سال
درباره سال شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) منابع تاریخی با پراکندگی فراوان به آن پرداختهاند و هفت نقل – از سال 91 تا صد – را گزارش کردهاند که تفصیل آن در پایان همین قسمت خواهد آمد. در این میان بر سال 94 و 95 هجری تأکید فزونتری شده و با توجه به دلیلهای زیر میتوان گفت گزارش شهادت آن گرامی در سال 95 هجری ترجیح دارد:
1. این گویه در منابع کهن شیعیان[1] و بخشی از منابع سنیان[2] یاد شده و در میان مؤلفان این منابع پژوهندگانی جای دارند که ازمنابع دست نخست بهرهمند بودهاند.
2. نقلهایی که شهادت آن گرامی را در سال 94[3] هجری – سنة الفقهاء –[4] دانستهاند و عمده آنها در منابع سنیان گزارش شده، هیچگونه ستیزی با این گویه (شهادت در سال 95) ندارند؛ چرا که آن نقلها بر مبنای محاسبه آغاز سال قمری از ربیع الأول است[5] و این گزارشها بر مبنای محاسبه سال قمری از اول محرم است. با این ملاحظه که ماه شهادت آن بزرگوار، محرم بوده – چنانکه خواهد آمد[6] – سال شهادت وی طبق نقل نخست، سال 94 هجری و بر مبنای گزارشهای این گویه، سال 95 خواهد بود که این تفاوت، صوری است و در واقع هر دو بر یک سال تأکید دارند.
3. دیگر گویهها در این خصوص یا به صورت «گفته میشود» گزارش شدهاند[7] که این گویه گزارش، خود دلیل بر ناتوانی گزارش است و یا خود گزارشگران، آن را برنتابیدند[8] و یا در نقلِ خود متفردند.[9]
4. افزون بر اینها در روایت معتبری[10] از امام صادق (علیه السّلام) سال شهادت زینالعابدین (علیه السّلام) سال 95 هجری و عمر ایشان به مدت 57 سال بیان شده است.[11] با لحاظ اینکه تولد آن بزرگوار در سال 38 هجری بود – چنانکه گفته شد –[12] پایان 57 سالگی آن گرامی را باید 95 هجری دانست. این روایت از دو منظر، بیش از دیگر روایتها و دلیلها در خور توجه است؛ چرا که در نگاه شیعه سند این روایت، معتبر و به امام معصوم (علیه السّلام) میانجامد. این روایت از منظر سنیان نیز مستدل است؛ چون محمد بن سعد (230 ق) که از نگارندگان کهن اهل سنت به شمار میآید، سال 94 هجری را از ابن أبی فروه و سال 92 را از ابونعیم فضل بن دُکین (130 – 210 ق) ثبت کرده و نظر نهایی در این خصوص را به آگاهی اهل بیت (علیهم السّلام)، سپرده و چنین اظهار داشته است: «خاندان و شهروندان او به این موضوع آگاهترند».[13]
امام صادق (علیه السّلام) که نوه امام سجّاد (علیه السّلام) است و به هنگام شهادت ایشان حدود دوازده یا سیزده [14] سال داشت، شهادت جد خود را در سال 95 هجری میداند پس نقل امام صادق (علیه السّلام) در این موضوع با توجه به هوشمندی و آگاهی وی، بر گزارش دیگران تقدم دارد.
دیگر گویههای نپذیرفتنی در خصوص سال شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) چنیناند:
- سال 91 هجری،[15]
- سال 92 هجری،[16]
- سال 93 هجری،[17]
- سال 99 هجری،[18]
- سال صد هجری.[19]
ماه
منابع کهن تاریخی و حدیثی درباره ماه شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) شفاف نیستند و بیشتر نگارندگان این منابع به این موضوع اشارهای نکردهاند که میتوان از یعقوبی، کلینی و طبری نام برد. در میان این گروه تنها طبری[20] و ابن اثیر[21] آغاز سال 94 هجری را بدون تعیین ماه گزارش کردهاند؛ اما آن دسته از این نگارندگان که از ماه شهادت آن امام همام یاد کردهاند – جز ذهبی[22] که بر وقوع شهادت آن حضرت در ماه ربیع الأول تأکید دارد – همگی ماه محرم را ماه شهادت آن حضرت دانستهاند.[23] پس اتفاق این دسته از منابع دلیل بر آن است که شهادت آن گرامی در ماه محرم بوده است. افزون بر آنکه غالب اینها، منابع شیعی هستند و تاریخنگاران شیعه نیز درباره گفتار، سیره و تاریخ زندگانی امامان معصوم (علیهم السّلام) اهتمام و حساسیت افزونتری داشتند و حوادث خُرد و کلان زندگی آن گرامیان را در حد امکان ثبت میکردند و شهادت آن گرامی نیز از مسائل مهم تاریخ شیعه به شمار میآید.
پس گزارش شیعیان و همراهی بخشی از منابع و مصادر سنیان[24] دلیل دیگری بر صحت آن است و تصریح ذهبی مبنی بر درگذشت آن بزرگوار در ماه ربیع الأول به جهت بیمدرکی و متفرد بودن، قابل اعتماد نیست.
یادآوری میشود برخی از مصادر ماه صفر و ذیالحجه را نیز ذکر کردهاند؛ ولی گزارش آنها پذیرفتنی نیست؛ چرا که ماه صفر را مجلسی با تعبیر «به گفته بعضی» یاد کرده[25] و این تعبیر نشانه ضعف آن است و از ماه ذیالحجه هم، مستوفی نام برده[26] که در نقلش متفرد است.
روز
درباره روز شهادت آن گرامی نیز آن دسته از منابع که از ماه و روز آن یاد کردهاند، به شدت مضطرباند؛ برخی فقط به ذکر نام محرم بسنده کردهاند[27] و آنها که به تعیین روز شهادت پرداختهاند، میان دهم محرم تا 29 این ماه، نه روز را به عنوان روز شهادت وی آوردهاند که تفصیل آن در آخر همین قسمت خواهد آمد؛ اما این پراکندگی، اظهارنظر در این موضوع را بسی دشوار میکند. با این همه میتوان گفت گویه وقوع شهادت امام سجّاد در 25 محرم ترجیح دارد؛ چرا که نخستین گزارشگر در این خصوص (با تعیین روز 25) مرحوم مفید[28] است که شیخ طوسی و کفعمی نیز وی را همراهی کردهاند[29] و دستیابی شیخ مفید به منابع معتبر و نزدیک به دوران امامان (علیهم السّلام) با رویکرد پژوهشی وی، در خور توجه است.
به دیگر سخن، گویههای دیگر در این موضوع که بیشتر در منابع پس از مفید و شیخ طوسی ثبت شدهاند در اعتبار، همسنگ با گزارشهای مفید نیستند؛ چرا که شیخ مفید هرچند مستند این نقل را ثبت نکرده، لیکن در این گویه گزارشهای تاریخی،[30] از راویان معتبری چون ابومخنف (157) و هشام بن محمد کلبی (206) و … نقل کرده که اعتبار اینان نزد مورخان شیعه و اهل سنت پذیرفته است.[31] ابومخنف از یاران امام صادق (علیه السّلام) و از تاریخنگاران بزرگ شیعه به شمار میرود و کتابهای فراوانی در تاریخ و سیره نگاشته است.[32] هشام بن محمد کلبی نیز نسبشناس و وقایعنگار بزرگی بود که افزون بر شاگردی نزد ابومخنف، بخشی از معلوماتش را از پدرش محمد بن سائب کلبی گرفته و محمد بن سائب نیز از یاران دو امام باقر و صادق (علیه السّلام) به شمار میآمد. ابن کلبی کتابهایی در تاریخ و سیره نگاشته است[33] و این کتابها و کتاب ابومخنف در ردیف منابع بسیاری از مورخان کهن از جمله شیخ مفید، طبری، واقدی و… جای دارند. این کتابها به جهت مستند بودن به گزارشِ نظارهگرانِ نخست حوادث، از جمله حوادث معصومان و یاران آنان، از اعتبار ویژه برخوردار بودهاند[34] و شاید به همین جهت بوده که مجلسی در میان آن همه گزارش، این گزارش را اختیار کرده است.[35] افزون بر آن، برخی از گویههای دیگر که در منابع متأخر ثبت شدهاند متفردند.[36]
گفتنی است کلینی روایتی را از امام محمد باقر (علیه السّلام) در این خصوص نقل کرده، مبنی بر اینکه امام سجّاد (علیه السّلام) در شب شهادت خود فرمود: «امشب همان شبی است که پیامبر (علیه السّلام) نیز در آن درگذشت.[37] در بخش وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نگاشته شده[38] که رحلت آن گرامی در 28 صفر بوده پس باید گفت طبق این روایت امام سجّاد (علیه السّلام) نیز در 28 صفر به شهادت رسید، لیکن این گویه در هیچ یک از منابع تاریخی نقل نشده است و این روایت هم به گفته مجلسی از دو جهت سند و محتوا بیاشکال نیست؛ به لحاظ سند، اعتباری ندارد و از نظر محتوا شاید مقصود آن، شب درگذشت پیامبر به لحاظ هفته باشد نه به لحاظ ماه و این هم با بیشتر نقلها ناهماهنگ است؛ چرا که این نقلها رحلت پیامبر را در روز دوشنبه و شهادت امام سجّاد را در روز شنبه دانستهاند.[39]
نتیجه
به هر روی بر اساس مستندات پیش گفته، گزارشی که شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) را در 25 محرم سال 95 هجری میداند بر دیگر نقلها ترجیح دارد. این روز به محاسبه نجومی برابر با سی مهرماه سال 92 شمسی (30/7/92)، مطابق با 23 اکتبر 713 میلادی خواهد بود که با آغاز هجرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) 33335 روز فاصله داشته است.[40]
دیگر نقلهای نپذیرفتنی در خصوص روز شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) چنین هستند:
- دهم محرم،[41]
- دوازدهم محرم،[42]
- هجدهم یا دوازده روز باقی مانده از محرم،[43]
- یازده روز باقی مانده از محرم،[44]
- 22 محرم،[45]
- 29 محرم،[46]
- اول صفر،[47]
- چهارده ربیع الأول،[48]
- هفت ذیالحجه.[49]
سبب شهادت
امام سجّاد (علیه السّلام) در طول زندگی (57 ساله)[50] خود، دو سال در دوران جد بزرگش امیر مؤمنان (علیه السّلام) و ده سال در دوران امامت عموی خود امام مجتبی (علیه السّلام) و ده سال و اندی در دوران پیشوایی پدرش سیّدالشّهداء (علیه السّلام) زیست و پس از آن، حدود 35 سال مقام امامت و رهبری را در آن شرایط دشوار بر عهده گرفت.[51] آن گرامی در این دوران اختناق با ستم پنج حاکم اموی و مروانی، یزید بن معاویه (60 – 64 ق)، معاویة بن یزید (64 هجری – دو سه ماه)، مروان بن حکم (65 هجری – دو سه ماه)، عبد الملک بن مروان (65 – 86 ق) و ولید بن عبدالملک (86 – 96 ق)[52] روبرو و با شیوه ویژه خود مبارزه میکرد و سختترین دوران برای وی در این مدت دوران عبدالملک (65 – 86 ق) بود که عبدالملک با همدستی حجاج بن یوسف ثقفی به سرکوبی پیروان خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) میپرداخت. هر چند عبدالملک با عبرتگیری از تجربه خلفای پیشین تلاش کرد دستش را به خون امام سجّاد (علیه السّلام) نیالاید،[53] لیکن با بهانهجوییهای مختلف از قبیل دستیابی به شمشیر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)- که از ودایع امامت بود – تهدید به فشارهای مالی،[54] نامهنگاری خردهگیرانه و شخصیت شکن به امام در خصوص ازدواج امام (علیه السّلام) با کنیز و همچنین سختگیری هشام بن اسماعیل کارگزار عبدالملک در مدینه (82 – 86 ق) بر امام (علیه السّلام)،[55] آن گرامی را میآزرد.[56] پسرش ولید هم (86 – 96 ق) همان روش پدر را در ستم به پیروان اهل بیت (علیه السّلام) ادامه داد؛[57] ولی شیوه روشنگری مدبرانه امام سجّاد (علیه السّلام) در طول این مدت به گونهای بود که ضمن تصحیح زیرساختهای فکری جامعه، انحراف در رفتار و اندیشه امویان را بیآنکه حسّاسیتزا باشد بازگو میکرد. دعاهای صحیفه سجّادیه، سیره امام در مراسم حج و در برخورد با اقشار مختلف مردم گواهی بر این مدعا است.[58]
نفوذ فکری و معنوی امام سجّاد (علیه السّلام) در دل تودههای مردم، امویان را آزار میداد. این نفوذ در حدی بود که نماد آن در تشیع پیکر پاک آن گرامی مشاهده شد؛ در این تشیع از خوبان و بدان مدینه مرد و زنی نمانده بود، جز آنکه در آن حضور یافت و زبان به ثناگویی از او گشود.[59] این نفوذ شخصیتی امام (علیه السّلام)، امویان را آرام نمیگذاشت و آنان را به کینهتوزی وا میداشت. به نقل ابن جوزی از زهری: روزی عبدالملک بن مروان امام (علیه السّلام) را به تنهایی دید و از او درخواست کرد که نزد وی بماند. آن حضرت نپذیرفت و فرمود: مرا با تو چه کار! ماندن نزد تو را نمیپسندم. با خروج امام (علیه السّلام) از نزد او، دستور داد که امام (علیه السّلام) را دستگیر کرده و دست و پای او را غُل و زنجیر کنند و به گردنش بیاویزند و از مدینه بیرون ببرند. چنین کردند و به مدت چهار روز به همین وضعیت نگه داشتند.[60]هر چند از برخورد خاصی از ولید بن عبدالملک با امام سجّاد (علیه السّلام) گزارشی در دست نیست، لیکن این گزارش در منابع آمده که آن گرامی سرانجام در دوران حاکمیت ولید بن عبدالملک به دست هشام بن عبدالملک[61] یا به دست خود ولید مسموم گشت[62] و در قسمت پایانی شب[63] شنبه در مدینه[64] به شهادت نائل آمد.
محل دفن
پیکر پاک امام سجّاد (علیه السّلام) پس از تشیع با شکوه به قبرستان بقیع انتقال داده شد و در کنار قبر ملکوتی عمویش امام مجتبی (علیه السّلام) – که در کنار قبر عباس و فاطمه بنت اسد در خانه عقیل جای داشت[65] - به خاک سپرده شد.[66] بعدها (میان سالهای 132 – 149 ق)[67] برای این دو قبر، و دو قبر امام باقر و صادق (علیه السّلام) و قبر عباس، عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گنبد و بارگاهی بنیان شد که علاقمندان، آن را زیارت میکردند. این بارگاه در سال 1344 قمری در دوران حاکمیت خاندان سعود بر عربستان، مورد کینه وهابیان قرار گرفت و تخریب شد.[68]
جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام چهارم (علیه السّلام)
بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی
نام |
علی |
لقب |
زینالعابدین/ سجّاد |
کنیه |
ابوالحسن/ ابومحمد |
نام پدر |
حسین |
نام مادر |
شهربانو |
|
روز/ ماه/ سال |
قمری |
شمسی |
میلادی |
ولادت |
روز |
پنجشنبه یا جمعه/5 |
17 |
7 |
ماه |
شعبان |
دی |
ژانویه |
|
سال |
38 |
37 |
659 |
|
شهادت |
روز |
پنجشنبه / 25 |
30 |
23 |
ماه |
محرم |
مهر |
اکتبر |
|
سال |
95 |
92 |
713 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 8)؛ کلینی، الکافی، ج 1، ص 466 و مسعودی، اثبات الوصیة، ص 148 و مروج الذهب، ج 3، ص 169 و شیخ مفید، المقنعة، ص 472 و الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 137) هر چند مرحوم مفید در کتاب مسار الشیعة، ص 45، شهادت امام چهارم را به سال 94 دانسته، لیکن گزارش کتاب الإرشاد وی در تعارض با کتاب مسار الشیعة، ترجیح دارد چرا که وی کتاب الإرشاد را در تاریخ 411 هجرت نگاشته و کتاب مسار الشیعة را در سال 389 و هر نویسنده وقتی درباره یک موضوع دو بار بنویسد، در نوشتار دوم خود با دیدگاه جدید و با توجه به نگاشتهی نخست خود مینگارد و شیخ مفید نیز از این قانون به دور نیست. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 88 و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 191 و فتال، روضة الواعظین، ص 201؛ طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 481 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 38) و ابن خشاب، موالید الأئمة ص 201؛ طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 481 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 38) و ابن خشاب، موالید الأئمة (مجموعة نفسیة، ص 179) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 189 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، صص 83 و 91 و علامه حلی، المستجاد من کتاب الإرشاد (مجموعة نفیسة، ص 452) و ابن طقطقی، الأصیلی، ص 144 و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 66 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و کفعمی، المصباح، ص 523 و عاملی، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص 42 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 561). از منابع شیعیان دو منبع، سال 94 هجری را برای تولد امام سجّاد (علیه السّلام) گزارش کردهاند که یکی از آنها نوبختی در فرق الشیعة (ص 54) و دیگری شیخ طوسی در مصباح المتهجد (ص 547) است ولی گزارش وی در تهذیب الأحکام، تولد آن گرامی را در سال 95 میداند که بیان شد.
[2]. محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 275 (با تعبیر قیل) و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 454 و مزی، تهذیب الکمال، ج 13، ص 250 (با تردید میان سال 94 یا 95 و واگذاری نظر نهایی به خاندان امام سجّاد (علیه السّلام)) و ذهبی، تاریخ الإسلام، ج 6، ص 439 (به نقل از: یحیی بن بکیر) و ابن حجر، تهذیب التهذیبف ج 7، ص 404 (بدون تأیید قولی).
[3]. ابن سعد، الطبقات، ج5، ص 121 و زبیری، کتاب نسب قریش، ص 58 و ابن قتیبة، المعارف، ص 215 و بلاذری، انساب الأشراف، ج 3، ص 362 و طبری، تاریخ، ج 4، ص 25 و ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 22 جزء 44، ص 149 (به نقل از: یحیی بن معین) و ابن جوزی، صفة الصفوة، ج 2، ص 57 و المنتظم، ج 6، ص 333 و ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 582 و محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 275 و سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 298 و نووی، تهذیب الأسماء و اللغات، ج 1، ص 343 و ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 269، شماره 422 و ذهبی، العبرفی تاریخ من غبر، ج 1، ص 82 و تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 74؛ یافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 151 و ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 9، ص 113.
[4]. سنة الفقهاء یعنی سالی که بسیاری از فقیهان ساکن مدینه، در آن سال درگذشتند (طبری، تاریخ، ج 4، ص 25 و مجلسی، مرآة العقول، ج 6، ص 12).
[5]. طبری میگوید: سال 94، سال مرگ فقیهان مدینه بود که در آغاز آن علی بن حسین (علیه السّلام) درگذشت (تاریخ، ج 4، ص 25) و ابن اثیر نیز آغاز سال 94 را زمان درگذشت آن گرامی دانسته، لیکن تعیین نکرده که آغاز آن در چه ماهی بوده است (الکامل، ج 4، ص 582). پس از این دو، ذهبی ماه آغازین آن سال را معیّن کرده و تاریخ درگذشت آن گرامی را در ماه ربیع الأول 94 ثبت نموده و بدین ترتیب مبنای محاسبه گزارش شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) در سال 94 را نیز مشخص کرده است ( تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 74 و تاریخ الإسلام، ج 6، ص 439).
[6]. ر.ک به: عنوان ماه شهادت، ص 341.
[7]. ر.ک به: همین عنوان، ص 337، پاورقی، 1 و ص 338، پاورقی 1.
[8]. ذهبی در تاریخ الإسلام، (ج 6، ص 439) سال 93 را نقل کرده و نپذیرفته است و برخی دیگر، این قول را به صورت قیل گزارش کردهاند که در قسمت ثبت گزارش مربوط به سالها خواهد آمد.
[9]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 303 (سال 100 را گزارش کرده است).
[10]. مجلسی در مرآة العقول (ج 6، ص 12) سند این روایت را صحیح دانسته است.
[11]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 468، ح 6، طبری در المنتخب من کتاب ذیل المذیّل (ص 120) – که در انتهای تاریخ طبری به چاپ رسیده- سن امام سجّاد (علیه السّلام) را به نقل از امام صادق (علیه السّلام) 58 سال دانسته. چنانکه پیش از او یعقوبی هم گزارش 58 ساله بودن را بدون ذکر سند آورده است (تاریخ، ج 2، ص 303) این دو نقل، به تقریب با روایت کلینی هماهنگ هستند.
[12]. ر. ک به: عنوان سال تولد، ص 325 – 328.
[13]. الطبقات الکبری، ج 5، ص 221 (و اهل بیته و اهل بلده أعلم بذلک).
[14]. مسعودی، اثبات الوصیة، صص 155 و مستوفی، تاریخ گزیده، ص 202 (در وقت وفات او … صادق دوازده ساله بود).
[15]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 22، جزء 44، صص 148 – 150 و 160 (درخور یادآوری است که ابن عساکر بر این گویه تصریح ندارند، لیکن این قول برآیند سخن او است؛ چرا که وی سال تولد امام را سال 33 هجرت نقل کرده و سن وی را به گزارش ابن عیینه، یحیی بن بکیر و زهری، 58 سال دانسته است پس سال شهادت او 91 هجری خواهد بود).
[16]. ابن سعد، الطبقات، ج 5، ص 221 (به نقل از: فضل بن دکین) و بخاری، تاریخ کبیر، ج 6، ص 266، شماره 2364 (به نقل از: ابونعیم فضل بن دکین) و بلاذری، انساب الأشراف، ج 3، ص 362 (و یقال مات…) و ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 22، جزء 44، صص 148 – 150 و 160 (به نقل از: ابونعیم فضل بن دکین) و ابن جوزی، صفة الصفوة، ج 1، ص 394 (و قیل) و سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 298 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 3، ص 269 (و قیل) و نووی، تهذیب الأسماء، ج 1، ص 343 (و قیل) و ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 400 (به قولی).
[17]. مزی، تهذیب الکمال، ج 20، ص 403 (به قولی) و ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 400 و تاریخ الإسلام، ج 6، ص 439 (به نقل از: ابن معین).
[18]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 303 و مزی، تهذیب الکمال، ج 20، ص 251 (بدون تأیید آن) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 3، ص 269 (با تعبیر قیل) و ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 9، ص 113 (به نقل از: مدائنی و برنتابیدن آن) و عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 307 (و قیل).
[19]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 303 (و قال قوم…) و مزی، تهذیب الکمال، ج 20، ص 251 (بدون تأیید آن) و عسقلانی؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 307 (به نقل از: مدائنی).
[20]. تاریخ، ج 4، ص 25 (… مات فی اوّلها علی بن الحسین (علیه السّلام)).
[21]. الکامل، ج 4، ص 582 (و توفّی فی هذه السنة (94) علی بن الحسین فی اوّلها).
[22]. تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 74 و تاریخ الاسلام، ج 6، ص 439.
[23]. نوبختی، فرق الشیعة، ص 53 و مسعودی، اثبات الوصیة، ص 148 و مفید، مسار الشیعة (مصنفات، ج 7، ص 45) و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 547 و فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 201 و شیخ طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 481 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 38) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 189 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 454 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 873 و کفعمی، المصباح، ص 523 و عاملی، وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 42 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 561) و مجلسی، بحار، ج 46، ص 12 و شبلنجی، نور الأبصار، ص 142.
[24]. در پاورقی قبل نام آنها برده شده است.
[25]. اختیارات، ص 33.
[26]. تاریخ گزیده، ص 202.
[27]. نوبختی، فرق الشیعة، ص 53 و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 191.
[28]. مسار الشیعة (مصنفات، ج 7، ص 45).
[29]. مصباح المتهجّد، ص 547 و المصباح، ص 509.
[30]. با مراجعه به کتاب الإرشاد شیخ مفید، روش او در گزارشهای تاریخی و استنادهایش در گزارش مربوط به معصومان (علیهم السّلام) به روشنی به دست میآید.
[31]. ابومخنف، وقعة الطف، ص 9 و محدث قمی، الکنی و الأنقاب، ج 1، ص 155.
[32]. محدث قمی، الکنی و الأنقاب، ج 1، ص 155.
[33]. همان، ج 3، ص 117.
[34]. ابومخنف، وقعة الطف، ص 9 – 11.
[35]. اختیارات، ص 33.
[36]. شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) در روز دهم محرم در تاج الموالید طبرسی نقل شده که به نظر میآید اشتباه نسخهبردار باشد که نام حضرت علی اکبر، شهید کربلا را ، به جای وی ثبت کرده است. نیز شهادت امام سجّاد (علیه السّلام) در 22 محرم، در کتاب المصباح کفعمی، بخش الجدول، صفحه 522 ثبت شده است، در حالی که در جای دیگر همین کتاب، 25 محرم گزارش شده است.
[37]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 259، ح 3.
[38]. ر. ک به: عنوان روز درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 128 – 133.
[39]. مجلسی، مرآة العقول، ج 3، ص 121 – 122.
[40]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 235 (با تصرف).
[41]. طبرسی، تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 38).
[42]. طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 481 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 873 و عاملی، وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 42 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 561) و شبلنجی، نور الأبصار، ص 142.
[43]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 148 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 189 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 454؛ اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 82 (به نقل از: محمد بن طلحه شافعی) و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 166 و احقاق الحق، ج 19، ص 441 (به نقل از: تحفة الراغب، ص 14).
[44]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 148 و ابن شهر آَشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 189.
[45]. کفعمی، المصباح، ص 522.
[46]. سید محمد علی شاه عبد العظیمی، الإیقاد، ص 199، البته این کتاب الإیقاد از مصادر متأخر است.
[47]. مجلسی، اختیارات، ص 33 (به گفته بعضی).
[48]. ذهبی، تاریخ الإسلام، ج 6، ص 439 و تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 74.
[49]. مستوفی، تاریخ گزیده، ص 202.
[50]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 468 ح 6.
[51]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 137) و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 191.
[52]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 191 طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 481.
[53]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 146 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 87 – 88.
[54]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 179 و مجلسی، بحار الأنوار، ج 46، ص 95.
[55]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 147).
[56]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 158 و ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج 7، ص 140.
[57]. شبراوی، الإتحاف، 143.
[58]. ر.ک به: منابعی که در این باره نوشتهاند، برای نمونه الإرشاد (مصنفات، ج، ص 140 – 154) و مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 141 – 191.
[59]. شیخ طوسی، رجال کشی، ج 1، ص 333، ح 185، 186 و 188 و ابن حمزة، الثاقب فی مناقب آل أبی طالب، ص 356، ح 295 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب ج 4، ص 189.
[60]. تذکرة الخواص، ص 324 – 325.
[61]. کفعمی، المصباح، ص 522.
[62]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 192 و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 482 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 228 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 874 و مجلسی، بحار الأنوار، ج 46، ص 153.
[63]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ج 46، ص 208 (با نقل روایتی از امام صادق (علیه السّلام)).
[64]. طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 482 و کفعمی، المصباح، 522.
[65]. ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 127 و ابن شهر آشوب، همان، ص 34.
[66]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 138).
[67]. ر. ک به: محمد صادق نجمی، «تاریخ حرم أئمه بقیع – 2»، ص 61.
[68]. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 198. در خصوص چگونگی بنای این بارگاه، اندکی توضیح در قسمت مرقد امام صادق (علیه السّلام)، ص 392 – 394 بیان خواهد شد.