خطابهی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 4

شیخ مفید گوید: آنگاه یزید دستور داد زنان را در خانهای جداگانه جای دادند و برادرشان امام سجّاد (ع) هم با آنان بود؛ خانهای جدا که متّصل به خانهی یزید بود. چند روز آنجا ماندند. قال المفید: ثُمَّ أَمَرَ بِالنِّسْوَةِ أَنْ يُنْزَلْنَ فِي دَارٍ عَلَى حِدَةٍ مَعَهُنَّ أَخُوهُنَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) فَأُفْرِدَ […]
خطابهی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 2

خوارزمی با سند خویش از امام سجّاد (ع) روایت میکند: چون سر امام حسین (ع)را پیش یزید آوردند، او مجلس شراب میگرفت. سر حسین (ع) را جلو خود مینهاد و بر روی آن شراب میخورد. روزی فرستادهی پادشاه روم در یکی از مجالس او حضور داشت. وی از اشراف و بزرگان روم بود. گفت: ای […]
خطابهی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 1

خوارزمی گوید: یزید دستور داد خطیب و منبری فراهم شد تا پیش مردم از حسین و علی (ع) بدگویی شود. خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا، از علی (ع) و حسین (ع) بسیار بد گفت و یزید و معاویه را فراوان ستود. امام سجّاد (ع) بر سر او فریاد کشید: […]
خطبهی حضرت زینب علیه السلام در شام

طبرسی گوید: شیخ صدوق از بزرگان بنی هاشم و دیگران روایت میکند: چون امام سجّاد (ع) و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین (ع) را آورده، جلو یزید در تشتی گذاشتند، با چوبی که در دست داشت، شروع کرد به زدن بر دندانهای آن حضرت و این اشعار را میخواند: (لَعِبَتْ […]
اهل بیت علیه السلام در شام 17

طبرانی با سند خویش نقل میکند: چون امام سجّاد (ع) را وارد مجلس یزید کردند و سر را مقابل یزید نهادند، گریست و گفت: «سرانی را از مردانی میشکافیم که دوستان بودند. آنان نافرمانتر و ظالمتر بودند.» به خدا اگر من با تو بودم تو را نمیکشتم. امام سجّاد (ع) فرمود: چنین نیست. یزید گفت: […]
اهل بیت علیه السلام در شام 14

راوندی گوید: چون علیّ بن حسین (ع) را نزد یزید آوردند، تصمیم گرفت او را به قتل برساند. او را در مقابل خود نگه داشت و با او به سخن گفتن پرداخت تا از زبان او حرفی بیرون بکشد که موجب کشتن او شود. حضرت سجّاد (ع) جواب میداد؛ در دستش هم تسبیح کوچکی بود […]
اهل بیت علیه السلام در شام 13

امام صادق (ع) فرمود: چون سر امام حسین (ع) را با امام سجّاد و دختران علی (ع) بر یزید ملعون وارد کردند و امام سجّاد (ع) به زنجیر بسته بود، یزید گفت: ای علی! سپاس خدایی را که پدرت را کشت. علیّ بن الحسین (ع) فرمود: لعنت خدا بر آن که پدرم را کشت. یزید خشمگین […]
اهل بیت علیه السلام در شام 12

در تفسیر قمی ذیل آیهی «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ …» آمده است که: امام صادق (ع) فرمود: چون سر امام حسین (ع) را با امام سجّاد و دختران علی (ع) بر یزید ملعون وارد کردند و امام سجّاد (ع) به زنجیر بسته بود، یزید گفت: ای علی! سپاس خدایی را که پدرت را کشت. علیّ بن […]
اهل بیت علیه السلام در شام 4

سیّد بن طاووس از قول راوی نقل میکند: پیرمردی به نزدیکی اهل بیت امام حسین (ع) آمد و گفت: خدا را شکر که شما را کشت و کشور را از مردان شما راحت کرد و امیر المؤمنین را بر شما پیروز ساخت. امام سجّاد (ع) به او فرمود: پیرمرد! قرآن خواندهای؟ گفت: آری. فرمود: آیا […]
اهل بیت علیه السلام در شام 1

خوارزمی با سند خویش از امام سجّاد (ع) روایت میکند: سهل به سعد گفت: به سوی بیت المقدس بیرون شدم. به شام رسیدم، به شهری پر آب و سر سبز و چراغانی شده با پردهها و مردمی خوشحال و خندان و زنانی که مشغول ساز و آواز بودند. پیش خود گفتم: شاید شامیان عیدی دارند […]
بردن اهل بیت علیه السلام به شام 2

طبری گوید: ابن زیاد دستور داد زنان و فرزندان امام حسین (ع) را آماده سازند. علیّ بن الحسین (ع) را هم غل و زنجیر در گردن افکندند. محفر بن ثعلبه و شمر آنان را حرکت دادند تا نزد یزید آوردند. امام سجّاد (ع) در طول راه با هیچ یک از آن دو حتّی یک کلمه […]
خطابهی حضرت زینب سلام الله علیها 3

طبرسی افزوده است: امام سجّاد (ع) فرمود: عمه جان! ساکت شو! بازماندگان را از گذشتگان عبرت است. خدا را شکر که تو دانای استاد ندیده و فهمیدهی مکتب نرفتهای. گریه و ناله، رفتگان را برنمیگرداند. و او ساکت شد. آنگاه امام فرود آمد و خیمه زد و زنان را فرود آورد و وارد خیمه شد. […]