بردن اهل بیت علیه السلام به شام 1

سیّد بن طاووس نقل میکند: ابن زیاد نامهای به یزید بن معاویه نوشت و کشته شدن حسین (ع) و وضع خاندانش را خبر داد. نامهای شبیه آن نیز به والی مدینه عمرو بن سعید نوشت. امّا والی مدینه چون خبر یافت، بر منبر رفت و خطبه خواند و به مردم خبر داد. ماتمهایشان عظیم شد، […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 6

شیخ مفید گوید: صبح که شد، ابن زیاد سر امام حسین (ع) را فرستاد که در کوچههای کوفه و بین همهی قبایل چرخاندند. (آنگاه اشعاری را از قول یکی از فرزانگان در سوگ این شهید از خاندان رسول الله (ص) و سرّ برافراشتهاش بر نیزهها و نگاه مردم به آن سر آورده است.) […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 5

ابن جوزی از طبقات ابن سعد نقل میکند: مرجانه، مادر ابن زیاد به وی گفت: ای پلید! پسر پیامبر را کشتی؟ به خدا که هرگز بهشت را نخواهی دید. ابن زیاد همهی سرها را در کوفه به چوبها زد. سرها بیش از هفتاد بود. اینها پس از سرِ مسلم بن عقیل که در کوفه بر […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 4

ابن نما گوید: پس از کشتن حسین (ع)، چون عمر سعد و ابن زیاد زیاد یکدیگر را دیدند، ابن زیاد به او گفت: نامهای را که دربارهی کشتن برایت نوشتم بیاور. گفت: از بین رفته است. گفت: باید بیاوری و الّا شرمنده و پوزشخواه باید میان پیرزنان قریش بنشینی. عمر سعد گفت: به خدا دربارهی […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 3

دینوری از حمید بن مسلم نقل میکند: عمر سعد با من دوست بود. وقتی از جنگ با حسین (ع) برمیگشت، پیش او رفته حالش را پرسیدم. گفت: از حالم مپرس که با بد وضعی به خانهام برگشتهام، پیوند خویشاوندی نزدیک را بریده و جنایتی بزرگ مرتکب شدهام. قال الدّینوریّ: و روی عن حُمید […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 2

ابن قتیبهی دینوری با سند خویش نقل میکند: ابن زیاد به قیس بن عباد گفت: نظرت دربارهی من و حسین چیست؟ گفت: مرا معاف بدار. گفت: حتماً باید بگویی: گفت: روز قیامت، پدر او میآید و شفاعتش میکند؛ پدر تو هم میآید و شفاعتت میکند. گفت: میدانستم مکار و بدسرشتی. اگر روزی از من جدا […]
سخن جندب در مجلس ابن زیاد 1

ابن نما گوید: ابن زیاد، جندب بن عبدالله ازدی را که پیرمردی بود فرا خواند و گفت: ای دشمن خدا مگر تو از اصحاب علی (ع) نبودی؟ گفت: چرا، پوزش هم نمیخواهم. گفت: تصمیم دارم با ریختن خونت به خدا تقرّب بجویم. گفت: خون من تو را به خدا نزدیک نمیکند بلکه دور میسازد. گفت: […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 9

سیّد بن طاووس از قول راوی مینویسد: ابن زیاد ملعون بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی، از جمله چنین گفت: سپاس خدایی را که حق و پیروان حق را پیروز ساخت و امیر مؤمنان و پیروانش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو را کشت! بیش از این سخنی نگفته بود […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 8

سیّد بن طاووس گفت: آنگاه ابن زیاد ملعون رو به علیّ بن الحسین (ع) کرد و پرسید: او کیست؟ گفتند: علیّ بن الحسین. گفت: مگر خدا علیّ بن الحسین را نکشت؟ امام سجّاد (ع) فرمود: برادری داشتم به نام علیّ بن الحسین که مردم او را کشتند. گفت: نه، خدا کشت. امام فرمود: «خدا جان […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 7

خوارزمی گوید: اسرا را پیش ابن زیاد آوردند. زینب کبری (ع) نگاهی به وی انداخت و کناری نشست. ابن زیاد گفت: کیست آن که نشست؟ پاسخش را نداد. دوباره پرسید. جواب نداد. یکی از حاضران گفت: او زینب دختر علیّ بن ابیطالب است. ابن زیاد گفت: خدا را شکر که شما را رسوا ساخت و […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 6

طبری از ابو مخنف از حمید بن مسلم چنین نقل میکند: عمر سعد مرا خواست و پیش خانوادهاش فرستاد تا خبر پیروزی و سلامتی او را بدهم. پیش خانوادهاش رفته خبر دادم. سپس آمدم تا نزد ابن زیاد بروم. دیدم که در قصر برای دیدار مردم نشسته است. من نیز همراه مردم وارد شدم. دیدم […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 5

ابن نما از قول سعد بن معاذ و عمر بن سهل نقل میکند: آن دو پیش ابن زیاد حاضر بودند که با چوب بر دماغ و چشم و دهان حسین (ع) میزد. زید بن ارقم به او گفت: چوبت را از آن لب و دندان بردار. من رسول خدا (ص) را دیدهام که لب بر […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 4

ابن عساکر با سند خویش از زید بن ارقم نقل میکند: پیش ابن زیاد ملعون بودم که سر حسین بن علی (ع) را آوردند و در تشتی مقابل او نهادند. او چوبی برداشت و بر لب و دندان حسین (ع) میزد؛ دندانی که به آن زیبایی ندیدهام؛ مثل در بود. بیاختیار صدایم به گریه بلند […]
ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام 3

شیخ صدوق با سند خویش از دربان ابن زیاد چنین نقل میکند: چون سر امام حسین (ع) را آوردند، دستور داد در برابرش در تشتی طلایی گذاشتند. با چوبی که در دستش بود بر دندانهای آن حضرت میزد و میگفت: یا ابا عبدالله! زود پیر شدی! مردی از حاضران میگفت: من رسول خدا (ص) را دیده […]