امام مجتبی می‌بیند نمی‌شود با این مردم حرف زد. چطور آن‌ها را جذب بکند؟ امام می‌بیند این مردم دنیا پرست هستند، مال دوست هستند، دنیاخواه هستند. فعلاً هم درمان نمی‌شوند؛ چه کار بکنم این‌ها اهل بیت پیغمبر را فراموش نکنند؟ این‌ها باید اسم اهل بیت پیغمبر بیاید بگویند: رگ حیات، بگویند: مبدأ فیض. بگویند: پناهگاه. بگویند: منبع علم. این‌ها را نمی‌گویند. بگویم: به درک. حضرت مجتبی صلوات الله علیه می‌بیند این‌ها پول پرست هستند؛ چه کسانی؟ این کسانی که حاضر نیستند حتّی در حدّ استفتاء به سراغ امام بیایند. حضرت تصمیم می‌گیرند برای این‌که این‌ها خانه‌ی اهل بیت را گم نکنند، این آدرس فراموش نشود شروع به بخشش می‌کنند. بخشش با چه کسانی است؟ با کسانی است که محبّ امام حسن سلام الله علیه نیستند. ما امشب می‌خواهیم به کریمی پناه ببریم که کیسه‌ی زر او را مخالفین و دشمنان او چشیدند. ما معیّت در دنیا و آخرت از او بخواهیم. دعاهای دیگر هم بکنیم، هر دعایی دوست دارید بکنید ولی امشب از امام حسن علیه السّلام امام حسن علیه السّلام بخواهیم بگوییم: به ما یک نفس کریم بده، به نیابت از تو با بی‌لیاقتی کرم کنیم. امام حسن علیه السّلام کسی است که اگر کسی به خاطر خدا به یک سگ غذا بدهد، او را می‌خرد و آزاد می‌کند. این کاش من عبادت‌های خود را که بی‌لقایت هستم ارزش ندارد ولی بالاخره کلاف من سر بازار امام حسن علیه السّلام همین است، این‌ها را به نیابت از امام حسن علیه السّلام انجام بدهم. السّلام علیک یا ابا عبدالله را به نیابت از امام حسن علیه السّلام بگویم. به نیابت از صدّیقه‌ی طاهره بگویم به امام حسن علیه السّلام هدیه بکنم. امام مجتبی صلوات الله علیه دید این مردم حرف گوش نمی‌دهند، بخواهی حرف بزنی، بلند می‌شوند، می‌روند توهین می‌کنند، تمسخر می‌کنند امّا من دشمن شما هم باشم بخواهم به تو سکّه‌ی تمام بهار بدهم، می‌گویی: حالا جهنّم ضرر بروم، فلان فلان شده این شماره کارت را برای او پیامک بکنم. همین الآن که ما کنار هم نشستیم، بگویند: جلوی در سکّه می‌دهند بعید است، خود من این‌جا بنشینم چه برسد به شما. حضرت دید این مردم پول پرست هستند فرمود: یک کاری بکنم در خانه‌ی مادرم را فراموش نکنند. سه دفعه اموال خود را در راه خدا تقسیم کرد. دو دفعه کلّ اموال، آنچه را که داشت در راه خدا بخشید. خود او پیاده به سفر حج می‌رفت، چقدر نهار عمومی داد، چقدر غذا داد، چقدر طلا داد. تا مروان گفت: این سخی‌تر مرد عرب است. یعنی چشید. دشمنان هم چشیدند. برای همین این ‌طور نقل کردند آن خانه‌ی خلوت وقتی مردم می‌فهمیدند آقا آن‌جا طلا می‌دهند امام حسن علیه السّلام می‌خواهد از در خانه بیرون بیاید، جلوی در خانه شلوغ می‌شد، نه برای عرض ارادت برای گرفتن از اهل بیت. امام هم دارد کار خود را انجام می‌دهد؛ می‌گوید: بگذار در خانه‌ی مادرم فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها بسته نشود. بالاخره یک روزی مردم در این خانه می‌آیند. همین‌طور کار کردند که شما می‌بینید روز عاشورا اگر بی‌ادبی می‌کنند، آن لباس خونی پاره پاره‌ی کهنه را هم در می‌آورند، صد سال بعد اگر خاک کف پای امامی روی زمین اثر گذاشته بود، آن خاک را برمی‌دارند برای شفا می‌برند. همین‌طور قدم به قدم زحمت کشیدند. نمی‌آیند از ما اخذ بکنند ولی امیر المؤمنین علیه السّلام خیلی برای اسلام زحمت کشیده است ولی هیچ کسی مثل امام حسن علیه السّلام دلش نمی‌سوزد که آن زحمت‌های امیر المؤمنین سلام الله علیه و صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها به هدر نرود. لذا سفره‌ی کرم او پهن است، در خانه‌ی او باز است. علامت نامردی هم این‌جا است که وقتی آن بزرگوار را می‌خواستند تشییع بکنند، نوشتند این‌قدر شلوغ شد گفتند: لابد امروز هم امام حسین علیه السّلام می‌آید در مجلس شهادت حضرت مجتبی صلوات الله علیه نهار ویژه‌ای می‌دهد. این‌قدر جمعیت در بقیع و اطراف بقیع و مدینه جمع شد، آن مورّخ مثال می‌زند می‌گوید: اگر شما سنگی را رها می‌کردید، بر سر شخصی می‌خورد، یعنی زمین نمی‌افتاد. یعنی این‌طور همه کیپ ایستاده بودند. امّا این‌ها آمده بودند چیزی به دست بیاورند، نیامده بودند که کمک بکنند. امام هم ناامید نیست. چون دارد مبدأ را نگاه می‌کند.