مستند ملازمان حرم 3

ملازمان حرم؛ عنوان مستندی از نصر تی وی است که پنج شنبه شب ها ساعت 21 از شبکه افق به نمایش در می آید. این برنامه با نگاهی خاص بر روی روابط خانوادگی و سبک زندگی شخصی شهدای معزز مدافع حرم تهیه شده است. در ذیل ویژه برنامه ی شهید عزیز «حسن غفاری» که مورخ 17 / 10 / 1394 از شبکه ی افق به نمایش درآمد، قابل مشاهده می باشد.
کلیپ مراسم تشییع و خاکسپاری شهید امیر سیاوشی

مستند ملازمان حرم 1

ملازمان حرم؛ عنوان مستندی از نصر تی وی است که پنج شنبه شب ها ساعت 21 از شبکه افق به نمایش در می آید. این برنامه با نگاهی خاص بر روی روابط خانوادگی و سبک زندگی شخصی شهدای معزز مدافع حرم تهیه شده است. در ذیل ویژه برنامه ی شهید عزیز «مهدی نوروزی» که از شبکه ی افق به نمایش درآمد، قابل مشاهده می باشد.
مستند ملازمان حرم 2

ملازمان حرم؛ عنوان مستندی از نصر تی وی است که پنج شنبه شب ها ساعت 21 از شبکه افق به نمایش در می آید. این برنامه با نگاهی خاص بر روی روابط خانوادگی و سبک زندگی شخصی شهدای معزز مدافع حرم تهیه شده است. در ذیل ویژه برنامه ی شهید عزیز «هادی باغبانی» که از شبکه ی افق به نمایش درآمد، قابل مشاهده می باشد.
تیزر تبلیغاتی ملازمان حرم

ملازمان حرم؛ عنوان مستندی از نصر تی وی است که پنج شنبه شب ها ساعت 21 از شبکه افق به نمایش در می آید. این برنامه با نگاهی خاص بر روی روابط خانوادگی و سبک زندگی شخصی شهدای معزز مدافع حرم تهیه شده است. در ذیل «تیزر تبلیغاتی ملازمان حرم» که از شبکه ی افق به نمایش درآمد، قابل مشاهده می باشد.
آدرس تربت پاک شهدای مدافع حرم

آدرس تربت پاک برخی از شهدای مدافع حرم در بهشت زهرا سلام الله علیها و امامزاده علی اکبر علیه السلام چیذر تهران برای علاقه مندان معرفی شده است.
جدهی سادات

میگفت «شکنجهگرم از آن دست سنگینها بود که اگر میزد، چهار ستون بدن آدم میلرزید. اسمش کمالی بود. تا با خودم کار داشت، کاری باهاش نداشتم. ولی وقتی دهنش رو باز کرد و به جدهی سادات ناسزا گفت، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم. پا شدم جلو مافوقش سرهنگ طاهری محکم خوابوندم بیخ گوشش تا […]
برادر شهید

یک بار رفت محلات و از آنجا رفت به دیدار یکی از خانوادههای شهید که توی شهر خیلی معروف بودند. داییام هم باهاش رفته بود. اصلاً همو بود که آمد گفت چه اتفاقی افتاده. گفت «برادر شهید، هنوز نرسیده، نه گذاشت نه برداشت، جلو چشم همه یه حرف خیلی زشتی به حاجی زد که شرمم […]
آهن گداخته

منش بنیصدر با حزب جمهوری اسلامی همخوانی نداشت و اختلافها زبانه کشید و آتشاش آمد دامن بابا را گرفت. بنیصدر توی سپاه هم مخالف خوان داشت و چون دستشان به او نمیرسید، علنی به حاج آقای ما زخم زبان میزدند. بابا تا آنجایی که میتوانست دندان سر جگر می گذاشت تا نگذارد ترکش این اختلافها […]
تجدیدی

درس خوندن برای همه بالا و پایین زیاد دارد. برای من هم داشت. برای برادرم هم داشت. یعنی گاهی تجدید میشدیم. بابا زیاد سخت نمیگرفت که چرا تجدید شدهایم. فقط میگفت «باید جبران کنین.» اول تابستان میگفت «یا برید یه جا وایسین کار کنین چیز یاد بگیرین، یا برید کلاس تجدیدیهاتون رو بخونین.» اصل حرفاش […]
سرویس مدرسه

بابا از تحصیل برای هیچ کداممان کم نگذاشت. شده بود از کسی پول قرض کند، اجازه نمیداد هر جایی و پیش هر کسی درس بخوانیم. یادم است یک سال ما را برد گذاشت مدسهی علوی درس بخوانیم. همان روزهایی که با آقای علامه اختلاف پیدا کرد، سر آقای حلبی و آن داستانها، گشت یک مدرسهی […]
هیئت نطنزیها

یادم است نطنزیهای تهران یک هیأت خودمانی زده بودند و آمده بودند سراغ بابا که براشان منبر برود و مجلسشان را گرم کند. آن موقعها شغل نطنزیها این بود که با دوچرخه میرفتند توی خیابانها و کوچههای تهران میل پرده و شیلنگ و از این جور چیزها میفروختند. مجلسشان هم زیاد شلوغ نبود. گاهی فقط […]