ثقلین
TasvirShakhesshahiid40

اُورکت سپاه

شهید علی یغمایی

می‌خواستم بروم جبهه. علی  آقا اُورکتی خرید و هنگام اعزام تنم کردم. شب عملیّات، مجروح شدم و اُورکت هم پاره پاره شد. امدادگران آن را ...

TasvirShakhesshahiid29

حق یک فرمانده

شهید عبد الحسین برونسی

فرمانده‌‌ی تیپ که شد، اجباراً یک ماشین، تحویل گرفت. یک راننده هم می‌خواستند در اختیارش بگذارند که قبول نکرد. به او گفتم: «شما گواهینامه که ...

TasvirShakhesshahiid39

سهمیه

شهید سیّد علی حسینی

در یک از مأموریت‌هایی که از اهواز عازم تهران بود، راننده‌اش مقداری کنسرو و کمپوت و میوه عقب ماشین گذاشته بود. وقتی چشمش به وسایل ...

TasvirShakhesshahiid37

دست رنج

شهید حمید باکری

در راه حمید باکری چشمش به چند جفت پوتین و شلوار خورد، ماشین را نگه داشت. وسایل را جمع کرد و درون ماشین گذاشت. و ...

TasvirShakhesshahiid36

وظیفه

شهید حسن صوفی

خیلی می‌رفت قم، زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و جمکران.-‌ »این همه وسیله در اختیار شماست، چرا با اتوبوس می‌روید؟»-‌ «‌این‌ها مال بیت المال ...

TasvirShakhesshahiiid34

استفاده‌ی شخصی ممنوع!

شهید مرتضی جاویدی

در یکی از روزهای گرم تابستان ۱۳۶۴، مأموریت داشتم که به روستای «قره بلاغ» بروم. به دو راهی «جلیان» که رسیدم، شهید جاویدی را دیدم ...

TasvirShakhesshahid350

شرمنده‌ام

شهید حاج محمّد طاهری

از بچّه‌ها خداحافظی کردم و آمدم بیرون؛ هنوز چند قدمی از منزل دخترم (همسر شهید) دور نشده بودم که حاجی (دامادم) با موتور سپاه سر ...

TasvirShakhesshahid203

سهم ماست

شهید حاج محمّد طاهری

صبح یک روز زمستانی، آقای طاهری تماس گرفت و گفت:«فلانی! فوراً خودت را برسان سپاه که مأموریت داریم.»لباس پوشیدم و به سرعت خود را به ...

TasvirShakhesshahid256

کنسرو ماهی به جای آش

راوی برادر شهید

یک شب توفیقی دست داد و حاجی آمد دیدن ما. بچّه‌ها که از آمدن حاجی مطلع شده بودند، یکی یکی به چادر ما آمدند و ...

TasvirShakhesshahiid34

مرخصی تلفنی

شهید حبیب الله شمایلی

بعد از گذشت ۳-۲ ماه که در منطقه‌ی عملیّاتی بود و از خانواده به دور، اگر می‌خواست با آنان تماس تلفنی داشته باشد، از تلفن ...

TasvirShakhesshahiid32

سهم خودش

شهید سیّد علی حسینی

ماشین‌های اصلاح، ده تا بود. آن زمان این ماشین‌ها حکم کیمیا را داشتند. از این جور چیزها هم زیاد برای تیپ می‌آمد. من چهار، پنج ...

TasvirShakhesshahiid30

چرا این کار را کردی؟

شهید محمّد تقی قائنی

یک روز که من تازه از خدمت وظیفه آمده بودم، برای احوالپرسی نزد شهید در محل کارش رفتم. ایشان در آن هنگام، در یک مغازه‌ی ...

TasvirShakhesshahiid2

تأثیر غذا در عملیّات

شهید حسین خرازی

شهید «خرازی» برنامه‌ی غذایی رزمندگان را به رغم اشتغال فراوانی که داشت، از لحاظ پاکی مورد بررسی قرار می‌داد و از لحاظ مسائل شرعی در ...

TasvirShakhesshahiid25

کرامت پس از شهادت ۳ – بوی خوش

شهید احمدعلی نیّری

نوروز سال ۱۳۶۵ از راه رسید. مراسم چهلم احمد آقا نزدیک بود. برای همین به همراه مجید رفتیم برای سفارش سنگ قبر. عصر یکی از ...

صفحه 4 از 59« بعدی...23456...102030...قبلی »