مصلحت در این است!

زمانی که امام در پاریس بودند، اول آقای مطهری، بعد آقای بهشتی رفتند خدمت‌شان. امام گفته بودند «از حالا باید به فکر دولت بود.» گفته بودند «باید شورای انقلاب تشکیل شود.» تعیین استخوان‌بندی اصلی شورای انقلاب با امام بود. البته، در مرحله‌ی بعد، آقای مطهری و آقای بهشتی هم مؤثر بودند. اعضای اولیه‌ی شورا آن […]

مواظب باشید از ملت عقب نمانید!

یکی از تصمیم‌های سرنوشت‌ساز و تاریخی امام مسافرت‌شان به پاریس بود. هیچ کس باور نمی‌کرد امام بروند پاریس. یک بار گفتند «وقتی نتوانم حرف‌ام را بزنم، نجف هم نمی‌مانم. آن قدر از این فرودگاه می‌روم آن فرودگاه، تا بتوانم صحبت‌ام را بکنم.» بعد از این که امام رفتند پاریس، فعالیت گروها‌ متمرکز شد در این […]

شما هم بیایید همکاری کنید!

عده‌ی زیادی از این آقایان، بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، رفتند سراغ آقای حکیم. ایشان مرجعی بود که گاهی خوب مبارزه می‌کرد. هم به حکومت بعث در عراق، هم به شاه در ایران اعتراض داشت. آقای حکیم. یک تلگرام به علمای تهران مخابره کردند که «بیایید به عراق و نجف مهاجرت کنید.» اما خط مشی […]

هیچ توقعی از هیچ کس

من و خیلی از دوستان‌ام، بعد از فوت آیت‌الله بروجردی، از امام تقلید می‌کردیم. البته به حکم وظیفه، نه این که بخواهیم دور امام جمع شویم که طرفدار ایشان به حساب بیاییم. از میان ما بودند افراد اهل علمی که در خانه‌ی امام خدمت می‌کردند و زندگی‌شان لنگ بود، اما دم نمی‌زدند. یک بار به […]

دیگر نامی از خمینی نخواهی شنید!

بعد از سخنرانی و اعلامیه‌ی امام درباره لایحه کاپیتولاسیون بود که رژیم تصمیم گرفت امام را تبعید کند. شبانه ریختند به منزل امام و دستگیرشان کردند و مستقیم بردنشان فرودگاه و فرستادنشان ترکیه. مأموران وقتی شبانه وارد قم شدند، کفش‌هایی داشتند که صدا نمی‌کرد. می‌‌گویند از جلو بیمارستان فاطمی تا منزل امام، جلو هر خانه، […]

من تکلیف‌ام را انجام دادم!

دولت حسنعلی منصور لایحه‌ای را به مجلس شواری ملی برد، مبنی بر این‌که چنان‌چه مستشاران آمریکایی مقیم ایران جرمی مرتکب شدند، دستگاه قضایی ایران حق محاکمه‌شان را ندارند و می‌بایستی در دادگاه‌های خود آمریکا محاکمه شوند. اسم این لایحه کاپیتولاسیون بود. این خیلی آبروریزی بود. حتی در مجلس با این لایحه مخالفت شده بود. البته […]

خمینی سازش نمی‌پذیرد!

چند وقتی از حبس خانگی امام در قیطریه تهران می‌گذشت که حکومت نقشه کشید تا وانمود کند که امام با دستگاه کنار آمده. دولت عوض شد و حسنعلی منصور آمد در رأس کار. جواد صدر هم شد وزیر کشور. او پسر صدر الاشرف بود. می‌خواستند ازش یک چهره‌ی مذهبی بسازند، در حالی که اصلاً دین […]

باید شاه را کنترل کرد!

بدترین شبی که امام گذراندند، همان شب اولی بود که از زندان آزاد شده بودند، چون تا آن لحظه هیچ کس هیچ خبری از روز پانزده خرداد و کشتار مردم به امام نداده بود. انسانی با این شور و عاطفه، ناگهان بفهمد پانزده هزار نفر از مردم کشورش شهید و مجروح شده‌اند، چه حالی پیدا […]

مگر تو نوکر آمریکا و اسرائیلی؟!

حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه در روز دوم فروردین اتفاق افتاد. ساواکی‌ها در لباس کارگر و رعیت آمده بودند تو مدرسه. تا آقای انصاری از طرف آیت‌الله گلپایگانی رفت منبر، ساواکی‌ها شروع کردند به تکبیر گفتن و صلوات فرستادن. بعد هم شاخه‌ی درخت‌ها را شکستند و با چوب افتادن به جان طلاب. چند نفر را حتی از […]

ریشه‌ی فساد خود شاه است!

شاه باید کاری می‌کرد که ملت را از روحانیت دور کند. آمد با حربه‌ی حمایت از طبقه‌ی کم درآمد شش ماده به نام انقلاب سفید نوشت که عنوان‌های هر کدام‌شان خیلی جالب بود: گرفتن زمین از مالکان بزرگ و تقسیم آن‌ها بین کشاورزان، دادن حق رأی به زنان، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها و […]

ایجاد وحدت بین روحانیت

در آن روزها امام پول نداشتند که کارها را اداره کنند. من هم یک طلبه بودم مثل بقیه. منتها هیچ وقت لنگ نماندیم. کار من این شده بود که هم اعلامیه‌های امام را چاپ می‌کردم، هم وعاظ را دعوت می‌کردم و پیغام‌های امام را به آن‌ها می‌دادم. گاهی بعضی اعلامیه‌ها را می‌بردیم سر منبر می‌خواندیم. […]

اعلی حضرت همایون

امام دفتردار نداشتند. خودشان به علمای بلاد و شخصیت‌ها نامه می‌نوشتند. خطرها را گوشزد می‌کردند و آن‌ها را متوجه‌ی قدرتی می‌کردند که دارند. امام اولین تلگرام را برای خود شاه فرستادند که در آن روز برای خودش بزرگ‌ترین مبارزه بود. هر کس که می‌خواست اسم شاه را ببرد، می‌بایست دو سه سطر القاب در اول […]

تکلیف گذشتگان بر گردن ما

در زمان مرجعیت آیت‌الله بروجردی قدرت روحانیت در وجود ایشان متمرکز شده بود. به همین دلیل شاه نمی‌توانست برنامه‌ی خودش را پیاده کند. بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی شاه سعی کرد با کمک ایادی‌اش کاری کند که مرجعیت در خود ایران نباشد. یا اگر هم باشد، در افراد متعدد باشد تا قدرت خودش مسلط به […]

رازق ما خداست!

یادم است در زمان حیاط آیت‌الله بروجردی یک نفر هفت هشت هزار تومان دست گردان کرد و داد به من و گفت «این را ببرید قم و بدهید به…» اسم دو نفر را گفت. گفتم «اگر اجازه بدهید، می‌دهم‌اش به آقای خمینی.» موافق نبود. خیلی با هم حرف زدیم. تا این که راضی شد نصف‌اش […]