رقت قلب داريم و ضعف قلب، ممكن است كسى بگويد من در مدت عمرم يك گوسفند را سر نبريدهام يا مرغى را نديدهام كه سر ببرند، اين رقت قلب نيست بلكه ضعف نفس است. زيرا همين شخص كه مىگويد من تحمل ديدن گوسفند ذبح شده را ندارم وقتى كباب گوسفند را مىخورد و بوى كباب به مشام فقرا مىرسد بى خيال است و قلبش تكان نمىخورد و به فكر آنهانيست. رقت قلب و عاطفه از فضائل انسانى است در حالى كه ضعف نفس فضيلت نيست. راهى كه انسان با طى آن برابر دستورات الهى خدمتى به خلق خدا انجام مىدهد رقت قلب است و آن راهى كه با دستورات الهى برابر نيست، ضعف نفس است.

رقيق القلب بودن اين است كه انسان وقتى فقيرى را ديد واقعا متأثر شود، از قيامت و دوزخ كه گفته مىشود، از نابسامانى وضع يك عدهاى واقعا متأثر شود، اين را مىگويند رقت قلب. راه رقت قلب هم گناه نكردن است. از حضرت على (علیهالسلام)روايت شده است: «ما جَفَّتِ الدُّومُوُع اِلاّ لِقَسوَةِ الْقُلُوب وَما قَسَّتِ الْقُلُوبُ اِلاّ لِكَثْرَةِ الُّذنُوب»[1] چشمها گرفتار خشكى نمىشوند مگر در اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمىشود مگر در اثر گناه زياد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:آیت اللّه عبداللّه جواد آملی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[1] – بحارالانوار، ج 70،ص 55.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *