مرثیه‌ی دختران عقیل 1

شیخ مفید با سند خود از عبدالله بن عامر نقل می‌کند: چون خبر شهادت امام حسین (ع) به مدینه رسید، اسماء دختر عقیل بن ابی‌طالب با گروهی از زنان خانواده بیرون آمد تا آن‌که به قبر رسول خدا (ص) رسید و به آن پناهنده شد. ناله‌ای از دل برآورد، آن‌گاه رو به مهاجران و انصار […]

خطابه‌ی امام سجّاد علیه السلام در مجلس یزید 4

شیخ مفید گوید: آن‌گاه یزید دستور داد زنان را در خانه‌ای جداگانه جای دادند و برادرشان امام سجّاد (ع) هم با آنان بود؛ خانه‌ای جدا که متّصل به خانه‌ی یزید بود. چند روز آن‌جا ماندند.     قال المفید: ثُمَّ أَمَرَ بِالنِّسْوَةِ أَنْ يُنْزَلْنَ فِي دَارٍ عَلَى حِدَةٍ مَعَهُنَّ أَخُوهُنَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) فَأُفْرِدَ […]

اهل بیت علیه السلام در شام 7

 شیخ مفید گوید:  آن‌گاه زنان و کودکان را فراخواندند و آنان را در برابر یزید نشاندند. وی صحنه‌ی ناپسندی را دید، گفت: بدا بر ابن زیاد! اگر میان شما و او خویشاوندی بود، با شما چنین نمی‌کرد و شما را این چنین نمی‌فرستاد.     قال المفید: ثُمَّ دَعَی النِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ فَأُجْلِسُوا بَيْنَ يَدَيْهِ […]

سخن جندب در مجلس ابن زیاد 6

 شیخ مفید گوید: صبح که شد، ابن زیاد سر امام حسین (ع) را فرستاد که در کوچه‌های کوفه و بین همه‌ی قبایل چرخاندند. (آن‌گاه اشعاری را از قول یکی از فرزانگان در سوگ این شهید از خاندان رسول الله (ص) و سرّ برافراشته‌اش بر نیزه‌ها و نگاه مردم به آن سر آورده است.)     […]

سر مطهّر امام حسین علیه السلام در کوفه 3

شیخ مفید به روایت از زید بن ارقم می‌نویسد: آن سر مطهّر را که بالای نیزه‌ای بود، از پیش من عبور دادند. من در غرفه‌ای بودم. چون برابر من رسید، شنیدم که آیه‌ی «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ … » را می‌خواند . مو بر تنم راست شد و صدا زدم: سر تو ای پسر […]

غارت و آتش زدن خیمه ها 9

شیخ مفید از حمید بن مسلم نقل می‌کند: به خدا قسم برخی از زنان و دختران را می‌دیدم که بر سر غارت لباس‌هایش نزاع بود. به علیّ بن الحسین (ع) رسیدیم که به شدّت بیمار بود و روی فرشی نشسته بود. گروهی با شمر بودند. به او گفتند: آیا این بیمار را نمی‌کشی؟ پیش خود […]

غارت جامه های امام حسین علیه السلام 1

شیخ مفید گوید: چون حسین بن علی (ع) شهید شد، ابحر بن کعب آمد و شلوار از تن حضرت درآورد. از آن پس دستانش در تابستان مثل دو چوب خشک می‌شد و در زمستان از آن، چرک و خون می‌آمد تا آن‌که خدا او را هلاک کرد.     قال المفید: فَلَمَّا قُتِلَ الحسین (ع)، […]

دفن امام حسین علیه السلام و یاران ایشان 1

 شیخ مفید گفته است: چون عمر سعد کوچید، گروهی از بنی اسد که در غاضریه ساکن بودند، نزد جسد امام حسین (ع) و اصحاب او آمدند و بر آنان نماز خواندند و حسین (ع) را در جایی که اکنون قبر اوست به خاک سپردند، پسرش علی اکبر را پایین پای او دفن کردند و برای […]

قاتل تبهکار 6

 شیخ مفید گوید: شمر فرود آمد و سر او را برید و سرش را نزد خولی برد. او هم گفت: نزد امیر، عمر بن سعد ببر.     قال المفید: وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ، فَقَالَ: احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ.[1] [1]– الارشاد: 242.

حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 3

شیخ مفید گفته است: سپس امام حسین (ع) دست خود را به آستان الهی بلند کرد و گفت: خداوندا! اگر آنان را تا مدّت معینی بهره‌مند خواهی کرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتّت ساز. والیان را هرگز از آنان خشنود مکن. آنان دعوتمان کردند تا یاری‌مان کنند، سپس تجاوز کرده و ما را […]

حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام 1

شیخ مفید گفته است: سپس عبدالله، پسر امام حسن مجتبی (ع) که نوجوانی نابالغ بود، از پیش زنان بیرون آمد و آمد تا کنار عمویش حسین (ع) ایستاد. زینب، دختر علی (ع) خود را به او رساند تا او را نگه دارد. حسین (ع) به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگه دار! عبدالله نپذیرفت و […]

شهادت شیر خواره 3

شیخ مفید گوید: سپس امام حسین (ع) در مقابل خیمه نشست. فرزندش عبدالله را –که کودکی بود- آوردند. او را در دامان خود نشاند. مردی از بنی اسد تیری به سوی او افکند و کودک را ذبح کرد. حسین (ع) خون او را با مشت برگرفت. چون مشتش پر از خون شد آن را به […]