گزارشی از کتاب ازهاق الباطل فی ردّ شبه الفرقة الوهابیة

توسّل، استغاثه و نذر بر اولیای الهی و شدّ رحال بر زیارت قبر پیامبر اکرم ص از امور معمول بین مسلمانان بوده است و اکثر فقهای مذاهب، چه شیعه و چه سنّی، نه تنها از این کار منع نمیکردند، بلکه در تأیید این اعمال به نگارش کتاب و رساله نیز همّت گماردند، تا اینکه در قرن دوازدهم در منطقه نجد شخصی به نام محمّد بن عبد الوهّاب بن سلیمان نجدی با تأثیرپذیری از اندیشه ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه، این اعمال را شرک آلود و مرتکب آن را مشرک دانست. او با تعریفی خاصّ از توحید و ایمان عامّه مسلمانان را به دلیل طلب شفاعت و استغاثه و توسّل به غیر الله، موحّد ندانسته، بلکه مسلمانان زمان خود را مشرک خطاب کرده است؛[1] حتّی پا از این فراتر گذاشته، شرک مسلمانان اهل زمانه خود را از شرک مشرکان زمان پیامبر شدیدتر دانسته است.[2]

عقیده ابن عبدالوهّاب با واکنش شدید از جانب علمای اسلام به خصوص علمای شیعه مواجه میشود. محمّد بن عبد الوهّاب بن داوود همدانی، مؤلف کتاب ازهاق الباطل و معروف به امام الحرمین، به همراه شیخ جعفر کاشف الغطاء و سید محسن امین از بزرگان شیعه در قرن سیزدهم بودند که به نقد عقیده ابن عبد الوهّاب و عملکرد او در مواجهه با مسلمانان پرداختند و به تنویر اذهان شیعیان در خصوص عقاید وهابیت همّت گماردند.

مقایسه دیدگاه وهابیت و اخوان المسلمین در زمینه حکومت

وهابیت و اخوان‌المسلمین دو گروه سلفی هستند که در زمینه حکومت اختلاف نظر اساسی دارند. وهابیت توجه چندانی به بحث حکومت ندارند و اطاعت از حاکم را، هرچند فاسق باشد و با زور به حکومت رسیده باشد، لازم می شمارند. اما اخوان‌المسلمین هدف اصلی خود را تشکیل حکومت اسلامی برای اجرای احکام اسلام قرار داده، حکومت را تا زمانی مشروع می‌دانند که به احکام اسلام عمل می‌کند. وهابیت اعتقادی به انتخابات و شیوه‌های جدید سیاسی و رأی مردم خصوصاً زنان ندارند، اما اخوان مردم را یکی از پایه‌های مشروعیت حکومت و صاحب حق عزل و نصب حاکم می‌دانند.

ارکان و مقومات مفهوم «عبادت»

عبادت به عنوان یک مفهوم کلیدی، ارکانی دارد که در تعریف آن باید لحاظ شود. هر تعریفی به اندازه‌ای که از این ارکان دور است از صحت نیز دور خواهد بود. مفهوم «عبادت» برای تحقق محتاج وجود سه مؤلفه «معبود»، «عابد» و «عمل عبادی» است. هر یک از این مؤلفه‌ها خصوصیاتی دارد که ما از آنها به عنوان ارکان مفهوم «عبادت» یاد می‌کنیم. اما آنچه از عنوان معبود می‌توان استنباط کرد این است که معبود، طبق آیات قرآن کریم، زمانی اطلاق می‌شود که عنوان «الاه» بر آن صادق باشد که بیانگر مقام الوهیت در تحقق مفهوم «عبادت» است. از این جهت که عنوان عبادت برای عمل مشرکان هم استعمال شده مشخص است که مراد از الاه، الاه واقعی نیست، بلکه الاهی است که «عابد» به آن معتقد است و این موضوع (الاه اعتقادی) نخستین رکن مفهوم عبادت است که از عنوان «معبود» و «عابد» استنباط می‌شود. دومین موضوعی که از عنوان «عابد» قابل استنباط است خضوعی است که در ضمیر «عابد»- نه نفس عمل – نسبت به معبود وجود دارد و این دومین رکن این مفهوم محسوب می‌شود؛ و سومین رکن، که در «عمل عبادی» نهفته است مطلوبیت و رجحان نفس عمل برای معبود است. ترکیب این سه رکن، محقق مفهوم «عبادت» است. در مجموع باید گفت عبادت یعنی «انجام عملی راجح از روی خضوع در مقابل الاه».

رابطه ولایت تکوینی و استغاثه به ارواح اولیای الهی

معجزات و کرامات اولیای الاهی، یکی از دلایل پذیرش استغاثه به ارواح اولیای الاهی است، اما متأسفانه برخی از سلفیان و وهابیان با استدلال‌های واهی و استناد به عمومات آیات قرآن، حکم به کفر قائلان به استغاثه می‌دهند که خلاف کتاب و سنت است.

تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند

مذاهب اسلامی، به ویژه مکتب دیوبند، جریان اعتدالی و به دور از افراطی‌گری مي باشد. و نمي توان رفتارهاي افراطی و تکفیری برخی از گروه‌ها كه از مکتب دیوبند به بهانه‌های مختلف و بدون پشتوانه فتاواي بزرگانشان، به جان مسلمانان افتاده و آنها را تکفیر و بعضاً به قتل می‌رساند را به حساب کل مكتب دیوبند گذاشت. مقوله تكفیر از صدر اسلام وجود داشته و مخصوص زمان یا افراد یا فرقه خاصی نیست و مذاهب اسلامی برای آن ضوابط و اصولی را مشخص کرده‌اند. این نوشتار ضمن بیان معیار اسلام و کفر و تبیین ضوابط و اصول تکفیر از دیدگاه بزرگان دیوبند به دنبال اثبات این حقیقت و واقعیت است که بزرگان دیوبند، مسلمانان و اهل قبله را به بهانه‌های واهی تکفیر نکرده‌اند و اگر عده‌ای به نام دیوبند، مسلمين را از دین خارج کرده و بعضاً علیه اهل قبله عملیات‌های تروریستی انجام دهند نمی‌توان کل مکتب را به افراط و تکفیری بودن متهم کرد.

پژوهشی درباره حدیث «اللهم لا تجعل قبری وثناً یعبد»

در این مقاله درباره حدیثی از رسول خدا (ص) با مضمون «اللهم لا تجعل قبری وثناً یعبد» که بیشتر در منابع اهل سنت و وهابیون مطرح شده، تحقیق، و رجال آن و محتوایش ارزیابی می‌شود و مشخص می‌گردد که مفهوم آن چیست و آیا چنین روایتی از رسول اسلام صادر شده است یا نه و بر فرض صدور، چه معنای قابل قبولی دارد. مضمون این حدیث در برخی منابع شیعی هم طرح شده است. اعتقاد نگارنده بر جعلی بودن این حدیث است. ما این برداشت را رهیافت اساسی این نوشتار می‌دانیم و درباره آن تحلیلی ارائه می‌دهیم و اشاره کوتاهی به خاستگاه این حدیث و جعلی بودنش می‌کنیم.