گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 6

ابن شهر آشوب گوید: گفتهاند آنقدر گریست تا بیم نابینایی بر او بود. هر گاه ظرف آبی میگرفت تا بنوشد، آنقدر گریه میکرد تا پر از اشک شود. در این باره به او اعتراض شد، فرمود: چگونه و چرا گریه نکنم که پدرم را از آب محروم کردند که حیوانات هم برای خوردنش آزاد بودند. […]
گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 4

ابو نعیم با سند خویش از امام صادق (ع) روایت میکند: از امام سجّاد (ع) دلیل گریهی بسیارش را پرسیدند، فرمود: ملامتم نکنید. یعقوب یکی از فرزندانش را گم کرد و آنقدر گریست که نابینا شد، با آنکه یقین به مرگ او نداشت، ولی من در یک جنگ، شهادت چهارده نفر از خاندانم را دیدم. […]
گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 3

ابن قولویه با سند خویش روایت میکند: یکی از خادمان امام زین العابدین (ع) آن حضرت را در زیر سایهبانی در حال سجده دید که میگریست. گفت: مولای من ای علیّ بن حسین! آیا وقت آن نشده که اندوهت پایان پذیرد؟ حضرت سر بلند کرد و فرمود: وای بر تو! یعقوب در کمتر از چیزی […]
گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 2

بحرانی روایت میکند: چون حسین (ع) در کربلا شهید شد، در پشت او نشانهای یافتند. از امام زین العابدین (ع) پرسیدند که این نشانه در پشت پدرت چیست؟ حضرت بسیار گریست و فرمود: این اثر آذوقههایی است که بر دوش میکشید و به خانهی فقرا میبرد. قال البحرانیّ: و روي عن شعيب بن […]
گریهی امام سجّاد علیه السلام بر پدر بزرگوارش 1

شیخ صدوق با سند خودش از امام صادق (ع) روایت میکند: بسیار گریهکنندگان پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر و علیّ بن حسین (ع)… و امّا علیّ بن حسین بیست سال یا چهار سال بر امام حسین (ع) گریه کرد. هر گاه غذا مقابلش میگذاشتند گریه میکرد. یک بار یکی از خادمانش گفت: […]
پاداش گریه بر امام حسین علیه السلام و شعر سرودن دربارهی ایشان 1

علیّ بن ابراهیم قمی با سند خویش از امام باقر (ع) چنین روایت میکند: امام سجّاد (ع) میفرمود: هر مؤمنی که در شهادت حسین بن علی (ع) چشمانش اشکآلود شود و بر صورتش جاری شود، خداوند در غرفههای بهشتی جایش میدهد که دورههای طولانی در آن ساکن شود. هر مؤمنی که به خاطر رنج و […]
ورود اهل بیت علیه السلام به خانه پیامبر صلی الله علیه وآله

ابن نما گوید: امام سجّاد (ع) و همراهانش وارد خانهی پیامبر شدند. آن را خالی و غمآلود و حزنانگیز دیدند که سایهی مصیبتها بر سر آن بود و با فقدان آن سروران، صحنههایی وحشتآلود داشت. (وی سپس با آوردن جملات و متونی شاعرانه و ادبی از زبان آن خانههای خالی از ساکنانش، به ترسیم مظلومیّت […]
سوگواری در مدینه 1

سیّد بن طاووس نقل میکند: امام سجّاد (ع) با خانواده و اهل بیت به سوی مدینه کوچ کردند. حضرت به خانههای خویشان و مردان رو کرد؛ خانههایی که با زبان حال، نوحهگری میکردند و گریان بودند، چرا که حامیان و مردان خود را از دست داده بودند. گریهی داغداران بر آنان نوحهگر بود و بادیهنشینان […]
بازگشت اهل بیت علیه السلام به مدینه

سیّد بن طاووس نقل میکند: از کربلا به قصد مدینه جدا شدند. بشیر بن حذلم گوید: چون به مدینه نزدیک شدیم، امام سجّاد (ع) فرود آمد و بار خود گشود و خیمه زد و زنان را پیاده کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را بیامرزد که شاعر بود! آیا تو هم میتوانی شعر بگویی؟ […]
خروج اهل بیت علیه السلام از شام 1

ابن شهر آشوب گوید: روایت شده که یزید بر اهل بیت عرضه کرد که در دمشق بمانند. آنان نپذیرفتند و گفتند: ما را به مدینه برگردان که محلّ هجرت جدّ ماست. یزید به نعمان بن بشیر که از اصحاب پیامبر بود گفت: اینان را به نحو مناسب و شایستهای آماده کن و مردی امین و […]
خطابهی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 9

سیّد بن طاووس گوید: روزی امام سجّاد (ع) بیرون آمد. در بازار دمشق میرفت. به منهال برخورد کرد. وی پرسید: در چه حالید ای پسر پیامبر!؟ فرمود: ما مثل بنی اسرائیل در میان آل فرعون شدهایم که پسرانشان را میکشتند و زنان را زنده نگه میداشتند. ای منهال! عرب بر عجم افتخار میکند که محمّد […]
خطابهی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 5

فتال نیشابوری گوید: یزید ملعون دستور داد زنان و کودکان حسین (ع) را با امام سجّاد (ع) در جایی نگه دارند که از سرما و گرما آنان را حفظ نمیکرد تا آنجا که صورتهایشان پوست انداخت. قال الفتّال النّیسابوریّ: ثمّ إن يزيد (لعنه الله) أمر بنساء الحسين (ع) و الأطفال مع عليّ بن […]