سال تحصیلی ما، تقریباً سیصد و پنجاه روز بود!

در همان سال اول طلبگیم، شمار بسیاری از طلاب لبنانی نیز به نجف آمدند. از ما گروهی شکل گرفت که از جمله‌ی آنان، شیخ علی کُریم، شیخ «محمد خاتون»[1] و شیخ حسن یاسین بودند. ما در قالب همین گروه، نزد سید عباس درس می‌خواندیم. سید عباس برای ما خیلی برتر از یک مدرّس بود. ناظر […]

لباس روحانیت

در نجف، به طلبه‌ای که معمّم نباشد، حجره نمی‌دادند و من هم از خدا خواسته، پیش آیت الله سید محمد باقر صدر، معمّم شدم. لباس روحانیت را که پوشیدم، از خوشحالی در جایم بند نبودم. برای این‌که از کودکی منتظر چنین لحظه‌ای بودم؛ اما واقعا احساس سنگینی کردم. می‌دانستم که دیگر نباید هر کاری را […]

راهی نجف شدم

بیست و چهارم آذر 1355 در حالی که پانزده سال و نیم داشتم، به تنهایی راهی نجف شدم. اولین دیدار من با سید عباس، در دومین روز ورودم به نجف اشرف و به واسطه‌ی علی کُریم بود. ماجرایم را که برایش بازگو کردم، گفت: «الان می‌رویم»؛ و بلافاصله راه افتادیم به سمت خانه‌ی سیّد صدر. […]

می‌خواهم طلبه شوم

آرزوی من برای طلبه شدن، زمانی محقق شد که با «سید محمد غروی»[1] آشنا شدم. او ایرانی الاصل بود، اما در نجف زندگی کرده و در نزد امام شهید «سید محمد باقر صدر»[2] درس خوانده بود. طی یک سال و نیم که به شهر صور می‌رفتم، با او آشنا شدم و او مرا بسیار تشویق […]

عشقم طلبگی بود!

از کودکی هرگاه در محضر برخی مشایخ می‌نشستم، برای مدتی طولانی به عمّامه‌ی آنان نگاه می‌کردم، یعنی به خود عمّامه و چین و پیچش. آن موقع عمّامه به صورت تکه‌ای پارچه بود که دستاری سیاه رنگ برآن پیچیده شده بود. دستار پدرم را می‌گرفتم، آن را بر تکه‌ای پارچه می‌پیچیدم و به عمّامه اضافه می‌کردم، […]

 خانواده‌ی من

من، سید حسن نصرالله، فرزند «سید عبد الکریم» و «مهدیه صفی الدین»، جمعه نهم شهریور 1339 (سی‌ام اوت 1960 م) در یکی از محلات حومه‌ی شرقی شهر بیروت به دنیا آمده‌ام. خانواده‌ام اصالتا اهل روستای «بازوریه» در منطقه صور، در جنوب لبنان هستند. ما پنج خواهر و چهار برادر هستیم که هر کدام یک سال […]

نامه بسیار خواندنی و تکان دهنده ی شیخ فضل الله به سیّد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ … عظّم الله اُجورَکم و شَکَر الله سعیَکم و جزاکم الله عن الاسلام و أَهلِه خیرَ الجزاء، إن‌شاء‌الله تعالی. مرقومه‌ی شریفه مبنی بر اظهار محبّت و تفقّد صمیمانه، هفته‌ی رفته زیارت گردید. از این‌که بر صحت و استقامت مزاج شریف حکایت داشت کمال مسرّت حاصل شد. امیدوارم همواره وجود مبارک حضرت […]

نقشه مال سی سال بعد است!

(سه داستان از مرحوم قاوینی و حاج سیّد عبد العزیز طباطبایی و آیت الله بهجت رضوان الله علیهم أجمعین) مرحوم قائینی می‌گفت: مرحوم آقای شریعت اصفهانی در منزل خویش در نجف، صبح‌های پنج‌شنبه یا جمعه، روضه‌ی هفتگی داشت. منزل ایشان، حیات مختصری داشت و چاه آبی و اتاق‌هایی و ایوانی. متعیّنین و محترمین نجف، همگی […]

حمایت از تولید داخلی

شرکت اسلامیّه، شرکتی بود که در تاریخ ذیقعده 1316 ق (سالهای پس از پیروزی نهضت تحریم تنباکو) به همّت مرحوم آیت‌الله آقا نجفی اصفهانی و جمعی دیگر از رجال دینی و اجتماعی اصفهان به وجود آمد و مقصود از تأسیس آن: بسیج نیروها و امکانات موجود جامعه‌ی اسلامی برای تولید کالاها و منسوجات وطنی، تشویق […]

مبارزه با استعمار اقتصادی و حمایت از اقتصاد ملّی!

مرحوم سیّد، تنها به خطر نفوذ و سلطه‌ی سیاسی استعمار، و جلوگیری از این نفوذ و سلطه نمی‌اندیشید، بلکه از آن‌جا که وابستگی‌های اقتصادی جامعه‌ی اسلامی به غرب را مقدمه وزمینه‌ ساز اسارت سیاسی مسلمین در چنگ استعمار می‌شمرد، لحظه‌ای از مبارزه با استعمار اقتصادی نیز غافل نبود. غیرت دینی و حمیّت ملّی او هرگز […]

کلامش از عراق تا اصفهان نافذ است

سِر رونالد استورز (Sir Ronald Storrs) از جمله‌ی نظامیان و سیاستمداران برجسته‌ی انگلیسی است که در قسمت امور مربوط به خاورمیانه‌ِ عربی، مخصوصاً عربستان، اطلاعات وسیع و عمیقی داشته و در جنگ بین‌المللی اوّل ( 1914ـ 1918) از بازیگران مهم سیاست انگلستان در عربستان، عامل ایجاد تنفر نسبت به ترکان عثمانی در میان اعراب، و […]

مرجعی بیدار

اوده (اَوَدهـ)، از مناطق شیعه‌نشین در شمال مرکزی هند است که برخی از متمکنین آن از دیرباز، مبلغی قابل توجّه پول را وقف حوزه‌های علمی شیعه در عراق کرده بودند تا با نظارت مجتهدین، به مصرف طلاب و روحانیون برسد. انگلیسی‌ها که به مرور بر سرزمین هند، و از آن جمله اود (ایالت اوتار پرادش […]