رابطه شب قدر با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مباركه قدر مي‌فرمايد:
تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر.
فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر كاري) فرود آيند، فعل مضارع «تنزل» دلالت بر تكرار و بقاي شب قدر دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز مي‌فرمايد؛ فيها يفرق كل امر حكيم.
در آن شب، هر فرماني، بر حسب حكمت صادر مي‌شود.
اين آيه نيز دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا هيئت نحوي باب «تفعل» اگر دلالت بر پذيرش يا تكلف يا هر دو مي‌نمايد. ظاهر اين فعل‌ها، خبر از تفريق و تنزل امر در شب‌هاي قدر آينده مي‌دهد.

ویژگیهاى تبلیغى پیامبر اسلام در قرآن

قرآن ماندگارترين اثر آسمانى و جاودانه ترين كتابى است كه خداوند به منظور هدايت بشر بر قلب شريفترين بنده اش محمد بن عبداللّه (ص) نازل فرمود.
جاودانگى اين كتاب بزرگ آسمانى، اقتضاى اين را دارد كه دربردارنده عميق ترين و سودمندترين و جذاب ترين نسخه هاى هدايت باشد.
قرآن ناطق امام على بن ابى طالب (ع) در وصف قرآن چنين مى فرمايد:
«ثم أنزل عليه الكتاب نوراً لاتطفأ مصابيحه و سراجاً لايخبوتوقده و بحراً لايدرك قعره و منهاجاً لايضلّ نهجه و شعاعاً لايظلم ضوؤه و فرقاناً لايخمد برهانه و تبياناً لاتهدم أركانه و شفاءً لاتخشى اسقامه…»(1)
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. قرآن نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايى است كه ستون هاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه بيمارى هاى وحشت انگيز را بزدايد.

عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى‌ (2)

معرفت شهودى مراحل و منازلى دارد؛ مراتب آغازين، تاب و توشه جهاد مصلحانه در درون را فراهم مى‌آورد و نهايت آنكه «اشراف نورانى من انسانى بر جهان هستى است»، در جهاد مصلحانه بيرونى كارامد است، در منازل نهايى عارف به مقام مخلَص رسيده و در مقام عمل غرض غير الهى براى او نمى‌ماند؛ زيرا در آينه آگاهى و در قلب عرشى مخلَصين اثرى از غير نيست تا غرض اعمال قرار گيرد؛ هرچه مى‌بينند نور خداست و هرچه مى‌خواهند روى اوست.

شيوه هاي منكر ستيزي پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

پيامبر گرامي اسلام(ص) در امر هدايت مردم، هم «بشير» و هم «نذير» است. اما در هيچ جاي قرآن براي آن حضرت عنوان «بشير» به تنهايي ذكر نشده است، ولي در موارد مختلف، فقط به عنوان «نذير» معرّفي و تنها بيم دهنده و بازدارنده از بدي ها، قلمداد شده است.

پيوند دو سويه قرآن و امير مومنان عليه السلام

از نگاه لغت شناسى, واژه (معيّت) به معناى مصاحبت و همراهى است, و همراهى در صورتى است كه ميان دو فرد همراه, موافقت و تعامل ويژه برقرار باشد و اين معنى به طور عادى با هر چيز و هر كس صورت نمى گيرد, زمانى دو فرد با هم همراه گفته مى شوند كه دست كم در يكى از جهات اخلاقى, روانى, هدفى, شغلى با يكديگر موافقت داشته باشند.1
از نگاه روان شناسى نيز همگرايى و وحدت جنسى و فكرى لازم است تا دو چيز با هم همراه باشند و گرنه يا همراهى صورت نمى گيرد يا پايدار نخواهد ماند. بنابراين مصاحبت و همراهى, مى فهماند كه دو همراه از نظر روحى يا در هدف و انگيزه وجه مشترك دارند, بلكه مى توان از ويژگيهاى يكى ويژگيهاى ديگرى را نيز حدس زد.

حضرت فاطمه سلام الله علیها از ديدگاه قرآن

حضرت صدّيقة زهرا(س) نيز وليّة انبيا بوده است، چنان‌كه پيامبر اعظم و علي و ‏يازده امام ديگر وليّ آنان بوده‌اند. يعني همة انبيا به خضوع و فروتني در مقابل اين چهارده وجود مقدّس ‏ايمان و اعتقاد داشته‌اند.
بعد از آن‌كه خداي تعالي آدم را آفريد و فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، عُجب و ‏خودپسندي به او راه يافت و در حالي‌كه به خود مي‌باليد، عرض كرد: پروردگارا! آيا مخلوقي كه نزد تو محبوب‌‏تر از من باشد، آفريده‌اي؟ از جانب پروردگار خطاب آمد: بلي، و به امر پروردگار حجاب‌ها برداشته شد و پنج ‏شبه ظاهر شدند كه در پيشگاه عرش ايستاده بودند. آدم عرض كرد: اينان كيانند؟

استقامت در سيره پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

استقامت در سيرة پيامبر اعظم(ص) در عرصه ها و حوزه هاي مختلف، ظهور و بروز و نمود مي يابد. از يك سو در تبليغ دين اسلام به قدري نمود دارد كه خداوند در آيات شريفه قرآن كريم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است (سوره كهف، آيه 6). از سوي ديگر، آن حضرت در مقابل فشارهاي شديد اقتصادي در شعب ابي طالب، دشمنان را وادار به عقب نشيني كرده و صفحات زيبايي را در تاريخ استقامت رقم زده است. در حوزة نظامي علي رغم تمام كمبود امكانات، تاريخ شاهد غزوات بسياري از پيامبر اعظم(ص) بوده كه در سايه صبر و استقامت و توكل به خداوند انجام شده است و در حوزه سياسي، استقامت آن حضرت(ص) در قبال تهديدهاي منافقان و مخالفان، بسيار درخور توجه است.

سيره‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله و سلم، در كلام‌ خدا

براي اغلب مسلمانان ، آگاهي از زندگي پيامبراكرم (ص ) جذاب است و چه بسيار كتاب ها و رسالات كه طي تاريخ اسلام جهت رفع اين نياز مسلمانان نگاشته شده . منتهي پيوسته نيز اين ابهام براي خوانندگان منابع مورد اشاره وجود داشته كه آنچه در تواريخ آمده تا چه حد مقرون به صحت است ؟

سيماي موعود در قرآن قسمت سوم*

اشاره : سيماي درخشان ائمه هدي(ع) در قرآن كريم، همواره روشنگر راه شيعيان و پيروان ايشان بوده و هست و در اين ميان آيات مربوط به موعود آخرالزمان(ع) درياي نوري است كه تلألؤ آن افق‏هاي آينده جامعه بشري را آشكار مي‏كند و به قلب مؤمنين اطمينان مي‏بخشد.

پرتوى از سيره نبوى(صلی الله علیه و آله و سلم) در آينه آيات قرآن

او ستوده راستگو, محمد(ص) است. جذبه هاى وجودىاش جان ها را شيفتگى, ديدگان را روشنايى, و ملت ها را حيات معقول و جاودانه مى بخشد. بويژه آن كه خاتميت رسالت, او را در مرتبتى والا و جمالى غير قابل وصف قرار داده كه يك جا فيض رسالت و چشمه سارهاى نبوت را بر انسان و جهان جارى ساخته است.
حديث زيبايى هاى محمدى, زمانى دل انگيزتر مى شود كه آينه آن, وحى الهى باشد و آفاق زندگى و سيره عملى آن بزرگوار در ميان گلواژه هاى قرآن جستجو شود. در اين نوشتار, سيماى رسول خدا را در پرتو كلمات الهى به تماشا مى نشينيم و آيات حسن يار را از زبان دلدار مى شنويم.

سیره‌ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن

تمام اعمال، حركات، سكنات، گفته‌ها و اوصاف نفسانی كه سیره و سنت پیامبر نام دارد از طریق وحی انجام می‌گیرد از این رو سنت و سیره آن حضرت حجت است، لذا اطاعت از سنت و سیره اطاعت خداوند است، «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.»[1]
«كسی كه از پیامبر اطاعت كند همانا اطاعت خداوند را نموده» پس بنابراین این دو از هم جدا نخواهند بود، زیرا تمام آنچه را می‌گوید و انجام می‌دهد از ناحیه خداوند است و هرگز از روی هوی و هوس نمی‌باشد، «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى[2]» «هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید، آن‌چه آورده چیزی جز وحی نیست كه به او وحی شده است».
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى[3] «تنها از آنچه به من وحی می‌شود پیروی می‌كنم».
و چون پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»[4] پس باید آنچه كه رسول خدا برای مردم آورده بگیرند و اجراء كنند و آنچه كه از او نهی كرده از آن خودداری كنند. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[5] آنچه كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای شما آورده بگیرید و آنچه را كه از آن نهی كرده از آن خودداری كنید.»
این آیه سند روشنی برای حجت بودن سنت رسول خدا[6] ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است.
سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن:
در مورد سیره پیامبر در قرآن بحث گسترده‌ای است ولی ما به طور اختصار به بعضی از آنها اشاره می‌كنیم.

گزارشى از ترجمه تفسير منسوب به امام عسكرى علیه السلام

با وجود آن كه امام حسن عسكرى عليه‏السلام در سال 260 ق. به شهادت رسيده، تا صد سال بعد، از تفسير منسوب به آن حضرت نامى در ميان نبوده است و دانشمندانى چون: شيخ كلينى، على بن ابراهيم قمى، احمد برقى، احمد بن ادريس، ابن قولويه، محمد بن همام بغدادى و محمد بن ابراهيم نعمانى، نه تنها حديثى از اين كتاب نقل نكرده‏اند؛ بلكه حتى نامى از آن و راويانش نبرده‏اند.
در اواسط قرن چهارم هجرى، محمد بن قاسم جرجانى استرآبادى، كه با القابى چون «مفسّر» و «خطيب» شناخته مى‏شود، مندرجات اين اثر را براى شيخ صدوق نقل مى‏كند و آن عالم فرزانه هم در برخى از تأليفاتش چون: عيون اخبارالرّضا، توحيد، امالى و من لايحضره الفقيه بخش‏هايى از اين تفسير را مى‏آورد.
با اين وجود، ديگر برخى از دانشمندان برجسته شيعى از اين كتاب، مؤلّف آن و حتّى راويان اخيرش نامى نمى‏برند.
در اوايل قرن پنجم هجرى، احمد بن حسين غضائرى از اين تفسير و مؤلّفش نام مى‏برد؛ اما جرجانى را ضعيف، كذّاب و كتابش را مجعول معرّفى مى‏كند.1
از قرن ششم تا روى كارآمدن صفويه، به استثناى چند مورد و نيز منابعى معدود كه برخى مطالب اين كتاب را به لحاظ كرامات و معجزات آورده‏اند، نشانه‏اى از اين تفسير و مؤلّفش در منابع معروف شيعه وجود ندارد. در تفاسير مشهور اين دوره، از جمله: تفسير عيّاشى و تفسير مجمع البيان نيز نقلى از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه‏السلام مشاهده نمى‏شود.