آن چیزی که در زندگی معصومین حیرت انگیز است این است که شما هیچ لحظه‌ای احساس ناامیدی و ابراز ناامیدی نمی‌بینید؛ آن چیزی که ما زیاد داریم. در دفتر بسیج‌های خود می‌نشینیم، مدام إن قلت می‌کنیم، اشکال می‌کنیم، می‌گوییم: همه چیز خراب است. خراب‌تر از زمان امام حسین علیه السّلام اصلاً نداریم. در آن ده سالی که سیّد الشّهداء علیه السّلام امام بود، یک نفر نیامده است بگوید: آقا نماز را چطور باید بخوانیم. عقاید شما چیست، من عقاید خود را با شما تنظیم بکنم. یکی هم نداریم. اگر وجود دارد، شما بگردید پیدا بکنید، به من هم بگویید. امام در معرض سؤال قرار نمی‌گیرد. کسی که در عالم مثل او نیست، در معرض سؤال قرار نمی‌گیرد. آن وقت شما می‌گویید: آقا می‌خواهم در راه ظلم قیام بکنم. هر کسی باشد می‌گوید: چه ربطی به من دارد، ول بکن. قدر نمی‌دانند. لذا دیدید آن کسانی که می‌آیند با امام صحبت بکنند خیلی از آن‌ها می‌گویند: آقا آن‌ها را رها بکن، فلان فلان شده‌ها با پدر شما چه کار کردند؟ -این را خیلی شنیدید- با برادر شما چه کار کردند. اگر قرار بود امام مثل ابن عبّاس فکر بکند امروز همه‌ی ما یک عدّه شراب‌خوار نستجیر بالله زنازاده بودیم. اگر قرار بود امام مثل ابن عبّاس فکر بکند که رها بکن اصلاً معلوم نبود که الآن نسل بشر ادامه داشت. «وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى»[۱] ما به این ایمان داریم. عنایت خود را از ما برنداشته است.


[۱]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫