من تکلیفام را انجام دادم!

دولت حسنعلی منصور لایحهای را به مجلس شواری ملی برد، مبنی بر اینکه چنانچه مستشاران آمریکایی مقیم ایران جرمی مرتکب شدند، دستگاه قضایی ایران حق محاکمهشان را ندارند و میبایستی در دادگاههای خود آمریکا محاکمه شوند. اسم این لایحه کاپیتولاسیون بود. این خیلی آبروریزی بود. حتی در مجلس با این لایحه مخالفت شده بود. البته […]
خمینی سازش نمیپذیرد!

چند وقتی از حبس خانگی امام در قیطریه تهران میگذشت که حکومت نقشه کشید تا وانمود کند که امام با دستگاه کنار آمده. دولت عوض شد و حسنعلی منصور آمد در رأس کار. جواد صدر هم شد وزیر کشور. او پسر صدر الاشرف بود. میخواستند ازش یک چهرهی مذهبی بسازند، در حالی که اصلاً دین […]
باید شاه را کنترل کرد!

بدترین شبی که امام گذراندند، همان شب اولی بود که از زندان آزاد شده بودند، چون تا آن لحظه هیچ کس هیچ خبری از روز پانزده خرداد و کشتار مردم به امام نداده بود. انسانی با این شور و عاطفه، ناگهان بفهمد پانزده هزار نفر از مردم کشورش شهید و مجروح شدهاند، چه حالی پیدا […]
مگر تو نوکر آمریکا و اسرائیلی؟!

حادثهی مدرسهی فیضیه در روز دوم فروردین اتفاق افتاد. ساواکیها در لباس کارگر و رعیت آمده بودند تو مدرسه. تا آقای انصاری از طرف آیتالله گلپایگانی رفت منبر، ساواکیها شروع کردند به تکبیر گفتن و صلوات فرستادن. بعد هم شاخهی درختها را شکستند و با چوب افتادن به جان طلاب. چند نفر را حتی از […]
ریشهی فساد خود شاه است!

شاه باید کاری میکرد که ملت را از روحانیت دور کند. آمد با حربهی حمایت از طبقهی کم درآمد شش ماده به نام انقلاب سفید نوشت که عنوانهای هر کدامشان خیلی جالب بود: گرفتن زمین از مالکان بزرگ و تقسیم آنها بین کشاورزان، دادن حق رأی به زنان، سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها و […]
ایجاد وحدت بین روحانیت

در آن روزها امام پول نداشتند که کارها را اداره کنند. من هم یک طلبه بودم مثل بقیه. منتها هیچ وقت لنگ نماندیم. کار من این شده بود که هم اعلامیههای امام را چاپ میکردم، هم وعاظ را دعوت میکردم و پیغامهای امام را به آنها میدادم. گاهی بعضی اعلامیهها را میبردیم سر منبر میخواندیم. […]
اعلی حضرت همایون

امام دفتردار نداشتند. خودشان به علمای بلاد و شخصیتها نامه مینوشتند. خطرها را گوشزد میکردند و آنها را متوجهی قدرتی میکردند که دارند. امام اولین تلگرام را برای خود شاه فرستادند که در آن روز برای خودش بزرگترین مبارزه بود. هر کس که میخواست اسم شاه را ببرد، میبایست دو سه سطر القاب در اول […]
تکلیف گذشتگان بر گردن ما

در زمان مرجعیت آیتالله بروجردی قدرت روحانیت در وجود ایشان متمرکز شده بود. به همین دلیل شاه نمیتوانست برنامهی خودش را پیاده کند. بعد از رحلت آیتالله بروجردی شاه سعی کرد با کمک ایادیاش کاری کند که مرجعیت در خود ایران نباشد. یا اگر هم باشد، در افراد متعدد باشد تا قدرت خودش مسلط به […]
رازق ما خداست!

یادم است در زمان حیاط آیتالله بروجردی یک نفر هفت هشت هزار تومان دست گردان کرد و داد به من و گفت «این را ببرید قم و بدهید به…» اسم دو نفر را گفت. گفتم «اگر اجازه بدهید، میدهماش به آقای خمینی.» موافق نبود. خیلی با هم حرف زدیم. تا این که راضی شد نصفاش […]
ولایت فقیه

در آن زمان طلبگی، بیشتر از همه، وجههی اخلاقی و عرفانی امام برای من جاذبه داشت. یعنی سیاست زیاد برام مهم نبود. بعدها که اُنسام با ایشان بیشتر شد، به خصوص زمانی که در قسمت اجتهاد و تقلید از مسایل حکومت اسلامی و وظایف ولی فقیه سخن گفتند، فهمیدم که سیاست هم به اندازهی چیزهای […]
نظم امام

آنچه از زندگیشان سراغ دارم، جز نظم چیزی نبود. زمان نماز و نیایششان، زمان تهذیبشان، زمان تهجدشان کاملاً مشخص و معین بود. معمولاش این است که آدم وقتی ازدواج میکند، کمی از مشغلهی هر روزش دور میشود. آقا مصطفی از زبان دیگری نقل میکرد که وقتی امام ازدواج کردند، غروبها بعد از نماز جماعت میآمدند […]
تقید امام به 3 چیز

امام به چند چیز خیلی مقید بودند: نماز جماعت اول وقت، تهجد (شب بیداری)، غیبت نکردن. دوستشان میگفتند «قبل از ازدواجشان – همه یادشان هست – حتی از گناه صغیره هم پرهیز داشتند.» از قول خود شهید، قاصد خندهرو، ص 55.
مراد شیخ از چشم مرید خندهرو

روز اولی که آمدم قم، امام درس اخلاق میدادند. برنامهشان غروب جمعهها بد د رمدرسهی فیضیه. واقعاً این درس اخلاق آنچنمان انسان را از گناه بیمه میکرد و آنچنان در طلاب اثر میگذاشت که اگر مثلاً زنی از روبهرو میآمد، ما از راه دیگری میرفتیم، مبادا حجم بدون او را نگاه کنیم. بیشتر ازهمه هم […]
احترام به سادات

به سید اولاد پیغمبر خیلی احترام میگذاشت. من یک برادری داشتم وقتی پدرم مرحوم شد، یازده دوازده سالاش بیشتر نبود. صغیر بود. فضلالله رفت او را آورد منزل خودمان و گفت «این یه لقمه نون رو، یه ذره کمتر، با هم میخوریم. این جوری خیال من و تو و مادرت هم راحتتره.» خدا شاهد است […]