ثقلین
TasvirShakhesnazm6

نظامی منضبط

شهید موسی نامجو

وی افسری منضبط و جدّی، و خصوصاً در امر تدریس بود. همچنین متدّین، با پشتکار و باهوش، و مصالح انقلاب را با هیچ چیز دیگر عوض ...

TasvirShakhesnazm5

باید تمیز بود

شهید ناصر ترحّمی

دور یک چراغ والور حلقه زده بودیم. سرمای زمستان همه را خانه‌نشین کرده بود، آن هم زمستان کردستان. یک کتری بزرگ هم روی چراغ، بخار ...

TasvirShakhesShahid5rrr

پاکیزگی و نظافت

شهید سیّد رسول میرکریمی

سال شصت و چهار شمسی بود. عملیات والفجر هشت شروع شده بود. پس از طی دوره‌های آموزشی لازم، عازم خط مقدم در منطقه‌ی فاو شدیم. ...

TasvirShakhesnazm3

انگیزه

شهید موسی نامجو

دو ـ سه روز از انقلاب گذشته بود که دایی به من زنگ زد و گفت: «هر چه دوست و رفیق دارید، با خود به ...

TasvirShakhesnazm2

 تلافی

شهید ناصر کاظمی

 هر کاری که از دستش برمی‌آمد، برای دیگران انجام می‌داد. هیچ وقت کار خودش را به دیگران واگذار نمی‌کرد. یک شب، جوراب او را شستم. ...

TasvirShakhesnazm1

مهمان خوش قول

شهید مهدی باکری

زمستان سال ۶۳ بود. برف همه جا را پوشانده بود و هوا به شدّت سرد بود. منزل مشغول کارهای روزمرّه بودم که صدای زنگ تلفن ...

صفحه 3 از 3123