احاديثی از اهل سنت دال بر اينكه جعده به تشويق معاويه، امام حسن علیه السلام را مسموم كرد

طبق روايات بسياري كه در كتاب‌هاي شيعه و سني وجود دارد ، معاوية بن أبي سفيان سمّي را براي جعده دختر اشعث بن قيس ، همان كسي كه در تمام حوادث زمان امام علي عليه السلام نقش اساسي داشت ، فرستاد و به او وعده داد كه اگر امام حسن عليه السلام را به شهادت برساني ، تو را به ازدواج پسرم يزيد درمي آورم . جعده نيز دستور معاويه را اجرا كرد و آن حضرت را در حالي كه روزه داشت و براي افطار به خانه آمده بود ، با زهري كه معاويه فرستاده بود به شهادت رساند . ابوالفرج اصفهاني ، عالم بزرگ اهل سنت در كتاب معتبر مقاتل الطالبين مي‌نويسد :

فضائل امام علی علیه السلام از زبان پیامبر اکرم صلی علیه وآله وسلم در منابع اهل سنت

در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم / بالاست مقام تو و گفتار قصیر است‏
با این که تویی پادشه عالم هستی / کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است‏

راستی درباره عظمت و فضائل و مقامات امیرمؤمنان علی(ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل می‏نماید ولی با مقداری فرورفتن در بحر فضائل بی‏شمار او انسان متوجه می‏شود که بیان فضائل سخت مشکل و دشوار است «که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها»

زیبا گفته خلیل بن احمد وقتی از او درباره فضائل علی(ع) پرسش شد: «کیف اصف رجلاً کتم اعادیه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بین الکلمتین ملأالخائفین؛(1) چگونه می‏توانم مردی را توصیف کنم که دشمنانش از روی حسادت و دوستانش از ترس(دشمنان)محاسن او را پنهان نمودند، در بین این دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.

خاندان ابي سفيان

در ميان تمام كساني كه در مقابل دعوت اسلام به توحيد و خداپرستي عناد ورزيده و لجوجانه مخالفت كرده، و مقاومت نشان دادند ابو سفيان فساد و عناد و اصرارش از ديگران بيشتر بود: او تا وقتي كه مظفريت قطعي نصيب مسلمانها نشده بود براي خاموش كردن انوار آفتاب اسلام تلاش كرد، و در بدر، احد و خندق از سران مشركين، و در احد و خندق سردار لشكر و زعيم سپاه كفر بود.

کرامات عمر در كتب اهل سنت

اين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب‌هاي لغت نيز آن را نقل كرده‌اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي‌كنيم :

القاي نفس در تهلكه1

شايد كسي بگويد اگر هدف انسان كشته شدن و مظلوميت، و اسارت اهل و عيال باشد القاء نفس در تهلكه است كه عقلا و شرعاً برحسب آيه كريمه

(وَلا تُلْقُوا بِاَيْديكُمْ اِلَي الْتَهْلُكَةِ2)

خودتان را به هلاكت نيندازيد.

خدا در آيين وهابيت!!

تفسیر طبری جلد 25 صفحه ی 6:
محمد بن منصور طبری از حسین بن محمد از ابو مشعر از محمد بن قیس روایت می کند: شخصی نزد کعب الاحبار (یهودی مسلمان نما که مورد اطمینان راویان سنی است) آمد و پرسید: خدای ما کجاست؟ مردم به او گفتند: این سؤال دارد؟ کعب گفت: رهایش کنید اگر عالم باشد علمش بیشتر می شود و اگر جاهل باشد یاد می گیرد.
می پرسی خدایمان کجاست؟ خداوند بر روی عرش تکیه داده و پایش را روی پای دیگر انداخته است. زمینی که روی آن هستی مقدار آن پانصد سال است و فاصله ی این زمین تا زمین دیگر پانصد سال تا آنکه هفت زمین تمام شود و سپس بین زمین تا آسمان هم پانصد سال فاصله است و خداوند هم بر عرش تکیه داده، این است که آسمانها از سنگینی اش در حال ترکیدن است.