همگرايي استراتژيك؛ اتحاد سلفيهاي عربستان، هند و مصر

جنگ در افغانستان در شرایطی آغاز شد که پیروزی انقلاب ایران میان سلفی های کشور های منطقه موجی از اسلام گرایی برپا کرده بود. موجی که سران کشور های منطقه می دانستند اگر راهش را سد نکنند آن ها را هم مانند شاه ایران با خود می برد.
مخالفت دیوبندیان با دعوت محمد بن عبدالوهاب

جماعت دعوت سلفی در شبه قاره تنها جماعتی است که به دلیل پیوند اعتقادی با دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب به طور کامل تحت تأثیر دعوت قرار گرفته و در شبه قاره هند رشد نموده است. روحانی معروف سلفی نواب صدیق حسن خان بهوپالی نقش زیادی در گسترش و تقویت نهضت اهل حدیث ایفا نمود. در سال 1947 م سال تقسیم شبه قاره به هند و پاکستان طرفداران جمعیت اهل حدیث در دو کشور تقسیم شدند و برای مدت کوتاهی حرکت و فعالیت جمعیت به سستی گرایید. در ادامه نهضت جماعت اهل حدیث بواسطه عملکرد محمد بن عبدالوهاب و تخریب بقاع متبرکه مکه و مدینه مورد نکوهش و ملامت در هند قرار گرفتند و به مزدوری وهابی ها متهم شدند. اگر بگوییم شبه قاره هند پیشکسوت کشورهایی بود که صدای مخالفت با این نهضت از میان آنها بلند شد و بیشترین دشنام ها را متوجه محمد بن عبدالوهاب کرد سخنی به گزاف نگفتیم. پس رویکرد هند رویکردی بسیار خشن و منفی علیه دعوت و نهضت محمد بن عبدالوهاب بود. علاوه بر اینها احزاب دینی متعدد و معروفی در آن روزگار شبه قاره هند وجود داشت که در ردّ و نفی نهضت محمد بن عبدالوهاب نقش ایفا کردند که عبارتند از جماعت البریلویه، جماعة الشیعه و علماء دیوبند که در این مقاله سعی شده به بیان مخالفت علماء دیوبند از حرکت محمد بن عبدالوهاب پرداخته شود.
صوفيان سلف؛ رشد و شكلگيري سلفيگري در شبه جزيرهي هند

سلفی گری را سه محدث بزرگ هندی، شیخ احمد سرهندی، محدث دهلوی و شاه ولی الله دهلوی، وارد هند کردند. در هند، اسلام همان طور که بر هندوها تأثیر گذاشت از آن ها متأثر هم شد و رنگ و بوی هندی (به خصوص صوفی) گرفت. اولین مسلمانان هند از برادران اهل سنت بودند، اما آن زمان اهل سنت دوستدار اهل بیت، به خصوص حضرت علی، امام حسن و امام حسین بودند.
شیوههای نفوذ و گسترش وهابیت در شبه قاره هند

هدف تحقیق بررسی شیوههای نفوذ و گسترش وهابیت در شبه قاره هند است. روش تحقیق: توصیفی – تحلیلی است. استعمار در رویارویی با جوامع اسلامی و در راستای استثمار، چپاول و تحمیق آنان به دو تاکتیک مبارزاتی در رابطه با اندیشه دینی دست یازید، اول ترویج اندیشه جدایی دین از سیاست است، دوم ایجاد تفرقه و تشتت در میان مسلمانان از طریق حمایت از فرقههای مذهبی مانند وهابیت و بهائیت در میان اهل تسنن و شیعیان، نمودهایی از این تاکتیک استعماری است. ظهور انقلاب اسلامی، نه تنها موجب سقوط رژیم شاه به عنوان ستون محکم نظامی در استراتژی منطقهای آمریکا شد بلکه پایههای رهبری عقیدتی عربستان در جهان اسلام را نیز به لرزه انداخت و زیر سئوال برد. حکام عربستان که حیاتشان با اندیشه وهابیت گره خورده بود، برای جلوگیری از نفوذ و گسترش تفکر انقلاب اسلامی به تکاپو افتاد، و منفعلانه اقدام به اتخاذ استراتژی گسترش حوزه نفوذ عقیدتی خود نمود و از جمله مناطقی که بیش از همه توجه وهابیون را بسوی خویش جلب کرد شبه قاره هند است. نتیجه کلی: عربستان سعودی در پی تقابل عقیدتی با جمهوری اسلامی ایران و کسب رهبری جهان اسلام، اقدام به اتخاذ استراتژی گسترش حوزه نفوذ عقیدتی و دینی در سطح جهان اسلام نموده است. از جمله مناطقی که بیشتر مورد توجه وهابیت قرار گرفت منطقه شبه قاره هند بود که یک چهارم مسلمانان جهان را در خود جا داده است، عربستان سعودی جهت نفوذ گسترش وهابیت در این منطقه از تاکتیکها و شیوههای سیاسی – اقتصادی – فرهنگی، اجتماعی و نظامی – امنیتی بهره گرفته است.
سلفیه و جنبشهای اسلامی ـ دیوبندیه

جماعت تبلیغی در اوضاع آشفته سياسي و اجتماعي جامعه مسلمانان هند پس از پايان جنگ جهاني اول ظهور كرد. در آن زمان ميان رهبران مذهبي و سياسي مسلمانان هند تفرقه وجود داشت. در اين شرايط، مولانا محمد الياس، جماعت تبليغي را که از پر نفوذترين و فراگيرترين جنبشهاي اسلامي معاصر است بنيان گذاري کرد. نفي دخالت بر سياست؛ خود سازي از طريق رياضت به عنوان پيش شرط تبليغ؛ ديگر سازي انفرادي به روش وعظ؛ قابل بودن به نقش ايمان؛ از اصول جماعت میباشد. در این مقاله به فعالیتهای جماعت تبلیغ در کشورهای مختلف، همچنین به قدهایی که بر این گروه وارد است اشاره میشود.
سلفی گری در شبه قاره هند

سلفی گری به معنای بازگشت به روش گذشتگان است اما گروه های سلفی در مناطق مختلف دارای افکار متفاوتی هستند. سلفی گری در شبه قاره هند توسط شاه ولی الله دهلوی مطرح شد و بعد از او شاه عبدالعزیز دهلوی سردمدار این تفکر در منطقه شبه قاره بود. و با تأسیس مدرسه ی دار العلوم دیوبند این تفکر در این منطقه پایدار شد. سلفی گری مکتب دیوبند در موارد مختلف با سلفی گری وهابیت تفاوت دارد، از جمله در عقل گرایی، تفکر تقریب بین مذاهب، اعتقاد به طریقت و تصوف، و اختلاف در مذهب. اما به مرور زمان وهابیت ر بین آنها نفوذ کرده و برخی را متمایل به اعتقادات خودشان کرده اند.
دیوبندیه، بریلویه و رابطه آنها با وهابیت

شبه قاره هند با ورود استعمار به آن، شاهد تلاش علمای مسلمان در تجدید فکر دینی بود. در این راه مدارسی تحت عنوان دیوبندیه تأسیس گردید که فکر سلفی را ترویج می کردند و به حدیث اهتمام می ورزیدند. در مقابل، افکار تجدد گرایانه سرسیداحمد خان و افکار صوفیانه بریلویه ظهور یافت. این مقاله در پی بررسی افکار و گرایشهای فکری مسلمانان هند بعد از دوره استعمار است. علل پیدایش، بزرگان و عقاید دیوبندیه و بریلویه در این مقاله بررسی شده است.
جماعت تبلیغی

تبلیغی جماعت، از پرنفوذترین و فراگیرترین جنبش های اسلامی معاصر. در 1305ش / 1926 مولانا محمدالیاس (متوفی 1323ش / 1944) این جنبش را به منظور تبلیغ اسلام، از منطقه ای به نام میوات در نزدیکی دهلی آغاز کرد و بتدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و حتی سایر کشورها گسترش یافت، به گونه ای که امروزه در جهان شناخته شده است. تبلیغی جماعت همانند بسیاری از جنبش ها و حرکت های مسلمانان هند در دوران استعمار انگلیس، ریشه در حرکت اصلاح طلبانه و احیاگرانه شاه ولی اللّه دهلوی دارد که هم زمان با آغاز سقوط قدرت سیاسی مسلمانان در هندوستان ظهور کرد. پس از آنکه انگلیسی ها قیام مردم هند را که متأثر از حرکت پیروان شاه ولی اللّه بود، در 1273/ 1857 سرکوب کردند، اغلب علمای مسلمان از مبارزه مستقیم با استعمار دست کشیدند و به رفع انحطاط داخلی پرداختند.
جریان شناسی جماعت التبلیغ و الدعوه

جماعت التبلیغ و الدعوة یکی از جمعیتهای گستردة اسلامی محسوب میشود که اغلب اسلامگرایان از هر حزب، جنبش و مرامی در مراحل ابتدایی فعالیتهای خود، عضو این حزب تبلیغی بوده و در آن فعالیت داشتهاند. این جماعت صرفاً در زمینه وعظ و ارشاد انسانها فعالیت دارد و پیام خود را به تمام مسلمانان و غیرمسلمانان به دور از تفاوتهای مذهبی و دینی ارائه میکند. گستره نفوذ این جماعت، اغلب کشورهای اسلامی، اروپایی و ایالات متحدة آمریکا را فراگرفته است و به جذب نیرو و دعوت به اسلام میپردازد.
تضاد وهابیت با دیوبندیه

مبنای فکری وهابیت ،مبارزه با عقل گرایی و مخالفت با هر نوع اجتهاد در احکام دین است،پیروی از هر مذهبی را باطل می داند. در حالی که دیوبندی ها خود را پیرو مذهب حنفی می دانند؛با این حال ،دانش آموختگان مدارس دیوبندی اند،متهم به وهابی گری هستند.طالبان و القاعده زاییده آموزهای مدارس دیوبندی اند .میان وهابیت و دیوبندیه ،در حوزه عقیدتی اختلاف های اساسی وجود دارد. با وجود این ،وهابی ها به موجب سرمایه هایی که در اختیار دارند بر فضای فرهنگی مدارس دیوبندی حاکم شده اند و عقائد خود را بر آن تحمیل کرده اند. این حاکمیت فرهنگی ،انتقاد بزرگان دیوبندیه را بر انگیخته است. پایان نامه حاضر ،به بررسی کلی عقائد وهابیت و دیوبندیه و نیز اختلاف ها و تضاد های آن دو پرداخته است. باید گفت که دیوبندی ها وهابی نیستند ،ولی با توجه به فضای حاکم بر مدارس دیوبند،متاسفانه برخی طلاب و فارغ التحصیلان این مدارس ،مرجع تفکر وهابیت شده اند.گفتنی است که علمای بزرگ دیوبندی ،چندین کتاب و مقاله علیه وهابیت نوشته اند و به سختی از آنها انتقاد کرده اند که در بخشی از پایان نامه به آن پرداخته ایم.
تاریخ و عقائد بریلویه

بریلویه فرقه ای از سلسله قادریه است.این فرقه فراگیر ترین فرقه ای است که در شبهه قاره هند در عصر جدید است.این فرقه به دست احمد رضا خان بریلوی بنیانگذاری شد.وی در شهر بریلی متولد شد سپس نزد پدر و سید احمد دحلان مکی(در مکه) درس خواند.او بدست سید آل رسول حسینی در طریقه قادریه بیعت کرد.وی بعد از اتمام دروس به تدریس و تالیف روی آورد و کتابهای زیادی را به رشته تحریر در آورد.از مهمترین کتب وی(الفتاوی الرضویه) ملفوضات،احکام شریعت و … می باشد.وی در سال 1340 ق از دنیا رفت.پیروان او مدارس دینی بسیاری در سراسر شبه قاره تاسیس کرده اند و سازمان هایی همچون،جمعیت علمای پاکستان ،مهاج القرآن ،اداره تحقیقات احمد رضا خان و … را ایجاد کرده اند. از بزرگان بریلویه می توان از امجد علی اعظمی ،احمد یار خان نعیمی،محمد عبدالحامد بدایونی نام برد.مهمترین عقائد آنها درباب صفات و رابطه آنها با ذات این است که صفات نه عین ذاتند و نه غیر ذات و قائلند که خداوند متصف به تمام صفات کمال است. آن مقام پیامبر را بسیار بلند می دانند و معتقدند که نور پیامبر قبل از تمام خلائق خلق شده و عملش علم ماکان و مایکون است. آنها در باب خلافت قائل به دو نوع خلافت هستند.خلافت ظاهری که ابوبکر خلیفه اول است وخلافت باطنی که حضرت علی(ع) و امام اول است.آنها ائمه شیعه از امام علی تا امام حسن عسکری را غوثهای عالم می دانند. بنا بر نظر برلویه برای اهل بیت پیامبر احترام بسیاری قائل است و در رابطه با آنها فضائل و مناقب بسیاری را نقل کرده اند.مخصوصا اصحاب کساء در نزد ایشان از احترام خاصی برخوردارند.آنها به مهدویت نیز اعتقاد دارند.
بررسی سلفی گری در شبه قاره هند

تاریخ اهل حدیث و سلفی گری در شبه قاره به دوران قبل از شاه ولی الله دهلوی متوفی(1176ق) بر میگردد.ولی الله توجه و عنایت ویژه ای به علوم قرآن و سنت به عنوان دو منبع اساسی مبذول داشتند و سعی و تلاش فراوانی علیه تقلید به خرج دادند. ایشان مطالعه حدیث را که پیش از این در قرن دهم توسط عبدالحق دهلوی در هند احیاء کرده بود نیروی تازه بخشید. دهلوی نتوانست تمام آلایش هایی را که پیوندی با اسلام نداشت مانند توهمات متصوفین و سائر بدعات رایج آن دوران را به طور کلی بزداید. بعد از رحلت شاه ولی الله فرزند عبدالعزیز دهلوی(1746-1824م) و نوه شاه اسماعیل(1781-1831) افکار او را ادامه دادند مولوی عبدالعزیز در همان حال که به شدت موضع ضد شیعی پدرش را حفظ کرد،در مقام رئیس محدثان هند فتوی خود را درباره جهاد علیه انگلیس صادر و اعلام کرد.و در عرصه جهاد و تبلیغ و دعوت گام گذاشتند و حرکت هایی را در نشر تعالیم اسلام برداشتند. بعد از کشته شدن اسماعیل دهلوی در نبرد(بالاکوت) هدف ایشان به صورت حزبی با اهداف و اصول و منهج خاص ادامه پیدا کرد تا اینکه شیخ محدث،نذیر حسین دهلوی متوفی 132 وارد عرصه دعوت و تبلیغ شد.او به مدت شصت سال تدریس علوم و معارف شرعی را در مدرسه جامعه نذیر حسین که به نام خودش بود ادامه داد ایشان در نشر و گسترش دعوت سلفی در حوزه بسیار وسیع در شبه قاره تلاش کرد. همچنین روحانی سلفی معروف نواب صدیق حسن خان بهوپالی موفی 1357 نیز نقش زیادی را در گسترش و تقویت نهضت اهل حدیث ایفا نمود. نامبرده یک تشکل علمی ای از علماء سلفی را بنا نهاده که به تالیف،ترجمه،و تدریس علوم اسلامی پرداخت و با هزینه شخصی خود به چاپ و توزیع کتب ویژه ای را مبذول داشت-از جمله مقابله با تهدیدهای زمان و گسترش دعوت میان فرزندان مسلمان بر اساس روش طی شده به تصویب رساندند و در همان سال جمعیتی تحت عنوان(کنفرانس اهل حدیث سرتاسر هند) زیر سرپرستی علامه ثناءالله امر تسری را بنا نهادند علامه ثناءالله بنیان افکن فتنه قادیانی است و در شبه قاره هند بعدا اسم این کنفرانس به جمعیت اهل حدیث هند تغییر یافت. در سال 1947 م سال تقسیم شبه قاره به هند و پاکستان- طرفداران جمعیت اهل حدیث در دو کشور تقسیم شدند و برای مدت کوتاهی حرکت و فعالیت جمعیت به سستی گرایید- چون آنها بزرگترین موسسه آموزش خود را در دارالحدیث رحمانی دهلی از دست دادند. در ادامه نهضت جماعت اهل حدیث مورد نکوهش و ملامت در هند قرار گرفتند و به مزدوری وهابی ها و ملک عبدالعزیز آل سعود متهم شدند- زیرا همیشه مورد حمایت ملک عبداللعزیز بودند.دعوت محمدبن عبدالوهاب هم زمانی وارد شبه قاره شد که استعمار انگلیس سلطه خود را در تمام مناطق هند گسترش می داد- علماء اهل حدیث تنها کسانی بودند که دعوت محمدین عبدالوهاب را حمایت می کردند این حمایت از ناحیه علماء اهل حدیث زمانی انجام گرفت که به مجرد منسوب شدن به وهابی شخص را می کشتند و واژه وهابی به عنوان ناسزا و دشنام به کار می رفت. اگر بگوییم شبه قاره هند پیشکسوت کشورهایی بود که صدای مخالف با این نهضت از میان آنها بلند شد و بدترین دشنام ها را متوجه شخصیت محمدبن عبدالوهاب کرد سخنی به گزاف نگفته ایم. در نتیجه این عملکرد-رویکرد هند – رویکردی بسیار خشن و منفی علیه دعوت و نهضت محمدین عبدالوهاب بود بحث و مناظرات بسیار حادی میان مخالفان و حامیان دعوت محمدبن عبدالوهاب شکل گرفت. علاوه بر اینها –احزاب دینی متعددی و معروفی در آن روزگار شبه قاره هند وجود داشت که در رد و نفی نهضت محمدبن عبدالوهاب نقش ایفا کردند که عبارت است از:جماهت البریلویه،علماء دیوبند،جماعه الشیعه- ما در این نوشتار سعی و تلاش می کنیم به بیان مخالف و موافق این حرکت بپردازیم.
آیا «جماعت تبلیغ» را می توان گروهی در خدمت اهداف وهابیت دانست؟!

جماعت تبلیغی، از پر نفوذترین و فراگیر ترین جنبش های اسلامی معاصر است که. در 1305ش/ 1926 توسط مولانا محمد الیاس (متوفی 1323ش/1944) بنیان گذاری شد. این جنبش به منظور تبلیغ اسلام، از منطقه ای به نام میوات در نزدیکی دهلی کار خود را آغاز و بتدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و حتی سایر کشورها گسترش یافت، به گونه ای که امروزه درجهان شناخته شده است. در این نوشتار، با توجه به اهمیت روش ها و نحوه عملکرد این گروه مهم تبلیغی اهل سنت، ابتدا به تفصیل در خصوص مؤسس، اصول کاری، ساختار اجرایی و. .. این جماعت سخن گفته شده و در پایان، به این پرسش پاسخ داده می شود که آیا این گروه، در خدمت اهداف تبلیغی وهابیت می باشد. جماعت تبلیغی همانند بسیاری از جنبش ها و حرکت های مسلمانان هند در دوران استعمار انگلیس، ریشه در حرکت اصلاح طلبانه و احیاگرانه شاه ولی الله دهلوی دارد که هم زمان با آغاز سقوط قدرت سیاسی مسلمانان در هندوستان ظهور کرد. پس از آنکه انگلیسیها قیام مردم هند را که متأثر از حرکت پیروان شاه ولی الله بود، در 1273/1857 سرکوب کردند، اغلب علمای مسلمان از مبارزه مستقیم با استعمار دست کشیدند و به رفع انحطاط داخلی پرداختند؛ از جمله محمد قاسم نانوتوی مکتب مذهبی دئوبند را در 1284 تأسیس کرد و به دنبال آن، شبکه ای از مدارس مذهبی زیر نظر علمای این مکتب در بسیاری از مناطق هندوستان به وجود آمد.
انتقادهای محمد زاهد الکوثری بر شاه ولی الله دهلوی

کوثری معتقد است که شاه ولی الله دهلوی قدمهایی را برای ترویج علم حدیث در هند آغاز کرد، اما اشتباهاتی را مرتکب شد. ایشان تا زمانی که در هند تحصیل می کرد، در اعتقادات و فقه پیرو حنفیان پیشین بود، اما از زمانی که به حجاز سفر کرد و حلقه شاگردان شیخ ابوطاهر بن ابراهیم کورانی شافعی درآمد، از راه صحیح حنفیان خارج شد و در توحید ازدیدگاه صحیح استادش در هند شيخ احمد بن عبد الأحد سرهندى معروف به امام ربّانى ( توحید شهودی ) متمایل به وحدت وجود از طریق نظریه تجلی گردید. کوثری می گوید که این نظریه منجر به اتحاد و حلول می شود و این دیدگاه در نزد اندیشمندان باطل است.