روزی تمام همت خود را گذاشتی

روزی تمام همت خود را گذاشتی در خیمه های آتش و خون، پا گذاشتی در کوچه های حادثه، همراه کاروان پا جای پای حضرت زهرا گذاشتی با ناله های سوخته، در سوگ مجتبی داغی بزرگ بر جگر ما گذاشتی در شام تیره ای که پر از بوی فتنه بود آینه ای مقابل […]
شام، روشن از جمال زینب کبراستی

شام، روشن از جمال زینب کبراستی سر به زیر افکن که ناموس خدا، این جاستی کن تماشا آسمانِ تابناک شام را کآفتاب برج عصمت از افق، پیداستی آب گردد زَهره ی شیران در این صحرا، مگر دختر شیر خدا، خفته در این صحراستی؟ در شجاعت چون حسین و در شکیبایی حسن در بلاغت چون علیّ […]
ز درد دل بگویم، یا غم دلدار یا، هر دو؟

ز درد دل بگویم، یا غم دلدار یا، هر دو؟ ز جور خصم نالم، یا فراق یار، یار هر دو؟ به خون دل نمیدانم ز دامان گرد غم شویم ؟ برادر! یا به اشک دیده ی خون بار، یا هر دو؟ جگر گون کرده اندر دیده، اشک حسرت زینب فغان کودکان یا ناله ی بیمار یا […]
داد آسمان به باد ستم خانمان من

داد آسمان به باد ستم خانمان من تا از كدام باديه پرسي نشان من دور از تو، از تطاول گلچین روزگار شد آشیان زاغ و زغن، گلستان من گردون به انتقام قتیلان روز بدر نگذاشت يك ستاره به هفت آسمان من زد آتشی به پرده ی ناموس من فلک کآید هنوز دود از […]
گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتم

گفت زینب تا مکان در دامن مادر گرفتم چون حسین خویش دیدم، شاد گشتم، پر گرفتم از ازل من با برادر هم سفر بودم در این ره بهر خود، یاری چو شاهنشاه بی لشگر گرفتم بُد ز عهد کودکی، عشق حسین اندر دل من در بزرگی نیز ترک خانه و همسر گرفتم […]
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است

ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت، اشک اوست حافظ خون […]
بستند چو بر پشت شتر، محمل زينب

بستند چو بر پشت شتر، محمل زينب بگْريست دل سنگ، به حال دل زينب گويي به غم و محنت و اندوه سرشتند از روز ازل، طينت و آب و گِل زينب بر نوك سنان بود سر شاه، شب تار شمعي كه بُدي روشن از او، محفل زينب گويند دهد ميوهي شيرين، شجر […]
ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب

ستم ندیده کسی در جهان، مقابل زینب نسوخت هیچ دلی در جهان، چنان دل زینب نگشت شاد، دلش از غم زمانه، زمانی زآب غم بسرشنتد، گوییا گِل زینب فغان وآه از آن دم، که خصم دون به لب شط برید سر زقفای حسین، مقابل زینب فتاده دید چو در خاک، سرو قامت اکبر قرار و […]
عصر عاشورا کنار خیمه های سوخته

عصر عاشورا کنار خیمه های سوخته ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته کاروان میرفت و میبلعید دشت دیرسال کودکان تشنه را با دست و پای سوخته در کجا دیدید یا خواندید؟ روی نیزه ها آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدنِ رقص خونآلود شمشیر و هوای سوخته چارده […]
ملک را زین مصیبت اشک غم در دامن است امشب

ملک را زین مصیبت اشک غم در دامن است امشب فلک را زآتش ماتم شرر در خرمن است امشب خدا را ای صبا با خاتم پیغمبران بر گو که در دشت بلا جسم حسین بی مدفن است امشب سلیمان جهان را تشنه ببریدند انگشتش دریغا خاتمش اندر کف اهریمن است امشب زپیکان بلا جسم حسینت […]
حسین مانده و زینب، وداع آخر را

حسین مانده و زینب، وداع آخر راگرفته مویهكنان، مركب برادر را كجاست مقصدت؟ ای تكسوار عرصهی عشق!ببین به هر قدمت، دیدگان خواهر را تو یادگار نبی هستی، ای قتیل فرات!كه كردهاند نثار ره تو، كوثر را به دست توست اگر رشتهی قضا و قدرمزن به سنگ قضا، ساغر مقدّر را ببین به چهرهی اطفال خود […]
مرثیه ی حضرت زینب کبری علیه السلام

بحرانی گوید: از مرثیهی زینب دختر فاطمه خواهر حسین (ع)، آنگاه که آنان را وارد دمشق کردند، این بود: آیا تو را اندوهگین نساخت اینکه حسن و حسین تشته شهید شدند، در حالی که فرمایگان سیراب بودند؟ می گفت: ای گروه! پدرم علی وصی است و مادر فاطمهی پرهیزکار. بر فرزند مصطفی با جرعه آبی […]