
تلاش براى ارائه مصیبتى نو!
دنیاطلبى
در حدیثى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمده:
حبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَهٍ، ومِفتاحُ کُلِّ سَیِّئَهٍ، وسَبَبُ إحباطِ کُلِّ حَسَنَهٍ.[۳۱]
دنیا دوستى سرآمد هر خطایى و کلید هرگناه و مایه از میان رفتن هر خوبى است.
گفتنى است که انواع انگیزه هاى غیر الهى از مرثیه سرایى، چه کسب درآمد مادى باشد و چه تحصیل شهرت و محبوبیت و چه غیر آنها، دنیاطلبى است و تا این ریشه خطرناک علاج نشود، و تا اخلاص براى مرثیه سرایان حاصل نگردد، همه تلاش ها براى اصلاح امر مرثیه سرایى عقیم خواهد ماند.
[۱] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۱۲۷٫
[۲] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۷۸٫
[۳] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۱۲۸٫
[۴] ملائکه گفتند: پروردگارا! آیا در زمین کسى را خواهى گماشت که در آن فساد کند و خونها بریزد و حال آنکه ما خود، تو را تسبیح و تقدیس مى کنیم؟( بقره: آیه ۳۰).
[۵] من در روى زمین جانشینى قرار خواهم داد( بقره: آیه ۳۰).
[۶] من مى دانم چیزى را که شما نمى دانید( بقره: آیه ۳۰).
[۷] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۱۲۱- ۱۲۵٫
[۸] براى اطلاع از منابع قابل استناد و منابع غیر قابل استناد تاریخ عاشورا مراجعه کنید به فصل پنجم این کتاب.
[۹] آخوند شیخ محمد کاظم بن حسین هروى خراسانى متولد سال ۱۲۵۵ ق در مشهد و متوفى سال ۱۳۲۹ در نجف از اکابر علما امامیه واصولى نامى است که در تدریس اصول فقه، یگانه عصر خود بود ونسبت به مشروطه و انقلاب سیاسى ایران کمک شایانى نمود.
[۱۰] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۵۶٫
[۱۱] الملهوف: ص ۱۵۵، الاحتجاج: ج ۲ ص ۹۷ و نیز، ر. ک: دانش نامه امام حسین علیه السلام: احتجاج هاى امام بر سپاه کوفه.
[۱۲] دخان: آیه ۲۰٫
[۱۳] غافر: آیه ۲۷٫
[۱۴] مثیر الأحزان: ص ۵۱ و نیز، ر. ک: دانش نامه امام حسین علیه السلام: مکارم اخلاقى امام حسین علیه السلام/ عزت نفس.
[۱۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام: ج ۱ ص ۳۰۴ ح ۶۳، بشاره المصطفى: ص ۲۲۱، بحار الأنوار: ج ۲۶ ص ۲۳۹ ح ۱٫
[۱۶] براى آشنایى با اقسام دروغ مراجعه کنید به کتاب لؤلؤ و مرجان:« مقام چهارم».
[۱۷] الکافى: ج ۲ ص ۳۴۰ ح ۹٫
[۱۸] لؤلؤ و مرجان: ص ۲۹۹٫
[۱۹] همان: ص ۲۶۴٫
[۲۰] همان: ص ۲۶۴- ۲۶۵٫
[۲۱] همان: ص ۲۶۷٫
[۲۲] همان: ص ۲۸۸٫
[۲۳] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۲۸٫
[۲۴] همان: ص ۲۶۸٫
[۲۵] همان.
[۲۶] همان: ص ۲۶۹، محدث نورى در ادامه این نقل مى افزاید:« چون درست حفظ نکردم شاید تحریفى در آن کرده باشم، خبر مفصل است و بسیار گریه آور، کاش پایه داشت و احتمال صدق در آن مى رفت».
[۲۷] ر. ک: لؤلؤ و مرجان: ص ۲۷۲( تنبیه چهارم).
[۲۸] حماسه حسینى: ج ۱ ص ۴۸٫
[۲۹] لؤلؤ و مرجان: ص ۲۷۳- ۲۷۴ و نیز، ر. ک: حماسه حسینى: ج ۱ ص ۴۹٫
[۳۰] ر. ک: لؤلؤ و مرجان: ص ۲۷۷- ۳۰۲٫
[۳۱] إرشاد القلوب: ص ۲۱ و نیز، ر. ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن وحدیث: ج ۱ ص ۳۸۲ ح ۵۷۸٫
پاسخ دهید