هجوم بر امام حسین علیه السلام 2

 خوارزمی گوید: سپس شمر فریاد زد: درباره‌ی او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزه‌ها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به نام زرعة بن شریک، ضربت سختی بر حضرت زد. سنان بن انس هم تیری بر گلوی حضرت زد. صالح بن وهب نیر با نیزه، ضربت محکمی بر تهیگاه امام […]

هجوم بر امام حسین علیه السلام 1

خوارزمی گوید: سپس آن حضرت از جنگ ناتوان شد و سر جای خود ایستاد. هر یک از مردم که به طرف او می‌آمد (و او را در آن حال می‌دید) برمی‌گشت و خوش نداشت که دستش به خون او آغشته شود تا آن‌که مردی از طایفه‌ی کنده به نام مالک بن نسر آمد و با […]

حمله ی دوم 2

خوارزمی گوید: سپس به نبرد پرداخت تا آن‌که هفتاد دو زخم بر پیکرش نشست. ایستاد تا بیاساید، در حالی که از پیکار، ناتوان شده بود. در حالی که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانی او خورد و خون‌ها از پیشانی‌اش جاری گشت. جامه برگرفت تا خون از پیشانی‌اش پاک کند که تیر سه شعبه‌ی […]

هجوم به خیمه‌های امام حسین علیه السلام

خوارزمی گوید: میان او و خیمه‌گاه فاصله انداختند. بر سر آنان فریاد کشید: وای بر شما! ای پیروان آل ابی‌سفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌ترسید، پس در این دنیای خود آزاده باشید و اگر عرب هستید –آن‌گونه که می‌پندارید- به شرافت خانوادگی خود برگردید. شمر ندا داد: ای حسین! چه می‌گویی؟ فرمود: می‌گویم […]

به میدان رفتن امام حسین علیه السلام

خوارزمی گوید: سپس برخاست و بر اسب خویش سوار شد و در مقابل آن گروه ایستاد. شمشیرش را در دست گرفته بود، از خود ناامید شده و آهنگ شهادت داشت، در حالی که می‌فرمود: من فرزند علیّ نیک رفتارم، از دودمان هاشم و آن‌گاه که فخر کنم، همین افتخار مرا بس. جدّم رسول خداست، بهترین […]

 شهادت شیر خواره 2

 خوارزمی گوید: … چون امام حسین (ع) مرگ افراد خانواده و فرزندان خود را دید و جز خود او و زنان و کودکان و فرزند بیمارش کسی نمانده بود، ندا کرد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که درباره‌ی ما از خدا بترسد؟ آیا یاری‌گری هست که با […]

شهادت عبّاس بن علی علیه السلام 4

خوارزمی گفته است: سپس عبّاس بن علی –که مادرش امّ البنین است و سقای سپاه بود- بیرون آمد و حمله کرد، در حالی که می‌گفت: به خدای عزیز و بزرگتر سوگنده خورده‌ام و به حجون و زمزم و حطیم و مسجد الحرام، صادقانه قسم خورده‌ام که امروز به خون خویش رنگین شوم، در راه حسین […]

شهادت قاسم بن حسن علیه السلام 1

به گفته‌ی خوارزمی: پس از او، عبدالله بن حسن بن علی (ع) به میدان رفت (در برخی روایات، قاسم بن حسن آمده است که نوجوانی بود به سنّ بلوغ نرسیده). چون حسین (ع) به او نگریست، دست در گردن او آویخت و هر دو آن‌قدر گریستند تا از هوش رفتند. سپس آن نوجوان اذن میدان […]

شهادت عبدالله بن مسلم علیه السلام 1

 به نقل خوارزمی: چون یاران ابا عبدالله (ع) به شهادت رسیدند و جز خاندان او (یعنی فرزندان علی (ع)، و فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن (ع) و فرزندان خودش) کسی نماند، همه گرد آمدند و با یکدیگر وداع کردند و تصمیم به نبرد گرفتند. اوّلین کسی که از خاندان او به میدان شتافت، […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 6

خوارزمی گوید: علی اکبر (ع) رجزخوانان دوباره به میدان شتافت. دویست نفر را کشت. مرة بن منقذ عبدی ضربتی بر فرق سرش زد. فرو افتاد. مردم با شمشیرهایشان بر او حمله آوردند. او که دست بر گردن اسب انداخته بود، اسب او را به لشکرگاه دشمن برد. دشمنان با شمشیر او را قطعه قطعه کردند. […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 4

 خوارزمی می‌گوید: آن‌گاه علی اکبر (ع) حمله کرد، در حالی که این‌گونه رجز می‌خواند: من علیّ بن الحسینم. به کعبه سوگند! ما به پیامبر سزاوارتریم. به خدا پسر حرامزاده بر ما حکومت نخواهد کرد. آن‌قدر با نیزه با شما می‌جنگم تا خم شود، با شمشیر با شما می‌ستیزم تا بشکند، ستیز جوانی هاشمی و علوی. […]

شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام 3

 خوارزمی می‌گوید: علی اکبر که مادرش لیلی دختر ابی مروه‌ی ثقفی بود، به میدان رفت. آن هنگام هجده ساله بود. چون حسین (ع) او را دید، چهره به آسمان گرفت و گفت: خدایا شاهد باش! جوانی به سوی این قوم می‌رود که در خلقت و اخلاق و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبر توست و هرگاه […]