بعضى از نكات آموزنده رهبرى پيامبر صلى الله عليه و آله در نبرد بدر از اين قرار است:

 

 يك. اتكال به خداوند

 

با آنكه طبق اشاره بعضى از آيات قرآنى، از همان آغاز حركت، به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وعده موفقيت داده شده بود؛[1] امّا اين وعده مانع از آن نبود كه حضرت رسول، ارتباط دائمى خود را با خداوند حفظ نكند.

طبق گزارش ها، در شب هفدهم ـ كه خواب بر لشكريان اسلام غلبه كرد ـ تنها شخص بيدار، پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه تا صبح به اقامه نماز راز و نياز با پروردگار خود مشغول بود.[2] در هنگام آغاز نبرد، دست به دعا برداشت و از درگاه خداوند، وفاى به وعده و پيروزى مسلمانان را خواستار شد و چنان مشغول دعا بود كه عبا از دوش ايشان افتاد.[3] آن حضرت با راز و نياز و دعاى خود، توانست اين باور را به سپاه منتقل كند كه تنها خداوند، شايسته اتكال است و هيچ نيرويى، توان مقاومت در مقابل اراده الهى را ندارد و وعده او قطعى است. قرآن كريم نيز با نزول آيه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمى»،[4] به اين حقيقت و باور اشاره مى كند.

 

 دو. عدم تبعيض در استفاده از امكانات

 

در اين نبرد سپاه اسلام تنها داراى هفتاد شتر بود كه هر سه نفر به نوبت سوار بر يك شتر راه پيمايى مى كردند. پيامبر خدا با آنكه رهبرى اين نبرد را بر عهده داشت و همين مسئوليت اقتضا مى كرد، به تنهايى از يك شتر اختصاصى استفاده كند؛ اما چنين نكرد و به همراه حضرت على عليه السلام و زيد بن حارثه، به نوبت از يك شتر استفاده كردند.[5]

همچنين با آنكه اين سپاه داراى دو[6] يا سه[7] اسب بود و اين حيوان در آن زمان مركبى در سطح عالى به حساب مى آمد؛ اما پيامبر صلى الله عليه و آله به خود اجازه نداد كه از يكى از آنان استفاده كند.[8] پس از پايان نبرد نيز، پيامبر صلى الله عليه و آله از غنايم نبرد براى خود، چيزى بيش از آنكه سهمش بود، برنداشت.

 

 سه. استفاده از نظرات كارشناسى

 

بيشتر مسلمانان مى خواستند براى به غنيمت گرفتن كاروان تجارتى قريش به رهبرى ابوسفيان، از مدينه خارج شوند و تصوّر يك جنگ تمام عيار در مخيله آنان خطور نمى كرد. از اين رو هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به بدر رسيد و با سپاه دشمن روبه رو شد؛ از ياران خود براى جنگ يا بازگشت مشورت خواست و در اينجا نظر آنان ـ به ويژه ديدگاه انصار ـ براى او مطرح بود؛ زيرا در بيعت عقبه، آنان تعهّدى به جنگ در بيرون از مدينه نداده بودند. انصار نيز در پاسخ مشورت پيامبر صلى الله عليه و آله سنگ تمام گذاشته و آمادگى كامل خود را اعلام كردند.[9]

 همچنين هنگام برپايى اردو از آنان، با عبارت «اشيروا عَلَىَّ فى المنزل» درخواست كرد تا موقعيتى مناسب از نظر نظامى را به او معرفى كنند. وقتى حباب بن منذر انصارى، كنار چاه هاى بدر را از نظر نظامى مناسب معرفى كرد، حضرت صلى الله عليه و آلهديدگاه مشورتى و كارشناسانه او را پذيرفت و دستور انتقال از محلّى كه خود قبلاً اعلام توقف كرده بود، به محلّ معرفى شده را صادر كرد.[10]

 

چهار. رعايت تاكتيك هاى نظامى

 

پيامبر صلى الله عليه و آله از همان آغاز خروج از مدينه، در پى كسب اطلاعات از سپاه دشمن بود و از هر فرصتى براى اين كار استفاده مى كرد. در راه حركت به شخصى به نام سفيان ضَمرى بر خورد و بدون آنكه خود را معرفى كند، از سپاه جدا شده و به نزد او رفت و اطلاعات دقيقى از زمان خروج قريشيان و نيز محلّ استقرار آنان به دست آورد. هنگامى كه آن شخص از پيامبر صلى الله عليه و آلهخواست تا خود را معرفى كند، آن حضرت به صورت مبهم به او جواب داد و پس از آنكه از استقرار قريش آگاه شد، درصدد ارزيابى نفرات و نيروى نظامى آنان برآمد و با آگاه شدن از اينكه در روز بين نه تا ده شتر براى غذاى خود نحر مى كنند، تعداد آنان را بين نهصد تا هزار تن ارزيابى كرد.[11] پس از آن با استفاده از نظرات كارشناسى حباب بن منذر، بهترين چاه محل را به عنوان اردوگاه خود انتخاب كرد تا نيروهاى خودى، دغدغه اى از جهت آب نداشته باشند.[12]

پيامبر صلى الله عليه و آله در روز نبرد به صف آرايى سپاه خود پرداخت و مانند يك رهبر نظامى خبره، از آنان سان ديد و با چوبدستى خود به تنظيم صفوف آنان پرداخت.[13] آن حضرت محل استقرار سپاه خود را به گونه اى انتخاب كرده بود كه سپاه اسلام، در سمت مغرب و پشت به خورشيد قرار گرفتند و در مقابل، سپاه كفر رو به روى خورشيد مستقر شدند[14] كه همين نكته، به شكست آنان كمك فراوانى كرد.

شعارهاى جنگى نيز يكى ديگر از مصاديق رعايت مسائل نظامى بود. در اين نبرد پيامبر صلى الله عليه و آله براى مهاجران، شعار «يابنى عبدالرحمن» و براى خزرجيان شعار «ياعبداللّه» و براى اوسيان شعار «يا بنى عبيد اللّه» را انتخاب كرد. شعار همه مسلمانان نيز در اين نبرد «يا منصور اَمِتْ» (اى يارى شده بميران) بود.[15] همچنين گفته شده است: شعار مسلمانان در اين نبرد «اَحَد، اَحَد» بوده است.[16]

شايد اين ابتكار مسلمانان ـ كه در جواب شعار ابوجهل كه فرياد مى زد: ما بُت عزى داريم و شما نداريد؛ شعار دادند: «اللّه مولانا و لامولى لكم»[17] ـ به اشاره پيامبر صلى الله عليه و آله بوده باشد.

سپردن پرچم جنگ به دست افراد لايق و شجاع نيز يكى ديگر از مسائل نظامى بود. در اين نبرد، پرچم مهاجران در دست حضرت على عليه السلام بود.[18]

پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله صفوف سپاه خود را در مقابل دشمن آراست، يكى از مسلمانان به نزد آن حضرت آمد و به خيال خود، مكان بهترى را براى صف آرايى به پيامبر صلى الله عليه و آله معرفى كرد. اما آن حضرت فرمود: من سپاه خود را آراسته و پرچم را نصب كرده ام و ديگر آن را تغيير نمى دهم.[19]

اين خود رعايت بزرگ ترين نكته روانى هنگام آراستن صفوف است؛ زيرا اگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى خواست سپاه آراسته خود را به جايى ديگر انتقال دهد، در حين انتقال احيانا دچار بى نظمى و سردرگمى مى شد و بعد از آن نيز هر كس به خود اجازه اظهار نظر مى داد.

 پس از آنكه پيامبر خدا نزول فرشتگان الهى را مشاهده كرد، به منظور تقويت روحيه سپاه خود و نيز تمايز آنان از سپاه دشمن، به آنان فرمود: «فرشتگان بر خود نشان زده اند، شما هم نشان بزنيد» و مسلمانان به كلاهخود و شبكلاه هاى خود، نشانه هايى از پشم و پر زدند.[20]

 

 پنج. پرهيز از آغازيدن نبرد

 

پس از استقرار دو سپاه، پيامبر صلى الله عليه و آله نهايت سعى خود را براى ترغيب قريش به بازگشت كرد و حتى به وسيله عمر بن خطاب، براى آنان پيغام فرستاد؛ اما قريشيان متكبّر نپذيرفتند و به خيال خود، قصد سركوب مسلمانان را داشتند تا كاروان هاى خود را از خطر آنان برهانند.[21] بالاخره اين قريشيان بودند كه با كشتن برخى از مسلمانان، اولين خون را بر صحنه نبرد جارى ساختند.[22]

 

 شش. حضور فعالانه در نبرد

 

حضور فعالانه پيامبر صلى الله عليه و آله در صحنه نبرد و در صف مقدم جنگ، از نكات بسيار بارز آن است. طبق گزارش هاى راويان، حضرت خود زره پوشيده و بر سپاهيان دشمن حمله مى برد و با تلاوت آيات قرآنى، به مسلمانان وعده پيروزى مى داد.[23]

حضرت على عليه السلام نيز بيشترين نقش را در پيروزى اين نبرد ايفا كرد و به گزارش برخى از منابع، تعداد 35 نفر از كشته شدگان (پنجاه درصد آنان) را به تنهايى به قتل رساند؛[24] با اين حال او درباره حضور رسول خدا در نبرد مى گويد: «روز بدر چون كار سخت و دشوار مى شد، به رسول خدا پناه مى برديم كه از همه مردم دليرتر و بى باك تر بود و هيچ كس از آن حضرت به دشمن نزديك تر نبود».[25]

 

هفت. خلوص دينى در نبرد

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از همان آغاز مى دانست كه رويارويى سهمگينى را در پيش دارند و نيرويى جز قدرت ايمان و اعتقاد به خداوند، نمى تواند پشتيبان مسلمانان باشد. شعارهايى همچون دفاع از خاك و وطن و نيز نمى تواند پشتوانه لازم به حساب آيد. از اين رو وقت حركت ـ هنگامى كه چشم مباركش به دو نفر از مشركان شجاع مدينه در سپاه خود افتاد ـ از آنان پرسيد: شما براى چه به دنبال ما راه افتاده ايد؟ آنان جواب دادند: تو فرزند خواهر ما هستى و به ما پناه آورده اى و ما به همراه قوم خود براى كسب غنيمت آمده ايم.

آن حضرت در پاسخ فرمود: «لا يخرجنَّ معنا رجل ليس على ديننا»؛ «كسى كه بر دين ما نيست، نبايد همراه ما باشد» و از آنان درخواست پذيرفتن اسلام را كرد و حتى وقتى آنان شجاعت فوق العاده خود را مطرح كردند، باز هم نپذيرفت.[26]

 

 هشت. رعايت مسائل اخلاقى

 

يكى از صحنه هاى پر شور و افتخارآميز اين واقعه، حادثه اى است كه عمق توجّه پيامبر اكرم را به مسائل اخلاقى و حقوق مردم اثبات مى كند و آن اينكه حضرت رسول صلى الله عليه و آله هنگام تنظيم صفوف خود، از چوب دستى استفاده مى كرد كه ناخودآگاه ضربه اى خفيف، بر شكم يكى از سپاهيان خود ـ به نام «سواد بن غزيه» ـ فرود آمد. پس از آن «سواد» رو به پيامبر صلى الله عليه و آله كرد و گفت: اى رسول خدا! مرا به دردآوردى؛ در حالى كه خداوند تو را به حق و عدل مبعوث كرده است؟! پيامبر خدا با شنيدن اين سخن، بى درنگ لباس خود را بالا زد و از سواد خواست تا او را قصاص كند؛ اما سواد ـ كه از آغاز به دنبال بهانه بود ـ شكم پيامبر صلى الله عليه و آله را بوسيد.[27]

صحنه ديگر آن است كه پس از هويدا شدن آثار شكست در سپاه قريش، به مسلمانان دستور داد ابوالبخترى را ـ كه در هنگام محاصره شعب ابى طالب به مسلمانان كمك مى رساند ـ نكشند. همچنين از آنان خواست تا كسانى را كه به اجبار قريش وارد صحنه كارزار شده اند، از بين نبرند.[28]

سفارش به نيك رفتارى با اسيران نيز يكى ديگر از صحنه هاى هيجان انگيز اخلاقى اين نبرد است. مسلمانان به اين سفارش عمل كردند؛ به طورى كه اسيران را در خوراك بر خود ترجيح مى دادند و ايثار خود را اثبات مى كردند.[29]

 

نه. پرهيز از تبعيض

 

رعايت اصل برابرى و ترجيح ندادن خود و خويشاوندان بر ساير مسلمانان، از نكات مورد توجه در اين نبرد است. از صحنه هاى جالبى كه اين امر را بيشتر براى مسلمانان آشكار كرد، آن بود كه در اين جنگ، تنى چند از خويشان پيامبر صلى الله عليه و آلهـ از جمله عباس عموى آن حضرت و عقيل بن ابى طالب و نوفل بن حارث پسر عموهاى آن حضرت ـ در ميان اسراى مشركان بودند و قرار بر اين بود كه هر كدام از اسيران يا خانواده هاى آنان، با پرداخت فديه آزاد شوند.[30]

عباس به بهانه نداشتن مال، قصد فرار از اين قرار را داشت؛ اما پيامبر صلى الله عليه و آلهبا اخبار غيبى به او خبر داد كه از مالى كه هنگام آمدن به جنگ، نزد «امّ الفضل» همسر خود گذاشته اى، فديه خود و دو برادرزاده اش عقيل و نوفل را پرداخت كند.[31] و عباس چاره اى جز اطاعت از اين دستور نداشت.

 

 ده. توجه به بالا بردن سطح آموزشى مسلمانان

 

استفاده بهينه از امكانات و موقعيت ها، از ديگر نكات درس آموز اين نبرد است. در پايان نبرد، در ميان اسيران مشرك، تعدادى از افراد با سواد و آشنا به خط حضور داشتند كه از نظر مالى نه خود و نه خانواده هايشان تمكّن پرداخت فديه را نداشتند. پيامبر صلى الله عليه و آلهاز اين موقعيت به بهترين شكل استفاده كرد و فرمود: هر اسيرى كه بتواند به ده نفر از مسلمانان خط بياموزد، آزاد خواهد شد.[32] بدين ترتيب گام مهمى در سوادآموزى مسلمانان برداشته شد.

 

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

نویسنده:گروه مؤلفان


[1] – همان، آيه 7.

[2] – الارشاد، ص 66؛ بحارالانوار، ج 19، ص 279.

[3] – الكامل فى التاريخ، ج 1، ص 531 و 621 ؛ المغازى، ج 1، ص 59.

[4] – انفال 8، آيه 17: «شما آنان را نكشتيد، بلكه اين خداوند بود كه آنان (مشركان) را به قتل رسانيد و اى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تو پرتاب نمى‏كردى هنگامى كه پرتاب كردى بلكه اين خداوند بود كه پرتاب مى‏كرد». ر.ك: براى اطلاع بيشتر به الميزان، ج 9، ص 38.

[5] – السيرة النبويه، ج 2، ص 606؛ الكامل، ج 1، ص 527؛ المغازى، ج 1، ص 24؛ طبقات، ج 2، ص 118؛ درباره پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و حضرت على عليه‏السلام منابع اتفاق نظر دارند، اما درباره نفر سوّم بين منابع اختلاف است و او را ابولبابه، زيد و مرثد بن ابى مرثد ذكر كرده‏اند.

[6] – المغازى، ج 1، ص 27؛ طبقات، ج 2، ص 8.

[7] – طبقات، ج 2، ص 21.

[8] – همان.

[9] – السيرة النبويه، ج 2، ص 614؛ طبقات، ج 2، ص 11؛ المغازى، ج 1، ص 48.

[10] – المغازى، ج 1، ص 53.

[11] – همان، ج 1، ص 53.

[12] – همان.

[13] – همان، ص 56.

[14] – همان.

[15] – طبقات، ج 2، ص 11.

[16] – السيرة النبوية، ابن هشام، ج 2، ص 634.

[17] – تاريخ سياسى اسلام، سيره رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ص 432.

[18] – همان، ص 429.

[19] – المغازى، ج 1، ص 56.

[20] – طبقات، ج 2، ص 13.

[21] – المغازى، ج 2، ص 61.

[22] – همان، ج 2، ص 65.

[23] – طبقات، ج 2، ص 22.

[24] – الارشاد، ج 2، ص 64 و 65، در اين منبع نام تمام 35 نفر ذكر شده است.

[25] – طبقات، ج 2، ص 20.

[26] – المغازى، ج 1، ص 47.

[27] – ابن هشام، السيرة النبويه، ج 2، ص 626.

[28] – همان، ج 2، ص 629.

[29] – الكامل، ج 1، ص 536.

[30] – طبقات، ج 2، ص 16.

[31] – تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 46.

[32] – طبقات، ج 2، ص 19 و 23.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *