خيز، اي مانده از سعادت، دور!

میلادیه امام حسن مجتبی علیه السلام

خيز، اي مانده از سعادت، دور!

کن رها از غم، اين تن رنجور

مژده بر عاصيان بده که بُود

ماه عفو گناه و جرم و قصور

حضرت حق، «مُفتّحُ الابواب»

مي گشايد به خلق، باب سرور

بِنِگر جمله ي شياطين را

در سلاسل ز قهر حي غفور

ماه، ماه ضيافت الله است

ميزبان، شاد و ميهمان، مسرور

خاصه در نيمه اش که لطف خداي

شامل مرد و زن شود، به وفور

شود از برج فاطمه، طالع

سر «وَ اللَّيل» و مصدر «وَ الطّور»

جبرئيل امين، به شوق و شعف

شده مامور، بهر درک حضور

گفت با خنده: يا رسول الله!

ديده ي دشمن تو، بادا کور!؛

 ديده ات، اي حبيب حق! روشن

که حسن آمده به وجه حسن

♦ ♦ ♦

امشب از لطف قادر يکتا

پا نهد بر زمين، مهي زيبا

معدن علم و حلم، مصدر صبر

منبع مهر و لطف، کان سخا

زينت فرش و گوشواره ي عرش

يار امروز و شافع فردا

رهنماي شعيب و صالح و هود

ياور نوح و آدم و يحيي

شد در آتش، انيس ابراهيم

شد به تهمت، موانس عيسي

يار يونس، به سينه ي دريا

در شجر جلوه کرد، بر موسي

اوست گنجينه ي صفات اله

اوست آيينه ي خداي نما

حوريان جنان، شدند روان

خنده زن، شادمان، سوي بطحا

در حضور پيمبر اکرم

مي نمودند اين سرود انشا:

ديده ات، اي حبيب حق! روشن

که حسن آمده به وجه حسن

♦ ♦ ♦

مژده بر شيعيان که گشته عيان

رخ ماه حسن، به صد احسان

تا حسن زد قدم، به ملک وجود

شد جهان، رشک روضه ي رضوان

رفت پاييز و نو بهاران شد

عالم پير شد، دوباره جوان

حق تعالي ز يمن مقدم او

مي فشاند حرارت از نيران

مي گشايد به روي خلق ز لطف

از کرم، باب رحمت و غفران

هيچ داني ز چيست مي گويند

شب قدر است، در مه رمضان؟

چون که عيد حسن، در آن باشد

چون که ميلاد مجتبي است، در آن

زير لب داشت، جبرييل امين

اين سخن بر رسول عالميان

کاي نبي خدا! از اين هديه

که تو را کرده مرحمت، يزدان؛

ديده ات، اي حبيب حق! روشن

که حسن آمده به وجه حسن

♦ ♦ ♦

اي ولي خدا و سبط رسول!

نور چشم علي، عزيز بتول

متذکر به مدح توست، قلوب

متحير ز وصف توست، عقول

روح از لطف تو، لطافت يافت

ز امر تو مي کند به جسم، حلول

ماه و خورشيد، روز و شب باشند

ز امرو نهي تو، در طلوع و افول

آن که مهر تو جا دهد در دل

بر عنايات حق شود مشمول

دومين جانشين پيغمبر

يکمين ماه آسمان بتول

رزق مخلوق را خدا بنمود

بر کف با کفايتت، موکول

چه بگويم؟ که تو چه ها ديدي

از جفاي ستمگران جهول

بگذرم، عيد توست به که سخن

با رسول امين کنم منقول:

ديده ات، اي حبيب حق! روشن

که حسن آمده به وجه حسن

♦ ♦ ♦

اي خديو ممالک تجريد!

وي امير محافل تمجيد!

از جمال جميل تو، به جهان

کشف شد سر سوره ي توحيد

کيستي؟ سيد شباب بهشت

چيستي؟ گوشوار عرش مجيد

چه بلاها چشيدي، اي دريا!

چه ستم ها کشيدي، اي خورشيد!

آه از زهر خصم و کوزه ي آب!

واي از تير کين و جسم شهيد!

زين جفا، جان مرتضي آزرد

ز آن ستم، قلب فاطمه لرزيد

داشت زينب، اميد بهبوديت

يا رب! اميد کس مکن نوميد

تا به بالين تو رسيد، حسين

ناله ي «واحسن» ز سينه کشيد

«خادما»! بس کن اين سخن که خوش است

بيت ترجيع را کني تاکيد:

ديده ات، اي حبيب حق! روشن

که حسن آمده به وجه حسن

 

شاعر: محمود عرفاني (خادم)