ثقلین
TasvirShakhesshahid881

 باید جریمه بنویسی، من مقصّرم!

شهید مهدی امینی

با ناراحتی لندرور را کنار می‌زند و دست به دستگیره‌ی در می‌‌برد که پیاده شود.-‌ »کجا آقا مهدی!»-‌ بچّه‌ها با تعجّب نگاهش می‌کنند. با ناراحتی ...

TasvirShakhesshahid9

هر شب باید عملیات کنیم

شهید مهدی امینی

تجهیزاتم را می‌بندم. همه‌ی بچّه‌ها آماده می‌شوند. «چطور می‌شود با پانزده نفر به عملیات رفت؟»این سؤالی است که از ذهنم می‌گذرد و حرف‌های «مهدی» در ...

TasvirShakheskomak7

 سرپرست

شهید مهدی امینی

مهدی حقوق اندک خود را تقسیم می‌کرد و در پاکت‌ها می‌نهاد و بین فقرا و مستضعفین تقسیم می‌کرد. به خانه‌هایشان می‌‌رفت و درد دلشان را ...