مقدمه ای بر بنياد گرايي و سلفيه

بنيادگرايي به عنوان اصطلاحي غربي از سوي پژوهشگران به وام گرفته شد تا بر طيفي وسيع از جريان‌هاي احياگر، سلفگرا و اسلام‌گرا اطلاق شود كه در عين تنوع و تفاوت‌هايي، با نوعي عطف نظر به قرآن و بنيادهاي عملي و عقيدتي صدر اسلام، و با تهذيب آن از زنگارها، با مقاصد سياسي به تجديد حيات اسلام روي آورده‌اند. در این مقاله توضیحاتی راجع به بنیادگرایی و سلفیه و همچنین سیر تاریخی آن در تاریخ معاصر بیان می گردد.

رابطه شب قدر با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مباركه قدر مي‌فرمايد:
تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر.
فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر كاري) فرود آيند، فعل مضارع «تنزل» دلالت بر تكرار و بقاي شب قدر دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز مي‌فرمايد؛ فيها يفرق كل امر حكيم.
در آن شب، هر فرماني، بر حسب حكمت صادر مي‌شود.
اين آيه نيز دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا هيئت نحوي باب «تفعل» اگر دلالت بر پذيرش يا تكلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در شب‌هاي قدر آينده مي‌دهد.

ویژگیهاى تبلیغى پیامبر اسلام در قرآن

قرآن ماندگارترين اثر آسمانى و جاودانه ترين كتابى است كه خداوند به منظور هدايت بشر بر قلب شريفترين بنده اش محمد بن عبداللّه (ص) نازل فرمود.
جاودانگى اين كتاب بزرگ آسمانى، اقتضاى اين را دارد كه دربردارنده عميق ترين و سودمندترين و جذاب ترين نسخه هاى هدايت باشد.
قرآن ناطق امام على بن ابى طالب (ع) در وصف قرآن چنين مى فرمايد:
«ثم أنزل عليه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابيحه و سراجاً لايخبوتوقده و بحراً لايدرك قعره و منهاجاً لايضلّ نهجه و شعاعاً لايظلم ضوؤه و فرقاناً لايخمد برهانه و تبياناً لاتهدم أركانه و شفاءً لاتخشى اسقامه…»(1)
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستون هاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه بيمارى هاى وحشت انگيز را بزدايد.

مفهوم شناسی سلف، سلفی گری و سلفی

«سلف» در لغت به معنی «پیشین» است با توجه به این تعریف، سلف معنایی نسبی دارد؛ به این صورت که هر زمانی، سلف زمان آینده ی خود است و در مقابل آن، «خَلَف» قرار دارد؛ مفهوم سلف، در اصطلاح اهل سنت و شیعه متفاوت است. این نوشتار به بررسی موضوع سلف و سلفی گری پرداخته است.

عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى‌ (2)

معرفت شهودى مراحل و منازلى دارد؛ مراتب آغازين، تاب و توشه جهاد مصلحانه در درون را فراهم مى‌آورد و نهايت آنكه «اشراف نورانى من انسانى بر جهان هستى است»، در جهاد مصلحانه بيرونى كارامد است، در منازل نهايى عارف به مقام مخلَص رسيده و در مقام عمل غرض غير الهى براى او نمى‌ماند؛ زيرا در آينه آگاهى و در قلب عرشى مخلَصين اثرى از غير نيست تا غرض اعمال قرار گيرد؛ هرچه مى‌بينند نور خداست و هرچه مى‌خواهند روى اوست.

معرفی کتاب الظاهرة السلفية: التعددية التنظيمية والسياسات

الظاهرة السلفية: التعددية التنظيمية والسياسات یکی از جدیدترین کتابها در شناخت سلفیه تقلیدی در کشورهای اسلامی است. این کتاب توسط چهارده نفر از پژوهشگران تهیه شده و نقطه شروع و گسترش سلفیه وهابیه را مورد بررسی قرار می دهد. کتاب در سال 2014م توسط شبکه الجزیره منتشر شده است.

مبانی فکری سلفیه

سلفیه عنوان جریانی از اصحاب حدیث اهل سنت با گرایش های گوناگون است که عقل را در فهم الهیات شایسته ندانسته، بر نقل تاکید فراوان دارد.این جریان فکری معتقد است که فهم سلف سه قرن اول هجری از همه فهم ها – متکلمان ، فلاسفه، عرفا و دیگر مذاهب – بهترو خالص تر و به حق و حقیقت نزدیک تر است و دیگر فهم ها – بالاخص عقل گرایان و شهودیان – از خلوص خالی است.سلفیه اصطلاحی است که اگر چه در یکصد سال اخیر رواج یافته و بیشتر به کار می رود، اما ریشه در تفکر حدیث گرایان ظاهر گرا دارد و آرای جدید ابن تیمیه، ابن قیم ، ابن الوزیر را به عنوان تفکر سلف مطرح می سازد. مبانی فکری را می توان در چهار بخش هستی شناسی، معرفت شناسی، معنا شناسی و روش شناسی تقسیم کرد، ولی باید متذکر شد که در تفکر سلفیان این چهار بخش آنچنان به هم تنیده که تفکیک آنها کمی مشکل و گاه با تداخل همراه است. در هستی شناسی، سلفیان تقسیم هستی به محسوس و غیر را نمی پذیرند و معتقدند تمام هستی محسوس است، اما تقسیم هستی به غیب و شهود به علت وجود این الفاظ در قرآن را می پذیرند. در مبانی معرفت شناسی، از منابع شناخت ، فقط نقل را قبول دارند و برای عقل در موضوعات ماورای طبیعت نقشی قائل نیستند. روش سلفیه توجه تام به فهم سلف و ظاهر گرایی است و در معنا شناسی تاویل و مجاز را در متون مقدس منکرند. پذیرش این مبانی فکری ، موجب پذیرش خدایی انسانوار و فهمی تشبیهی – تجسیمی در باب ذات و اسماء و صفات خداوند شده و پیروان این اندیشه را چنان جزم گرا کرده که تنها خود را حق دانسته و دیگران را باطل محض؛ اما دلایل آنان درباب خلوص فهم آنها ،به شدت مورد نقد دیگر جریان های فکری اسلامی قرار گرفته است. این پایان نامه به تبیین و نقد این مبانی می پردازد.

شيوه هاي منكر ستيزي پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

پيامبر گرامي اسلام(ص) در امر هدايت مردم، هم «بشير» و هم «نذير» است. اما در هيچ جاي قرآن براي آن حضرت عنوان «بشير» به تنهايي ذكر نشده است، ولي در موارد مختلف، فقط به عنوان «نذير» معرّفي و تنها بيم دهنده و بازدارنده از بدي ها، قلمداد شده است.

پيوند دو سويه قرآن و امير مومنان عليه السلام

از نگاه لغت شناسى, واژه (معيّت) به معناى مصاحبت و همراهى است, و همراهى در صورتى است كه ميان دو فرد همراه, موافقت و تعامل ويژه برقرار باشد و اين معنى به طور عادى با هر چيز و هر كس صورت نمى گيرد, زمانى دو فرد با هم همراه گفته مى شوند كه دست كم در يكى از جهات اخلاقى, روانى, هدفى, شغلى با يكديگر موافقت داشته باشند.1
از نگاه روان شناسى نيز همگرايى و وحدت جنسى و فكرى لازم است تا دو چيز با هم همراه باشند و گرنه يا همراهى صورت نمى گيرد يا پايدار نخواهد ماند. بنابراين مصاحبت و همراهى, مى فهماند كه دو همراه از نظر روحى يا در هدف و انگيزه وجه مشترك دارند, بلكه مى توان از ويژگيهاى يكى ويژگيهاى ديگرى را نيز حدس زد.

مبانی عام سلفی گری

نویسنده در این جا به چهار حوزه ی معرفتی سلفی گری، یعنی «روش شناسی»، «معرفت شناسی»، «معناشناسی»، «هستی شناسی»، سلفی گری، و به بررسی و اجمال ارزیابی آن پرداخته و همه ی این حوزه ها، در حقیقت با یکدیگر ارتباط دارند و می توان بر پایه ی نگرش یک مکتب در چهارچوب این حوزه ها، مهندسی نظام فکری آن مکتب را مشخص کرد.

حضرت فاطمه سلام الله علیها از ديدگاه قرآن

حضرت صدّيقة زهرا(س) نيز وليّة انبيا بوده است، چنان‌كه پيامبر اعظم و علي و ‏يازده امام ديگر وليّ آنان بوده‌اند. يعني همة انبيا به خضوع و فروتني در مقابل اين چهارده وجود مقدّس ‏ايمان و اعتقاد داشته‌اند.
بعد از آن‌كه خداي تعالي آدم را آفريد و فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، عُجب و ‏خودپسندي به او راه يافت و در حالي‌كه به خود مي‌باليد، عرض كرد: پروردگارا! آيا مخلوقي كه نزد تو محبوب‌‏تر از من باشد، آفريده‌اي؟ از جانب پروردگار خطاب آمد: بلي، و به امر پروردگار حجاب‌ها برداشته شد و پنج ‏شبه ظاهر شدند كه در پيشگاه عرش ايستاده بودند. آدم عرض كرد: اينان كيانند؟