سلام ما به «زُهیر» و دلاوریهایش!

سلام ما به «زُهیر» و دلاوریهایش! که بود شاهد عشق حسین و مولایش هر آن چه خواست که سرپیچد از کمند حسین نشد که داشت به دل، جذبهی تولّایش گذشت از ره عثمانی و حسینی شد چنان که از دل و جان سر سپُرد در پایش کسی که در ره قرآن و […]
سلام ما به شُکوه آفرینِ بزم جلال!

سلام ما به شُکوه آفرینِ بزم جلال! بزرگزادهی آزاده، «نافع بن هلال» از او که خوانده حسینش ز بهترین اصحاب چگونه مدح سرایم که هست ناطقه، لال؟ به نطق محکم خود، شام و روز عاشورا ببُرد ز آینهی قلب اهلبیت، ملال بگفت: بیتو، حسین! زندگی مراست، حرام زهی! که زحمت مادر بر […]
سلام باد به روح «بُریر»! ابن خُضیر

سلام باد به روح «بُریر»! ابن خُضیر که دوستدار «شبَر» بود و جان نثار «شُبیر» شجاع و زاهد و آزاد، «سیدالقُرّاء» حیات او همه خیر و ممات او همه خیر بیان او، شب عاشور با حسین این بود که آشنای تو سر ناورد فرو برِ غیر به کربلا، عظمتهای روح عاشورا ظهور […]
عشق را بنگر که در پیری، چسان غوغا کند

عشق را بنگر که در پیری، چسان غوغا کند پیرمردی را چگونه واله و شیدا کند «مسلم بن عوسجه» گفتا به شاه دین، حسین اذن جنگم ده که عشق تو، مرا رسوا کند سوختم در آتش عشق تو، من پروانه سان عاشق صادق بباید این چنین سودا کند من اگر پیرم ولی قلب […]
شُکوه عشق به هر جا که سایه افرازد

شُکوه عشق به هر جا که سایه افرازد به قدر سایهنشینانِ خویش مینازد دلیل قافلهی عشق چیست؟ نام حسین به هر کجا که برافروختن، شورش اندازد حسین! ای که دل از دست انبیا بردی! بَرنده است، هر آن کس که بر تو دل بازد سلیل عوسجه، «مسلم»،به خلق ثابت کرد که هر […]
گفتار دلِ کش شه و رفتار دل فریب

گفتار دلِ کش شه و رفتار دل فریب از کوفه کَند پای دل «مسلم» و «حبیب» عاشق چو گرم شوق شود، راه عشق را پوید به پای جان و نیندیشد از رقیب خارش به زیر پای نماید چو پرنیان وین خود نباشد از کشش عشق، بس عجیب بیمار عشق را چو کند […]
این نوخطان که در یَم خون، آرمیدهاند

این نوخطان که در یَم خون، آرمیدهاند «آرام جان و مونس دل، نور دیدهاند» خون است و خاک و نعل ستوران و آفتاب «پیراهنی که بر تن ایشان بریدهاند» عالَم بَرند تربتشان از پی شفا «اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند؟» دادند جان و سر به رهِ دوست، آن چنان «کآشفتگان عشق، […]