در شورای شش نفره فضایی این نبود که اسم علیّ بن ابیطالب را حذف کنند. لذا یک شورایی طراحی کردند که چهار به دو بود یعنی عثمان بود و عبد الرّحمن شوهر خواهر او بود، سعد بن ابی وقاص که چشم و گوش بسته دنبال عبد الرّحمن بود، طلحه هم با آنها بود چهار به دو بودند و یک حق وتو هم دادند که پنج به دو شوند. یعنی امیر المؤمنین از آن شورای پنج نفره بیرون نیاید، ولی جامعه میپرسید شما بین این شش نفر چطور خلیفهی سوم را انتخاب کردید و علی را انتخاب نکردید؟ لذا میشناختند مواضع امیر المؤمنین حدسزدنی بود، امیر المؤمنین از مواضع خود عدول نمیکرد، مذبذب نبود. همانطور که به معاویه گفتند در صفین آب را ببندیم علی آن را بگیرد چه کار کنیم؟ علی بگیرد آب را نمیبندد. یعنی دشمن حیدر کرّار رفتار او را حدس میزند. چون دودوزه بازی نمیکند، یک بام او دو هوا نیست، مذبذب نیست. حیدر کرّار روی خطوط قرمز خود میایستد «ولو بلغ ما بلغ». لذا میدانستند گفتند یا علی در این شش نفر کسی با تو قابل قیاس نیست، اگر شرایط را احراز کنی حکومت را میدهیم. قرآن که روی سر امیر المؤمنین جا دارد، خودش قرآن ناطق است، سنّت پیغمبر هم مسلّم است. آقا یک تیکی به سیرهی این دو نفر بزنید 13 سال جامعه را حکومت میکنید شما برگرد هر کاری میخواهید انجام بده. کما اینکه خلیفهی سوم هم گفتم قبول میکنم حتّی به سیرهی آن دو نفر هم عمل نکرد که بریز و بپاشها ویژه بود، قبلیها اینطور نبودند. فرمود: نخیر. 13 سال در خانه مینشینم ولی نمیگویم آن سیرهی دو نفر مطابق با سیرهی نبوی است.