روز پنجشنبه مورخ ۰۸ دی ماه ۱۴۰۱، آخرین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از مردم در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. در این مراسم، آقای «حاج مهدی سماواتی» دعای شریف توسل را قرائت کردند و سپس حضرت «آیت الله صدیقی» به ایراد سخنرانی پرداختند. همچنین در این مراسم همچنین آقای «حاج سعید حدادیان» به ذکر مصیبت و نوحهخوانی پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) انوار عَرش الهی هستند که برای هدایت بَشر به زمین آمدهاند
- سراسر زندگی «شهید حاج قاسم سلیمانی» مملو از عشق به حضرت حجّت (ارواحنا فداه) است
- اوّلین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از گناه است
- دوّمین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از رذائل است
- سوّمین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از غفلت است
- انسان باید در همه جای عالَم جلوههای خداوند متعال را ببیند
- ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) خودشان را وقف پروردگار عالَم کردهاند
- مقام طهارت ائمهی هدی (سلام الله علیهم اجمعین)
- جهاد تبیینی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مردم کشورمان آموختهاند
- جهاد عبادتی و مالی حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها)
- علاقهی شدید مردم نسبت به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی)
- جهاد بدنی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
- روضه و توسّل به حضرت صدیقهی کبری (سلام الله علیها)
- دعا
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) انوار عَرش الهی هستند که برای هدایت بَشر به زمین آمدهاند
در تعقیب عرایض اوّلین شب این محفل که این جملهی زیارت حضرت صدیقهی شهیده (سلام الله علیها) را عرض کردیم که فرمودهاند: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً[۲]»؛ در زیارت شریفهی جامعهی کبیره یک عبارتی از وجود مقدّس حضرت امام هادی (علیه السلام) نقل شده است که توضیح این معناست که میخوانیم: «خَلَقَکُمُ اللّهُ أَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ، وَ جَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ، وَ مَا خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ، طِیباً لِخَلْقِنا، وَ طَهارَهً لِأَنْفُسِنا، وَ تَزْکِیَهً لَنا، وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنا[۳]»؛ خداوند متعال شما را به عنوان چلچراغ عرش خود آفریده بود، شما انوارِ عرش الهی بودید و پروردگار متعال شما را به خاطر ما به زمین آورده است که به عنوان الگوهای ما باشید، به عنوان آموزگاران ما باشید، به عنوان مُنجیهای ما باشید، به عنوان شخصیّتهایی باشید که دست ضُعفا را بگیرند و در اینها نگاه و نظر و توجّهی کنند که وجودهای فرشی هم عَرشی بشوند، وجودهای گرفتار ظلمت و حجاب از این عالَم ظلمات به عالَم نور تحوّل یابند. مانند شهدای سَحرهی فرعون که وقتی اینها تهدید شدند، «وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ[۴]»، گفتند: «قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ[۵]»؛ اینها دفعتاً با دیدن یک معجزه از حضرت موسی (علیه السلام) چنان تحوّل و انقلابی در فکرشان، در قلبشان و در جانشان ایجاد شد و یک جملهای را خداوند متعال به زبان آنها جاری کرد که عُرفا از فهم آن قاصر هستند؛ «إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ»؛ یک فرصتی برای ما پیش آمده است و اعدام و مجازاتشدن برای ما تهدید محسوب نمیشود؛ ای فرعون! ما را از مرگ نترسان؛ «إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ»؛ این یک مسیری است که ما در آن دچار یک انقلابی میشویم که انقلاب ارتجاعی نیست، انقلاب قهقرائی نیست، بلکه انقلاب ارتقائی و انقلاب معراجی است. ما از این وجود مُلکی به ملکوت پیوند خواهیم خورد، ما از این وجود خاکی سر از افلاک درمیآوریم. از همهی این موارد بالاتر این است که بَشر «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی[۶]» است، دَمِ الهی از جانب حقتعالی است و باید به اصل خودش بازگردد و از این عالَم کثرت توسط طی کردن مدارج معارجِ توحیدی، باید جلوهی خداوند متعال بشود، باید مظهر اسماء الهی بشود، باید آیتِ حقّ بشود.
سراسر زندگی «شهید حاج قاسم سلیمانی» مملو از عشق به حضرت حجّت (ارواحنا فداه) است
اینکه شما میبینید نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه)، مقام معظم رهبری (ادام الله ظله الشریف) در مورد شهید «حاج قاسم سلیمانی» از ایشان به عنوان یک مکتب نام بردند، حقّاً و انصافاً تعبیری رَساتر از این نمیتوان پیدا کرد. شهید سلیمانی در کجا تربیت شده است و چه شده است که امروز ابعاد مختلف شهید سلیمانی آموزنده است؟ شما به هر گوشهای از زندگی ایشان که نگاه بیندازید، خواهید دید که بوی مکتب میدهد، بوی دین میدهد، بوی انقلاب میدهد، بوی شهید میدهد و به تعبیر خودشان که فرمودند: «اگر شهید نباشید، شهید نمیشوید»، گویا همه چیز را شهود میکنند. نسبت به مردم چقدر مهربان هستند، نسبت به دشمنان چقدر شدید هستند، چه اندازه در جهاد صفّ شجاع هستند، چه اندازه در جهاد نرم ماهر هستند، چه اندازه در سیاست مُدبّر هستند، چه اندازه اندیشمند هستند، چه اندازه در بندگی خاکی هستند، چه اندازه در ولایتمداری عاشق هستند. شما چه کسی را عاشقتر از شهید سلیمانی نسبت به امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب ایشان سُراغ دارید؟ کسی که این ابعاد را دارا باشد که گاهی نسبت به یکدیگر متضاد نیز هستند؛ مثلاً در جایی فرزندان شهدا از روی شانههای او بالا بروند و توقّعاتشان را مانند پدر با ایشان مطرح کنند و ایشان نیز در نهایت لطافت و نرمش، برخوردی عاطفیتر از پدر داشته باشد و در شکستن شاخهی آمریکا و دنیای غرب و نابودی داعش، در آنجا شدیدترین حال را از خودش نشان بدهد. اینها تخلُّق به اخلاقالله است که خداوند متعال در موضع رحمت اَرحمالرّاحمین است، در مورد انتقام از مُجرمین و عذاب افراد فاسد و مُفسد اَشدُّالمعاقِبین است.
اوّلین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از گناه است
انسان باید با نردبان ولایت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اولاد ایشان بر سر سُفرهی مادرش حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنشیند. اینها از عَرش آمدهاند، ولی فَرشی نشدهاند؛ بلکه عَرشی بودند و عَرشی زندگی کردند، شهید بودند و شاهد زندگی کردند. لذا در مورد بیبی ما حبیبهالله تعبیر به «إِنَّ فَاطِمَهَ خُلِقَتْ حُورِیَّهً فِی صُورَهِ إِنْسِیَّهٍ[۷]» شده است؛ یعنی صورت بهشتی ایشان گرفتار غُبار نشده است. به همین جهت بود که احترام وجود نازنین پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به حضرت زهرا (سلام الله علیها)، احترام پدر به دختر نبود، احترام یک انسان به استاد خود نبود؛ بلکه احترامی بود که مانند احترام یک پیامبر به پیامبر دیگری بود، احترام یک معصوم نسبت به معصوم دیگری بود، احترام اسمی از اسماء الهی نسبت به اسم دیگری از اسماءالله بود. این طهارتی که قرآن کریم در مورد آلبیت (سلام الله علیهم اجمعین)، طهارت انحصاری معرفی فرموده است که انبیاء اولیالعزم نیز در این حدّ از طهارت قرار نداشتند که وجود نازنین خلیل خداوند، کَلیم خداوند، مَسیح خداوند، صَفی خداوند و بدیع خلقت خداوند که پیامبران برجستهی تاریخ بَشر هستند و پرچمداران توحید هستند، ناجی و مُنجی هستند، الگوها هستند، ولی کلمهی «انّما» نشان میدهد که حضرت زهرا (سلام الله علیها) جایگاهی برتر از همهی انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) به جز رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارند. این نوع طهارت، چه نوعی از طهارت است؟ اگر دقّت کنید، متوجّه میشوید که طهارت دارای درجاتی است. نسبت به بعضی از درجات آن ما نیز مکلّف هستیم و اگر خودمان را پاک نکنیم، «یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۸]». ای فاطمهی زهرا! ای مادر! دست نوازشی بر سر ما بکش که اگر آلوده به این محفل به محضر نایب امام زمانمان (ارواحنا فداه) رسیدهایم، پاکیزه از اینجا برویم. این مسألهی طهارت انسان از گناه، قدم اول طهارت است که خداوند متعال همهی بندگان خود را مُکلّف کرده است که با درجات واجبات اوج بگیرند و از درکات و مُحرّمات، مصون بمانند، سقوط نکنند و صعود کنند. تمام گناهان ظلم است، ظلمت است، آلودگی است، حجاب است و تمام طاعات و عبادات و آنچه که رضای خداوند متعال است و طبق فرمان حقتعالی است، نردبان است، مدارجِ معارج است؛ یعنی نردبان معراج است. هر کار واجبی که شما انجام میدهید، یک پِلّه ترقّی میکنید و انشاءالله امشب خودتان بالا نمیروید، بلکه جَذبهی مادر شما را بالا میبرد. اگر من بالا بروم، چه اندازهای بُرد خواهم داشت؟ اما اگر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یک نگاهی به ما بیندازد، «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[۹]»، او یک تحوّلی در ما ایجاد مینماید، او ما را از خودمان میگیرد به همان صورتی که حضرت امام حسین (علیه السلام) جناب حُرّ (علیه السلام) را از خودش گرفت و جناب حُرّ (علیه السلام) در روز عاشورا، مانند روز قبل نبود؛ بلکه حُرّ در آن روز به کُلّی زائر شد و رفت، در ظلمت بود، آلوده بود، وابسته بود، اسیر بود؛ ولی حال حُرّ تمیز و آیینه شد و امام حسین (علیه السلام) در او دیده میشد. او از قُماش امام حسین (علیه السلام) بود، در روز عاشورا تولّد جدیدی برای حُرّ پیش آمد و از مادر ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) که فضّهی ایشان وجود را طلا مینماید، توقّع داریم که از آن نگاهها به ما هم بیندازد؛ شاید که ما نیز از اینجا تغییر کنیم؛ «إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ»؛ یک شوقی نسبت به خداوند متعال پیدا کنیم و در زندگی مسیرمان توحیدی بشود، مسیر بندگی خداوند متعال بشود و انشاءالله خداوند دیگر ما را به خودمان واگذار نکند؛ بلکه خودش امور ما را تدبیر نماید، همانگونه که امور اولیای الهی را خودش تدبیر مینماید؛ «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۱۰]». اوّلین مرحلهی این طهارت، طهارت از گناه است. همین الآن که در اینجا نشستهاید و احساس میکنید که مجلس برای مادر امام زمان (ارواحنا فداه) است و نایب امام زمان (ارواحنا فداه) برای مادر امام زمان (ارواحنا فداه) مجلس را برقرار کرده است و امید داشته باشید و دلگرم باشید که دست نوازش ایشان بالای سر شما قرار دارد، والّا در اینجا نبودید؛ جاهای زیادی وجود دارد، ولی شما با یک دلی به اینجا آمدهاید، با یک شوقی به اینجا آمدهاید، یک گُمشدهای دارید که به اینجا آمدهاید و دستتان به او نمیرسد و به اینجا آمدهاید تا بوی او را استشمام نمایید؛ حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف نیاوردهاند، ولی شما بوی پیراهن او را از نایبشان استشمام میکنید. لذا شب جمعه است و شب توبه و استغفار است؛ احتمال بدهید که خیلی از گرفتاریهای ما برای غفلتهای ما باشد. الآن یک بیداری و تنبّه و توجّه و یک استغفاری با شفاعت حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) داشته باشیم.
دوّمین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از رذائل است
دوّمین مرحله طهارت از رذائل است. معصیتها اختیاری هستند، ولی رذائلی مانند کِبر، مانند حَسد، مانند حرص در اختیار ما نیستند؛ افرادی هستند که در درون خودشان وَسوسهی وجود دارند، خود بزرگبین هستند، گرفتار توهّم است؛ این موضوع اختیاری نیست، ولی بروز آن اختیاری است. اگر خودت را بزرگ میبینی، به خودت بفهمان، دندان طمع را از جای دربیاور و اگر به مقامی نرسیدی، دشمنی نکن، ولی اگر این مقام را از تو گرفتند، تنگنظری نکن، کارشِکنی نکن، خودت را بساز و مُکلّف هستی که خودت را بسازی. اگر حَسد پیش آمده است و یا رفیق تو به جایی رسیده است و شما از آن جا ماندهاید، وقتی از او تعریفی میکنند، اما در کار او نیاورید؛ باید این کِبر و حَسد و حِرص را معالجه نمود. خداوند شاهد است که اینها تنها با ذهنیّت حل نمیشود؛ بلکه جَذبه آنها را حل مینماید، محبّت آلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) آنها را حل مینماید؛ «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى[۱۱]».
سوّمین مرحلهی طهارت در زندگی انسان، طهارت از غفلت است
مرحلهی سوّم طهارت، طهارت از غفلت است. امامان ما را در دعاهای ماه مبارک رمضان از غفلت به عنوان «وَسخ» یاد کردهاند. غفلت به معنای چرک است. انسانی که غفلت دل او را گرفته است، همیشه خداوند را در یاد ندارد، وجودش آلودگی دارد. غفلت «وَسخ» است، آلودگی و پَلیدی است و ما باید با مُراقبه غفلت را کم کنیم. باید ارتباط خود را با خداوند متعال دائمی کنیم؛ «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا[۱۲]»؛ ذکر کثیر در برابر ذکر قَلیل نیست؛ بلکه ذکر کثیر به این معناست که هیچگاه خداوند را از یاد نبرید، همیشه با خداوند باشید. خداوند که همیشه همراه شماست، چرا شما همراه او نیستید؟ شما هم همراه خداوند باشید.
بعد از مسألهی پاکی از غفلت، پاکی از توجّه به اعمال خودمان است. مثلاً وقتی نماز میخوانیم، گمان میکنیم که کاری انجام دادهایم؛ در حالی که خداوند میداند که این لطف الهی است که ما را در میهمانسرای خود راه داده است و سُفرهی نماز را برای ما گُسترانده است و او به ما نماز را عطا فرموده است. چه کسی حمد و سوره را به ما داده است؟ اذکار نماز را چه کسی به ما داده است؟ این قُوّهای که میتوانیم از جای خود بلند بشویم را چه کسی به ما داده است؟ چرا بعد از اینکه سَجده را انجام میدهیم و میخواهیم بلند بشویم، بدون استثناء در تمام رکعات نماز عرضه میداریم: «بِحَولِ اللَّه وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد»؟ بلندشدن من نیرویی است که تو به من عنایت میکنی و نشستن من کمکی است که تو به من میکنی. خداوند متعال نماز را به ما عنایت مینماید، ما به خداوند نماز نمیدهیم. اگر بدهی ما در هر نمازی بیشتر بشود، اگر شرمندگی ما بیشتر بشود، اگر خودمان و عملمان را ندیدیم، مشخّص میشود که ما به مقامات ذکر و اُنس خداوند نزدیک میشویم؛ ولی اگر کاری انجام دادیم، خداوند متعال آگاه است در این شلوغیها و اغتشاشات، نیروی انتظامی و بسیجیان و بخش اعظمی از طلبهها که مُعمّم و غیر مُعمّم بودند، در تمامی این ایّام برای حفظ ناموس این کشور، برای حفظ امنیّت این کشور، برای حفظ خون شهدا و دستاوردهای خون شهدا، برای حفظ پرچم انقلاب و پرچمدار انقلاب، جان بر کف گرفتند و شبانهروزی تلاش کردند و خستگی نیز آنها را آزار نداد؛ ولی اینها طلبکار هستند یا بدهکار هستند؟ باید این موضوع را از شهید سلیمانی یاد گرفت و از ایشان پرسید. این شهید بزرگواری که «هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً[۱۳]» است که تعبیری است که وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد یکی از یارانشان فرمودهاند که در مورد هجرت او میفرمایند که هیچگاه به اجبار به مأموریتی نرفت؛ بلکه خودش دوست داشت تا نوکری نماید؛ لذا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودهاند: «هَاجَرَ طَائِعاً»؛ با طوء و رغبت منتقل میشد و هجرت به جبهه میکرد، هجرت به حوزه میکرد، هجرت به حرم میکرد، هجرت به خدمت میکرد، «هَاجَرَ طَائِعاً» بود، ولی «عَاشَ مُجَاهِداً» هیچگاه جبهه را ترک نکرد، هیچگاه از سنگر بیرون نرفت و مطلقا عقبنشینی نداشت. این شهید سلیمانی است. ولی جملات آخری را که در سوریه نوشتهاند را ببینید که چگونه مُلتمسانه خودش را در برابر پیشگاه پروردگار متعال ناقابل و بدهکار میداند.
انسان باید در همه جای عالَم جلوههای خداوند متعال را ببیند
اینگونه زندگی کردن پاکی نیاز دارد و نوعی از طهارت است که انسان به جایی برسد که نماز خود را نیز حایل ببیند و بگوید آن چیزی که مربوط به من است، من را بزرگ مینماید، ولی من آمدهام تا خودم را از خود بگیرم، من خود مانع وصال هستم، من خود سیم ارتباطیام را با دیدن خودم قطع کردهام، خداوند متعال همهجا را برای من به عنوان آیینه قرار داده است، پس چرا من خداوند متعال را در امور نمیبینم؟ چرا همه چیز را به عنوان آیت الهی نمیبینم؟ چرا همهی اشیاء را آیینهی خداوند نمیبینم؟ مگر عالَم جلوهی پروردگار متعال نیست؟ «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ[۱۴]»؛ خداوند متعال با خلقت خود برای خلقش جلوه کرده است. به هرچه نگاه کنید، وَجهالله است. «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ[۱۵]»؛ مادر جان! چشم من کور است، چرا تو آن را شفا مرحمت نمیکنی؟ چه میشود که ما را نیز به آن مقام برسانی که هرچه میبینیم، خداوند باشد و خودمان را نبینیم. اگر خودمان را نبینیم، توقّعات کنار میرود و اگر توقّعات کنار برود، انسان چه نَفسی خواهد کشید و «مرنج و مرنجان» میشود. اگر این «مرنج و مرنجان» وارد خانوادهها بشود، دیگر طلاقی رُخ نخواهد داد، ناسازگاری اتّفاق نمیافتد، در دادگستریهای پروندهای تشکیل نخواهد شد، کلانتریها شلوغ نخواهد بود. همهی این موضوعات به دلیل خودبینی انسان است. لذا این طهارت از خود و عمل خود که ندیدن خود و عمل خود میباشد، بسیار مهم است.
ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) خودشان را وقف پروردگار عالَم کردهاند
بالاتر از این که انسان خودش را نبیند، این است که وقتی انسان خودش را نمیبینید، متوجّه است که خودی دارد و خودش را نمیبینید؛ اما اگر از این نیز بالاتر برود و «صحو بعد از محو» بشود و فَنای خودش را نبیند. در عالَم یکی بیش نیست و او خداوند متعال است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ[۱۶]»؛ این مرحلهی عصمت است. معصوم خودش نیست، بلکه متولّی دارد. در «زیارت جامعهی ائمهالمؤمنین» که جزء زیارات بسیار عاطفی، تاریخی و مقتلی است و بسیار زیارت لطیفی است. دعای بعد از زیارت جامعهی ائمهالمؤمنین که دعای «عالیه المضامین» است، الحقّ و الانصاف جفای به خود است که در حرم ائمهی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) بر سر سُفرهی این زیارات ننشینیم و از آن تغذیهی روحی نشویم. در آنجا به حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) خطاب میکنیم: «وَ لَکُمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّى اللّهُ رِیاضَتَها بِالْخَوْفِ وَ الرَّجاءِ[۱۷]»؛ این دل شما، مربوط به شما نیست. بلکه شما دل خود را وقف خداوند متعال کردهاید و او نیز این موقوفه را پذیرفته است و خودش متولّی وقف خودش است. «وَ لَکُمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّى اللّهُ رِیاضَتَها بِالْخَوْفِ وَ الرَّجاءِ». حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) و انبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) معصوم هستند و دیگر خودشان نیستند. خودشان را خلعِ سِلاح کردهاند، اختیاراً خودشان را در دامن پروردگار متعال انداختهاند و خودشان را ندیدهاند، بلکه خداوند متعال را دیدهاند و پروردگار متعال نیز آنها را خوب میبیند. خداوند متعال به بعضیها نگاه نمیکند تا آنها را ببیند، خداوند متعال نمیخواهد صدای بعضی از افراد را بشنود، اجازهی حرفزدن و دعاکردن به آنها نمیدهد. در شبهای جمعه نه حال گریه پیدا میکنند و نه حال دعایی به دست میآورند. آنها سیمشان وصل نمیشود. خداوند متعال اینها را رها کرده است. بعضیها بدبخت شدهاند و خداوند متعال لذّت مناجات را از آنها گرفته است، لذّت نماز را از آنها گرفته است، لذّت دعا را از آنها گرفته است و این کمترین عذابی است که حقتعالی در مورد عُلمای دنیاپرست اعمال مینماید که لذّت مناجات خودش را از آنها سَلب مینماید.
مقام طهارت ائمهی هدی (سلام الله علیهم اجمعین)
مقام حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت بتول (سلام الله علیها) و حضرت وصیّ (علیه السلام) و حضرات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) طهارتی است که فوق این حرفها میباشد. طهارت فوق این حرفها به این معناست که اینها خودشان اسماءالله هستند. اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بلند میشود، تنها بلندشدن ایشان مدّ نظر نیست. مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) آقا هستند و پس از امام زمان (ارواحنا فداه)، اوّلین شخصیّت عالَم هستند. ولی وقتی کسی از دوستان و عاشقان ایشان تشریف میآورد، خودشان بلند میشوند. این قیام خیلی بزرگواری و تحویل گرفتن است. ولی برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر حضرت زهرا (سلام الله علیها) قیام نبود؛ «قام الیها[۱۸]»؛ بلکه رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) از جای بلند میشدند که گویا پروردگار متعال وارد شده است، گویا جلوهی کامل حقتعالی تجلّی کرده است. «قام الیها»؛ گویا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیتاب میشدند و به سوی حضرت زهرا حرکت میکردند. منظور از عبارت «قام الیها» غیر از معنای «قامَ» است. «قام الیها»؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به پیشواز حضرت بتول (سلام الله علیها) میرفتند و همراه فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) میآمدند، «و أجلسها فی مجلسه[۱۹]»؛ در جایی که خودشان مینشستند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مینشاندند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در جایی که باید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند، قرار میدادند. آیا این موضوع غیر از این است که بگوییم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر اسماء الهی خضوع مینمایند؟ غیر از این است که بگوییم فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) اسم اعظم خداوند متعال است؟ غیر از این است که بگوییم حضرت زهرا (سلام الله علیها) اسماء حُسنای پروردگار عزیز هستند؟ هم اسماءِ جمالیه و هم اسماء جلالیه هستند. این نوع احترام، نه تنها احترام پدر به دختر خود نیست، بلکه احترام مادر نسبت به پدر نیز نمیباشد، احترام شخصیت نسبت به شخصیت نیز نمیباشد؛ بلکه این احترام بنده به خداوند متعال است و مشخص میشود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در برابر پروردگار عالَم وجودی برای خودشان درنظر نگرفته بودهاند. لذا آنچه در فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) وجود دارد، نور است. او نور مطلق است، او وَجهالله است، او اسمالله است، او اسم اعظم پروردگار عالَم است.
جهاد تبیینی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به مردم کشورمان آموختهاند
حال کسانی که به آن مقام رسیدهاند و به اینجا میآیند، میدانند که ما هیچ چیزی نداشتیم. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا[۲۰]»؛ بعضیها وقتی به اینجا میآیند، آن چیزی را که خداوند متعال از امور مادی به آنها عنایت فرموده است، همه را در اینجا هزینه مینمایند و هنگام رفتن، هیچ ذخیرهای ندارند. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا[۲۱]»؛ ای خدا! ما را جزء اینها قرار نده. خداوند متعال در خدایی خودش در حال تهدیدکردن میباشد. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا»؛ به شما عرض میکنم که این برای شما و برای روحانیون و برای رزمندگان هشدار است. تا زمانی که به مقام مکتب سلیمانی نرسید و در آن مکتب نیاموزید که شما کاری انجام ندادید و همه کاره خداوند متعال بوده است و او بوده است که این توفیقات را نصیب شما کرده است، او این پیروزیها را میدهد. خداوند متعال میداند که «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا[۲۲]» میباشد. مردم عزیز ما! مردم دوستداشتنی ما! مردم بینظیر ما در تاریخ بَشریت که شما نسبت به بدریّون و اُحُدیون و یاران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنگهای صدر اسلام چیزی کم نیاوردید و دارای بصیرت فوقالعادهای هستید؛ در آن زمان به این اندازه ابزار تبلیغاتی وجود نداشت، به این اندازه جَوّ مسموم نبود؛ در این جَوّ مسموم و جَوّ تبلیغاتی جهانی پُرحجم و غیر قابل محاسبه، این مقاومت شما در برابر اشرار و اغتشاشگران و بانیان آن، این حضور باشکوه شما در تشییع شهدا در روز شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خداوند خودش میداند که چه حسابی برای شما باز کرده است، چه رهبری به شما داده است، چه دلی به شما داده است، چه مُجاهد تبیینی به شما داده است، چه گرایشهای مرموزی به شما داده است که واقعاً بر خلایق عالَم حجّت هستید. شما در این مسائل نه تنها تکان نخوردید، بلکه بحمدالله همیشه شما در برابر دشمن با بصیرت و به موقع حضور پیدا کردید و جهاد تبیین در ابعاد مختلف را از مادرتان حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) فرا گرفتهاید.
جهاد عبادتی و مالی حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها)
حضرت زهرا (سلام الله علیها) جهاد عبادتی دارند که در این آیهی کریمهای که فرموده است: «کَانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[۲۳]»؛ که در سورهی مبارکهی ذاریات آمده است، «ابن عباس[۲۴]» از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مینماید و این کسی که «قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ مَا یَهْجَعُونَ» است، این کسی که شبها خواب ندارد، این کسی که دلش آب شده است و شبها با خداوند متعال خلوت مینماید، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند.
«شب مردان خدا روز جهان افروزست ***** روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست[۲۵]»
این فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بود و به جز پدرشان، احدی مانند فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) عبادت نکرده است. «تورمت قدماها[۲۶]»؛ به قربان پاهای شما بشوم که چگونه پاهای شما درد میگرفت که پاهای مبارکتان وَرم داشت. این جهاد در محراب عبادت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «وَ قَالَ اَلنَّبِیُّ: فَاطِمَهُ سَیِّدَهُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ اَلْمَلاَئِکَهُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ إِنَّ اَللّهَ اِصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اِصْطَفاکِ عَلى نِساءِ اَلْعالَمِینَ[۲۷]»؛ حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) چه عبادتی دارند. خداوند متعال ملائکه را به تماشای جهاد نماز فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) فرا میخواند. جهاد مالی ایشان این است که فرموده است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۲۸]»؛ اگر فرصتی داشتم، مطلبی را که «آلوسی[۲۹]» گفته است، با وجود اینکه از عُلمای بسیار متعصّب است و گاهی بیانصافیهای عجیبی نیز دارد، ولی در مورد این آیهی کریمهی «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا» چه نکاتی در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حَسنین (سلام الله علیهما) بیان کرده است و چه لطایفی را استفاده کرده است. چگونه از این خانواده تجلیل کرده است؛ «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ[۳۰]»؛ آن جهاد مالی و گذشتن از مال یک مسأله است، مهمتر از آن این است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک پای بر روی دنیا گذاشته است و یک پای بر روی آخرت قرار داده است، یک پای را روی جهنّم قرار داده است و پای دیگر را بر روی بهشت گذاشته است؛ نه به طمع بهشت این کار را انجام دادهاند و نه برای فرار از جهنّم این کار را انجام دادهاند؛ «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»؛ افرادی که خوب و مُقرّب هستند، وقتی کسی از آنها تعریف میکند، بدشان میآید.
علاقهی شدید مردم نسبت به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی)
بنده چند سال پیش بود که بنده به محضر آمدم تا به منبر بروم. وقتی مشغول خواندن نماز پشت سر مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) بودیم، ایشان بعد از نماز بنده را احضار فرمودند. مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) فرمودند که مقدّمهی منبر شما ۱۳ دقیقه طول کشید و آیا میدانید چه جمعیّتی در اینجا نشستهاند و وقتشان را در اختیار شما قرار دادهاند؟ سعی کنید مقدّمه را کوتاه کنید. سپس جملهای فرمودند که راجع به من نیز چیزی نگویید. این موضوع برای بنده درس است. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»؛ اینها به دنبال این چیزها نیستند. این کسانی که خداوند متعال دلها را به اینها میدهد، همان کسانی هستند که از این حرفها گُریزان هستند. به دنبال ریاست نیستند، به دنبال این وضعیّت نیستند. لذا حقتعالی فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[۳۱]»؛ بنده در این مدّت آشوبها، به امر مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) و به عشق ایشان دربهدر در این شهرها بودیم و خداوند را در آخرین مجلس حضرت زهرا (سلام الله علیها) گواه میگیریم و خداوند متعال را به پهلوی شکستهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم میدهم که این وجود مبارک و علمدار فاطمی ما را تا ظهور و در کنار حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُستدام بدارد و این چراغ حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در این محفل را همهساله برای ما پُر فروغتر از سال قبل بدارد. به هرجایی که میرویم، جوانها و پیرها و بانوان میآیند و میگویند که به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) بگویید که ما یک جان داریم و آن را نیز فدای مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) میکنیم. در این اوضاع، در این گرانی، در این سختی معیشت، چه کسی است که گرانی دلار و سکه را درک نکند؟ چه بر سر قِشر پایین جامعه و کارمندان دولت میگذرد؟ مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) اینها را بیش از همه لَمس مینمایند. مسئولین ما نیز لَمس میکنند و خود ما نیز درک میکنیم. ولی همین مردم هستند که حاضرند تا جان خود را فدای نایب امام زمان (ارواحنا فداه) کنند تا امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) خودشان تشریف بیاورند؛ «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ». (صدای شعار جمعیّت) مطمئن هستم که شما با صداقت و عشق و باور خود میگویید و خداوند متعال نیز همهی اینها را یادداشت مینماید و به همین دلیل است که این فتنههای جهانی در این مدّت ۴۳ سال از این مملکت برطرف شده است. «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ[۳۲]»؛ امروز نیز این مشکلات سِپری میشود. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا[۳۳]».
جهاد بدنی حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
اما حضرت زهرا (سلام الله علیها) فقط جهاد شبانه و جهاد مالی نداشتند، بلکه ایشان جهاد بدنی کردند. ایشان برای حفاظت از ولیّ خود، بلکه برای حفاظت از ولایت و برای حفاظت از دیانت هم جهاد تبیین داشتند که اگر ما فرزند فاطمه (سلام الله علیها) هستیم، باید آرام نگیریم و باید این جوانهایی که بیخبر هستند را مطّلع کنیم و آنها را از توطئههای بیگانگان آگاه کنیم و باید گذشتههای سلطنت و خیانتهایی که به این کشور کردهاند و بلایی که برسر این کشور آوردهاند را بازگو کنیم و اینکه نعمت انقلاب چه نعمتی بوده است و چه ارمغانهایی داشته است را بازگو کنیم. والله قسم که خون شهدای شما پایمال نشده است و این خونها کار خودش را کرده است و در حال صافکردن راه است تا امام زمانمان (ارواحنا فداه) تشریف بیاورند. در دنیای خود نیز جزء کشورهای مقتدر دنیا شدهاید و انشاءالله این مسائل معیشتی نیز به همین زودی با عنایت امام زمان (ارواحنا فداه) و با حرکت جهادی مسئولین و راهنماییهای پیامبرگونهی مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) به زودی مرتفع خواهد شد. انشاءالله کشور از این پیچ خطرناک نیز با سربلندی عبور خواهد کرد و شما ملّت شکستناپذیر هستید، زیرا همیشه دست خداوند متعال همراه شماست.
روضه و توسّل به حضرت صدیقهی کبری (سلام الله علیها)
خطبهی حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در مسجد، بیانات ایشان در جمع بانوانی که به عیادت ایشان آمده بودند، زیرا زمانی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) توان داشتند، ناله میزدند و نالهی ایشان جهاد تبیین بود. به حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفتند که به حضرت زهرا بگویید ناله نکند؛ زیرا ما برنمیتابیم که هم شبها و هم روزها اینگونه گریه میکنند. بیبی فرمودند که اگر نمیتوانند گریهی من را در منزل تحمّل کنند، دیگر در خانه نخواهم ماند. اما علی جان! به اینها بگویید که آفتاب عُمر زهرا بر لب بام است. روزهای آخر عُمر من است. حضرت زهرا (سلام الله علیها) به قبرستان بقیع تشریف میآوردند و در آنجا بانوان را جمع میکردند، گاهی نیز به کنار قبر حضرت حمزهی سیدالشهدا (علیه السلام) میرفتند و در آنجا هم ناله میکردند و هم تبیین میکردند و حقّ را روشن میکردند و از غربت ولیّ خود دفاع میکردند. والله قسم حضرت زهرا (سلام الله علیها) ولایت را با خون خودشان و با بیان خودشان شکستناپذیر کردند و نتوانستند ولایت را مَحو نمایند. غصب خلافت را انجام دادند، ولی ولایت تا امروز باقی مانده است که مقدّمهی ظهور حضرت حجّت (ارواحنا فداه) قرار گرفته است. حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) چند روز پیش از پا افتادند. دیگر نتوانستند به قبرستان بقیع بروند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) یک عبارتی را بیان فرمودهاند که بسیار دل انسان را میسوزاند؛ ایشان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب مینمایند: «أَبَتَاه ضَعُفَت قُوَّتِی[۳۴]»؛ بابا! دیگر ناتوان شدهام؛ «وَ خانَنَی جَلدی[۳۵]»؛ بابا! دیگر نائی ندارم؛ اما آن چیزی که خیلی دل من را سوزانده است، این است که فرمودهاند: «وَ شَمَتْ بی عَدُّوی[۳۶]»؛ اینها زخم زبان به من میزنند. به همین منظور بر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار سخت گذشت. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: علی جان! دیگر من نمیتوانم از جای خود بلند بشوم؛ این چند روز من را تنها نگذار. علی جان! کنار من بشین و برای من قرآن بخوان. به کسی هم اجازهی عیادت نده، زیرا نمیخواهم کسی بیاید و مرا در این حال ببیند. یعنی چیزی نمانده بود، یک شَبح بود و مُشتی استخوان بود؛ اگر ملحفهای بر روی حضرت زهرا (سلام الله علیها) میکشیدند، کسی متوجّه نمیشد که در آنجا کسی خوابیده است؛ زیرا حضرت زهرا (سلام الله علیها) آب شده بودند و چیزی از ایشان باقی نمانده بود. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کنار حضرت زهرا (سلام الله علیها) مینشستند و برای ایشان قرآن تلاوت میکردند و برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) دلداری بودند. ولی این روز آخر عذرخواهی کردند و نه تنها منّتی بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) نداشتند، بلکه فرمودند: علی جان! نتوانستم آنگونه که باید در کنار تو باشم؛ زیرا یک جان داشتم و آنچه داشتم را برای تو فدا کردم؛ ولی خجالتزدهی تو هستم که بیش از این نتوانستم به تو کمک نمایم. با حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خداحافظی کردند. بعضی در رُوات در کتاب «فاطمه من المحد الی اللحد» آوردهاند که «زینب بنت ضُعفاف» میگوید که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دل شب خودشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دفن کردند. وقتی خاک را روی قبر ریختند، نمیدانم که در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه اتّفاقی افتاد که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کردند. هرگاه بیچاره شدید، به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه ببرید. به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی[۳۷]»؛ یا رسول الله! دیگر صبر علی تمام شد؛ سپس عرضه داشتند: «وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ[۳۸]»؛ یا رسول الله! اگر دشمن نبود، من از روی قبر فاطمه (سلام الله علیها) بلند نمیشدم؛ همینجا سر به قبر فاطمه (سلام الله علیها) میگذاشتم و همینجا میماندم. نوشتهاند: «لَمّا رَجَعَ إلَی البَیت»؛ وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خانه بازگشتند، «إستُوحَشَ فیه» وجودشان را وحشت فراگرفت و دیدند در خانهای که فاطمه (سلام الله علیها) وجود ندارد، چگونه وارد شوند. «فَوَضَعَ فیها وَضعاً شَدیدا»؛ همراه با فرزندان سخت گریه کردند. نمیدانم در اینجا بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسیار سخت گذشت، یا وقتی حسین (علیه السلام) به کنار نَهر عَلقمه آمد. شب جمعه است، دلتان عَلقمهای شد. وقتی امام حسین (علیه السلام) کنار بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) رسیدند، ننوشتهاند که «بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام[۳۹]»؛ ننوشتهاند که امام حسین (علیه السلام) شکسته شدند. شهادت حضرت قاسم بن الحسن (علیه السلام) برای امام حسین (علیه السلام) بسیار سخت تمام شد و گریه میکردند، ولی شکسته نشدند. گلوی حضرت علی اصغر (علیه السلام) تیر خورد، ولی امام حسین (علیه السلام) شکسته نشد؛ اما وقتی از کنار جنازهی حضرت اباالفضلالعباس (علیه السلام) رد شدند که نتوانستند این بدن را جمع کنند؛ زیرا بدن حضرت اباالفضلالعباس (علیه السلام) مانند بدن حضرت علی اکبر (علیه السلام) قطعهقطعه شده بود و کار یک نفر نبود که بتواند آن را حمل نماید. در اینجا بود که گفتهاند: «فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیداً»؛ حضرت امام حسین (علیه السلام) در آنجا گریهی سختی کردند و فقط در آنجا بود که این جمله را به زبان آوردند: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی[۴۰]»؛ اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) فقط به استقبال یک شهید آمده بودند و آن نیز به استقبال حضرت اباالفضلالعباس (علیه السلام) آمده بودند؛ بر سر راه فُرات همگی چشم به راه بودند تا عمو بیاید؛ ولی ناگهان دیدند که امام حسین (علیه السلام) در حال آمدن است، ولی برادرشان همراه ایشان نیست. در اینجا نوشتهاند: «بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام»؛ دیگر این حسین (علیه السلام) شکسته شده بود.
لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم
اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین
دعا
خدایا! به عصمت حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، به ضلع مسکورهاش، امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برسان.
خدایا! چشم ما را به نور جمال امام زمانمان (ارواحنا فداه) روشن بفرما.
خدایا! عَلمدار امام زمانمان (ارواحنا فداه)، عمود خیمهی امنیّت و استقلال کشورمان، این رهبر نورانیمان را با اقتدار و عزّت، با کفایت و کرامت، با صحّت و نشاط تا ظهور مولایش حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) مُستدام بدار.
خدایا! به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشکلات کشور را با رهنمودهای مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) و جهاد دولت جهادگر برطرف بفرما.
خدایا! این ملّتی را که عزیز کردهای، بیش از این اقتدار و روزی نصیبش بفرما.
خدایا! مردم ما، نظام ما و رهبر ما را دشمنشاد مگردان.
خدایا! مریضها، خصوصاً کسانی که وقتی بنده به اینجا میآمدم، عرض میکردند که به مقام معظم رهبری (مُدّ ظله العالی) بگویید ما را دعا بفرمایند تا خداوند ما را شفا بدهد؛ بعضی از مریضها خستهی بستر هستند، خدایا به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به تقرّب حضرت زهرا (سلام الله علیها) شفای عاجل روزی مریضهای ما بفرما.
خدایا! همهی شهدای عظیمالشأن ما، شهید سلیمانی ما، شهدای نیروی انتظامی ما، شهدای امنیّت، شهدای بسیجی، شهید «آرمان علیوردی» که مظلوم بودند، شهید «روحالله عجمیان» را با امام حسین (علیه السلام) محشور و قاتلینشان را در دنیا و آخرت معذّب و خوار و ذلیل و بانیان اغتشاش را رُسوا و نابود بگردان.
خدایا! مملکت ما را از این بَلاها دور بدار.
خدایا! خیر و برکت بر معیشت مردم ما نازل بفرما.
الها! پروردگارا! برف و باران به مقدار کافی به این مملکت ارزانی بفرما.
خدایا! حوائج همه، رهبر عزیزمان و امام زمانمان (ارواحنا فداه) را برآورده بفرما.
خدایا! این توسّلات را به کَرم خود از همهی ما قبول بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[۲] مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها).
متن زیارت شریفه: «یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرَهً، وَ زَعَمْنا أَنَّا لَکِ أَوْلِیاءٌ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ أَتىٰ بِهِ وَصِیُّهُ، فَإِنّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْناکِ إِلّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُما لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ. السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیاءِ اللّٰهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَتِهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَهَ وَلِیِّ اللّٰهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللّٰهِ؛ السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْراءُ الْإِنْسِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّهُ النَّقِیَّهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَهُ الْمَغْصُوبَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَهُ الْمَقْهُورَهُ، السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْکِ وَ عَلَىٰ رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ؛ أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکِ، وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ آذاکِ فَقَدْ آذىٰ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَ صَلَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَنَّکِ بِضْعَهٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ ، أُشْهِدُ اللّٰهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلائِکَتَهُ أَنِّی راضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَىٰ مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ، مُعادٍ لِمَنْ عادَیْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَ کَفَىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جازِیاً وَ مُثِیباً. أُشْهِدُ اللّٰهَ وَ مَلائِکَتَهُ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکِ، وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکِ، وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکِ، أَنَا یَا مَوْلاتِی بِکِ وَ بِأَبِیکِ وَ بَعْلِکِ وَ الْأَئِمَّهِ مِنْ وُلْدِکِ مُوقِنٌ، وَ بِوِلایَتِهِمْ مُؤْمِنٌ، وَ لِطَاعَتِهِمْ مُلْتَزِمٌ، أَشْهَدُ أَنَّ الدِّینَ دِینُهُمْ، وَ الْحُکْمَ حُکْمُهُمْ، وَ هُمْ قَدْ بَلَّغُوا عَنِ اللّٰهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ دَعَوْا إِلَىٰ سَبِیلِ اللّٰهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ، لَاتَأْخُذُهُمْ فِی اللّٰهِ لَوْمَهُ لائِمٍ، وَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْکِ وَ عَلَىٰ أَبِیکِ وَ بَعْلِکِ وَ ذُرِّیَّتِکِ الْأَئِمَّهِ الطَّاهِرِینَ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى الْبَتُولِ الطَّاهِرَهِ الصِّدِّیقَهِ الْمَعْصُومَهِ التَّقِیَّهِ النَّقِیَّهِ الرَّضِیَّهِ الْمَرْضِیَّهِ الزَّکِیَّهِ الرَّشِیدَهِ الْمَظْلُومَهِ الْمَقْهُورَهِ، الْمَغْصُوبَهِ حَقُّها، الْمَمْنُوعَهِ إِرْثُها، الْمَکْسُورَهِ ضِلْعُهَا، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا، الْمَقْتُولِ وَلَدُها، فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِکَ، وَ بَضْعَهِ لَحْمِهِ؛ وَ صَمِیمِ قَلْبِهِ، وَ فِلْذَهِ کَبِدِهِ، وَ النُّخْبَهِ مِنْکَ لَهُ، وَ التُّحْفَهِ خَصَصْتَ بِها وَصِیَّهُ، وَ حَبِیبَهِ الْمُصْطَفىٰ، وَ قَرِینَهِ الْمُرْتَضىٰ، وَ سَیِّدَهِ النِّساءِ، وَ مُبَشِّرَهِ الْأَوْلِیاءِ، حَلِیفَهِ الْوَرَعِ وَ الزُّهْدِ، وَ تُفَّاحَهِ الْفِرْدَوْسِ وَ الْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَها بِنِساءِ الْجَنَّهِ، وَ سَلَلْتَ مِنْها أَنْوارَ الْأَئِمَّهِ، وَ أَرْخَیْتَ دُونَها حِجابَ النُّبُوَّهِ . اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَیْها صَلاهً تَزِیدُ فِی مَحَلِّها عِنْدَکَ، وَ شَرَفِها لَدَیْکَ، وَ مَنْزِلَتِها مِنْ رِضَاکَ، وَ بَلِّغْها مِنَّا تَحِیَّهً وَ سَلاماً، وَ آتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّها فَضْلاً وَ إِحْسَاناً وَ رَحْمَهً وَ غُفْراناً إِنَّکَ ذُو الْعَفْوِ الْکَرِیمِ».
[۳] مفاتیح الجنان، زیارت شریف جامعه کبیره.
[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۷۱٫
«قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ ۖ إِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ ۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ وَ لَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَ أَبْقَى».
[۵] سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۲۵٫
[۶] سوره مبارکه حجر، آیه ۲۹٫
«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ».
[۷] دلائل الإمامه، جلد ۱، صفحه ۱۴۵.
«وَ أَخْبَرَنِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عِیسَى اَلْمَعْرُوفُ بِابْنِ اَلْخَیَّاطِ اَلْقُمِّیِّ ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْعَسْکَرِیِّ ، قَالَ: حَدَّثَنِی صَعْصَعَهُ بْنُ سَیَّابِ بْنِ نَاجِیَهَ أَبُو مُحَمَّدٍ ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ مُوسَى ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی ، عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَمِّهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سُکَیْنَهَ وَ زَیْنَبَ اِبْنَتَیْ عَلِیٍّ ، عَنْ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): إِنَّ فَاطِمَهَ خُلِقَتْ حُورِیَّهً فِی صُورَهِ إِنْسِیَّهٍ، وَ إِنَّ بَنَاتَ اَلْأَنْبِیَاءِ لاَ یَحِضْنَ».
[۸] سوره مبارکه شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹٫
[۹] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷٫
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ».
[۱۱] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳٫
«ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ».
[۱۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴۱٫
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا».
[۱۳] نهج البلاغه، حکمت ۴۳، وصف یاری شایسته.
«وَ قَالَ (علیه السلام) فِی ذِکْرِ خَبَّابِ بْنِ الْأَرَتِّ: [رَحِمَ] یَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً».
[۱۴] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸، صفات خدا.
«و من خطبه له (علیه السلام) و هی من خطب الملاحم: اللّه تعالى: الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ؛ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّهٍ، إِذْ کَانَتِ الرَّوِیَّاتُ لَا تَلِیقُ إِلَّا بِذَوِی الضَّمَائِرِ وَ لَیْسَ بِذِی ضَمِیرٍ فِی نَفْسِهِ، خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَیْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِیرَاتِ».
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۵٫
«وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ».
[۱۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۳٫
«هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ ۖ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ».
[۱۷] مفاتیح الجنان، زیارت جامعه برای زیارت همه ائمه (علیهم السلام).
[۱۸] سنن ابی داود، ابوداوود، ج ۲، ص ۵۲۲ ؛ سنن ترمذی، ترمذی، ج ۵، ص ۳۶۱ ؛ الادب المفرد ، بخاری، ص ۲۰۲ ؛ الصحیح ابن حبان ، ابن حبان، ج ۱۵، ص ۴۰۳.
«ما رایت أحدا کان أشبه سمتا و هدیا و دلا، (و قال الحسن: حدیثا و کلاما، و لم یذکر الحسن السمت و الهدی و الدل) برسول الله صلی الله علیه و سلم من فاطمه کرم الله وجهها: کانت اذا دخلت علیه قام الیها فأخذ بیدها و قبلها و أجلسها فی مجلسه، و کان إذ دخل علیها قامت إلیه فأخذت بیده فقبلته و أجلسته فی مجلسها».
[۱۹] همان.
[۲۰] سوره مبارکه نحل، آیه ۷۸٫
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَهَ ۙ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ».
[۲۱] سوره مبارکه کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴٫
[۲۲] سوره مبارکه شرح، آیه ۶٫
[۲۳] سوره مبارکه ذاریات، آیات ۱۷ و ۱۸٫
[۲۴] عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب مشهور به ابن عباس (۳ سال پیش از هجرت-۶۸ق)، فرزند عباس بن عبدالمطلب و پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام)، از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران سه امام اول شیعیان بود. ابن عباس حضرت علی را شایسته مقام خلافت میدانست و با خلفای سه گانه نیز همکاری داشت؛ او در جنگهای جمل، صفین و نهروان به طرفداری از علی (علیه السلام) حضور یافت و از طرف امام استانداری بصره را بر عهده گرفت. روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی از ابن عباس نقل شده است. کتاب تفسیری منسوب به او، بارها به چاپ رسیده است. وی جد خلفای بنی عباس نیز به شمار میآید. در برخی احادیث آمده که پیامبر، ضمن دعا برای ابن عباس، از خدا خواسته است که علم تأویل قرآن را به وی بیاموزد. ابن عباس مشهورترین مفسر قرآن در قرن اول هجری است. او می گوید: من علم تفسیر را مدیون علی بن ابی طالب هستم. آنچه من می دانم در برابر علم او چونان قطره ای در برابر اقیانوس است. جایگاه علمی او چنان بود که در میان صحابه و تابعین هنگام اختلاف در تفسیر قرآن سخن وی را مقدم میداشتند. مجاهد روش تفسیری ابن عباس را مکتب تفسیری مکه می نامد. وی اول کس بود که برای توضیح مفردات قرآن شواهدی از اشعار کهن عرب میآورد. ذهبی او را از بزرگان منابع فقه، حدیث، تفسیر معرفی کرده است. به گفته ذهبی و زرکلی ابن عباس ۱،۶۶۰ حدیث نقل کرده است. که بخاری ۱۲۰ حدیث و مسلم ۹ حدیث از وی نقل کردهاند. بخش بزرگی از روایات پیشبینی خلافت بنیعباس به او منسوب است. ابن عباس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام)، عمر، معاذ بن جبل و ابوذر روایت کرده است.
ابن عباس پس از جریان سقیفه در جواب کسانی که گفتند مردم کراهت داشتند که رسالت و خلافت در یک خاندان جمع شود٬ گفت: در مقابلش خدای متعال می فرماید: «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»(سوره محمد٬آیه۹). اما این که می گویید قریش چنین اختیار کردند٬ خداوند می فرماید: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ»(سوره قصص٬آیه۶۸). و خودتان خوب می دانید که خداوند چه کسی را اختیار کرد و اگر آن گونه که خداوند نظر کرد٬ قریش نیز در امور خود نظر می کرد٬ راه صواب در پیش می گرفت. این مناظره را ابن ابی الحدید نیز با اندک تفاوتی نقل کرده است. وقتی معاویه از او خواست نام فرزند جدیدش را معاویه بگذارد٬ گفت: او را علی می نامم که پرچم برافراشته هدایت بود و پناهگاه متقین و جایگاه خردمندی. بهترین مومنان و سید اهل ایمان است. پدر سبطین و همسر دختر رسولخدا که هانندشان کسی وجود ندارد. پس از پیامبر چشمی چون چشم او نیامد و تا قیامت همتایش نخواهد آمد. خداوند دشمنانش را تا روز قیامت مشمول لعن خود و بندگانش کرده است. گفته شده است او نزد معاویه شهادت داد که از پیامبر شنیدم که فرمود: من بر جان مومنان اولی از خودشان هستم. سپس علی و حسنین٬ یازده فرزند از فرزندان حسین را ذکر کرد.
وقتی عبدالله بن زبیر در مکه بساط خلافت گسترد٬ ابنعباس که آن زمان در مکه سکونت داشت از بیعت با او خودداری کرد. یزید بن معاویه در نامه ای از او تشکر کرد که از خلافت بنی امیه حمایت کرده است. اما ابن عباس در جواب شهادت امام حسین را یادآوری کرده بدو نوشت: تو و خاندانت برای خلافت بر مسلمانان شایسته نیستید. ابن زبیر در نهایت او را به طائف تبعید کرد. او در این شهر نیز مردم را از ظلم بنی زبیر و بنی امیه آگاه می کرد. و همواره در غم علی و حسنین اشک می ریخت. تا این که در اواخر عمر نابینا شد. گفته شده که ابنعباس به فرزندش علی وصیت کرد: بعد از من حجاز جای شما نیست و از قیامهای پسرعموهایت (فرزندان علی) برحذر باش. علی بعد از مرگ پدر، به شراه در جنوب شام رفت.
[۲۵] سعدی شیرازی، مواعظ، قصاید، قصیده شماره ۷ – موعظه و نصیحت.
[۲۶] مناقب آل أبی طالب علیهمالسلام ، ابن شهر آشوب مازندرانی ج ۳، ص ۳۴۱ ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی ج ۴۳، ص ۸۴.
«مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّهِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَهَ کَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا».
[۲۷] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۶۰.
[۲۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫
[۲۹] سیدمحمد، از کودکی نزد پدر و جمعی از استادانِ ادب درس خواند و به سبب هوشمندی و داشتن حافظهای قوی در کسب علم به سرعت پیش رفت، چنانکه در ۱۳ سالگی شرحی بر قَطْرُالنَّدی نوشت. سپس از بسیاری از عالمان مشهور بغداد اجازه روایت یافت و خود در شمار استادان بزرگ درآمد و ملقب به «علامه» شد. آنگاه متولی مدرسۀ مرجانیّۀ بغداد و موقوفات آن گردید. سرانجام در ۱۲۴۸ق/۱۸۳۲م با آنکه او خود شافعی مذهب بود، به سبب اطلاع از فقه مذاهب دیگر، و شاید گرایش به آرای ابوحنیفه، مفتی پیروان مذهب حنفی شد. وی در همین مقام بود تا بر اثر مخالفت والی ترک بغداد، از کار برکنار شد و در ۱۲۶۲ق/۱۸۴۵م (و نه ۱۲۶۷ق) ــ احتمالاً به قصد شکایت و دادخواهی ــ از راه موصل، مارِدین، دیاربَکْر، آرزِروم و سیواس به آستانه (استانبول) رفت. اما ظاهراً صدراعظم روی خوش به او نشان نداد و وی بدانچه میخواست، دست نیافت. با این همه سفر او بسیار پربار بود، زیرا با بسیاری از بزرگان علم دیدار کرد؛ از سلطان عبدالمجید نشان افتخار دریافت داشت و دو کتاب در باب این سفر نوشت. تاریخ بازگشت او را به خلافت، ۱۲۶۴ق/۱۸۴۸م،ق/۱۸۵۰م نوشتهاند، وی در بغداد درگذشت.
پیداست که آلوسی در روزگار خود، شهرتی عظیم کسب کرده بود. اشعاری که در مدح و رثای او سروده شده، به صورت کتابی تدوین شده است به نام حدیقهالوَرْد فی مدایح ابیالثناء شهابالدین محمود که شاگردش ملا عبدالفتاح افندی معروف به شَوّافزاده سروده است. آثار ستایشآمیز دیگری نیز در شرح احوال او نوشته شدهاست که از آن جمله میتوان اَریجُ النَّد و العود فی ترجمه مولانا محمود را نام برد که یکی دیگر از شاگردان وی آن را تألیف کردهاست. شیخ عبدالباقی فاروقی عُمَری و عبدالغفار اَخْرَس از شاعرانی هستند که بیش از دیگران در مدح او شعر میسرودهاند. عزاوی نیز به مناسبت صدمین سال وفات شهاب آلوسی کتابی در شرح حال او نوشته و فهرست آثار او را گرد آورده و شرح حالی را که در مجموعۀ عبدالغفار اخرس آمده، یاد کرده است. شهرت علمیِ آلوسی بیشتر به سبب تفسیر معروف روح المعانی است، اما وی عموماً به حوادث تاریخی علاقه نشان داده است و این امر از نامهها و کتابهای تراجمی که از وی بر جای مانده، به خوبی پیداست. در زمینۀ لغت نیز آثاری دارد که گویا از دوران جوانی اوست.
[۳۰] سوره مبارکه انسان، آیات ۸ و ۹٫
«إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا».
[۳۱] سوره مبارکه مریم، آیه ۹۶٫
[۳۲] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰٫
«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا».
[۳۳] سوره مبارکه شرح، آیات ۵ و ۶٫
[۳۴] مقتل خوارزمی.
«وا اَبَتاه! واصَفّیاه! وامُحَمَّداه! وا اَبَالْقاسِماه! وارَبیعَ اْلاَرامل و الْیتامی… رَفَعْتَ قُوَتّی وَ خانَنَی جَلدی وَ شَمَتْ بی عَدُّوی وَ الْکَمَدُقاتِلی. یا اَبَتاه! بَقیتُ والله وَحیده و حیرانه فَریده فَقَدِ انْخَمَد صَوتْی! وَ انْقَطَعَ ظَهْری وَ تَنَغَّصَ عَیْشی وَ تَکَدَّرَ دَهْری».
[۳۵] همان.
[۳۶] همان.
[۳۷] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲؛ در غم از دست دادن حضرت زهرا (سلام الله علیها).
«وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ فَاطِمَهَ (علیها السلام) کَالْمُنَاجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) عِنْدَ قَبْرِهِ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوَارِکَ وَ السَّرِیعَهِ اللَّحَاقِ بِکَ. قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَهِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ، فَ “إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”. فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ، لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ».
[۳۸] أمالی، شیخ طوسی، صفحه: ۱۱۰-۱۰۹٫ / امالی شیخ مفید، صفحه: ۲۸۱-۲۸۳٫
«فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَهِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.
قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَهُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ.
سَلَامٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا سَئِمٍ وَ لَا قَالٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَهٍ، وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ، الصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ، وَ لَوْ لَا غَلَبَهُ الْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ الرَّزِیَّهِ، فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُکَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقَّهَا قَهْراً، وَ یُمْنَعُ إِرْثَهَا جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلَقْ مِنْکَ الذِّکْرُ، فَإِلَى اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ الْمُشْتَکَى، وَ فِیکَ أَجْمَلُ الْعَزَاءِ، فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ».
[۳۹] کتاب حماسه حسینی ۲، شهید مطهری، جلد ۱، صفحه ۱۱۸٫
[۴۰] بحار الانوار /علامه مجلسی/۴۵/۴۲/بقیه الباب۳۷- سائر ما جری علیه بعد بیعه الناس لیزید بن معاویه الی شهادته صلوات الله علیه …ص:۱٫ / پژوهشى پیرامون شهداى کربلا/جمعی ازنویسندگان/۷۵/ ابوالفضل العباس علیه السلام….ص:۷۵٫.
پاسخ دهید